
با توجه به اینکه ما سابقه چندانی در ژانر وحشت در سینمای ایران نداریم و دستکم آثاری شاخص و قابل توجه در این گونه سینمایی ساخته نشده است، چطور شد که در نخستین تجربه بلند سینمایی خود سراغ این ژانر رفتید؟ نگران نبودید که ممکن است در جذب مخاطب و به اصطلاح گیشه با مشکل مواجه شوید؟
البته من با نظر شما چندان موافق نیستم. ما آثار خوب هم در ژانر وحشت داریم، مثل برخی فیلمهای مرحوم خاچیکیان که در ژانر وحشت خوب و قابل تامل بودند، اما در ارتباط با آل معتقد نیستم که این یک فیلم در ژانر وحشت است.
پس آنرا در چه گونه سینمایی تقسیمبندی میکنید؟
به نظر من آل در زمره فیلمهای دلهره قرار میگیرد که لزوما به معنای وحشت نیست. در واقع فیلم بیشتر درباره هراس و نگرانی است تا ترس و وحشتی که ما در آثار تریلر و فیلمهای دراکولایی و خونآشامی میبینیم. به عبارت دیگر، ترس و دلهرهای که در آل وجود دارد بیشتر مبتنی بر منطق روانشناسی است.
به هر حال این هم گونهای از سینمای وحشت به حساب میآید. حالا چطور شد که به این ایده رسیدید؟
وقتی فیلمنامه به دستم رسید موضوع را خیلی دوست داشتم و همیشه هم فکر میکردم که وقتی سناریو سوژه جذاب و دوستداشتنیای دارد میشود فیلم خوبی از آن درآورد؛ البته اینکه چقدر در عمل و اجرا موفق بودهام را باید منتقدان و مخاطبان پاسخ دهند، ولی برخلاف کارگردانهایی که از ساخت فیلم وحشت هراس دارند، از تجربه کردن این ژانر نمیترسیدم.
چطور شد که به سراغ سوژهای مثل آل رفتید؟ چون ما یک تجربه دیگری هم در فیلم شب بیست و نهم درباره این موضوع داشتیم.
خب، آل یک باور خرافاتی است که از قدیم در فرهنگ عامه ما وجود داشته است. همانطور که اشاره کردید در شب بیست و نهم هم از آن استفاده شده است که البته من تحت تاثیر آن به سراغ این سوژه نرفتم. در واقع ارتباط این خرافه با زایش که روح یا جن میخواهد زایش و تولد را از میان ببرد برای من خیلی جذاب بود. در سریال ساعت شنی هم به این موضوع پرداختم و آنجا هم سعی کردم به نوع دیگری روی این موضوع کار کنم و امیدوارم آل مثل شب بیست و نهم که در زمان خود موفق بود، مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد.
یکی از ویژگیهای مثبت فیلم، جدای از خوب یا بد بودنش توجه شما به موضوعی بوده که ریشه در باورها و عقاید بومی داشته و این مساله کمک میکند تا یک نوع ترس و دلهره ایرانی بر قصه حاکم شود. آیا به این مولفه فکر کرده بودید؟
قطعا در هدفگذاری ابتدای کار به این مساله فکر کرده بودیم که یک فیلم ترسناک قابل باور و مبتنی بر واقعیتهای بومی بسازیم تا فضای قصه و حس و حال ایرانی در آن تبلور داشته باشد و به رواج این ژانر در سینمای ایران نیز کمک شود. به نظر من مردم ما این ژانر سینمایی را دوست دارند، ولی ما فیلمسازان در ساخت آن چندان موفق نبودهایم.
چرا فیلمسازان ایرانی در ساخت آثاری در ژانر وحشت چندان موفق نیستند؟
عوامل زیادی در این مساله دخیل هستند، مثلا یکی از مهمترین آنها به امور استودیویی برمیگردد. به هرحال ژانر وحشت ژانر پرخرجی است که ساخت و تولید آن دشوار است. امکان ساخت چنین آثاری در استودیوهای هالیوودی وجود دارد، اما ما در ایران به لحاظ تجهیزات فنی و تکنیکی برای ساخت فیلمهای وحشت بضاعت چندانی نداریم. در ضمن به لحاظ فرهنگی نیز برخی از آثار تولید شده این ژانر در کشور ما جواب نمیدهد و مورد تایید نیست. فیلمهایی مثل ماسک در ایران کارهای قابل قبولی نیستند، اما در این شرایط هم میتوانیم به سراغ قصههایی که ترس و دلهره را به واسطه برخی افکار و عقاید بومی یا باورهای مذهبی خلق میکند برویم که اتفاقا به دلیل انطباق فرهنگی بیشتر با روانشناسی مخاطبان ایرانی موفقتر هم هستند. از سوی دیگر، ذهنیت مخاطب ایرانی بیشتر رئالیستی است و چندان با وجوه سوررئالیستی و غیرواقعی سینمایی سازگاری ندارد. به همین دلیل ترسیم یک فضا و موقعیت ترسناک برای مخاطب ایرانی به ظرافت بیشتری نیاز دارد تا باورپذیر شود و بتواند نظر مخاطبان ایرانی را به خود جلب کند یا از آن باور بترسد.
یکی از چالشهای عمده ساخت آثار سینمایی ما در ژانر وحشت بویژه اگر قرار باشد به سراغ باورهای بومی و مذهبی برویم، این است که امکان دارد یکسری سوءتفاهمهای ایدئولوژیک به وجود بیاید یا حساسیتهای فرهنگی درباره آن وجود داشته باشد. این نگرانی در ارتباط با ساخت فیلم آل برای شما نبود؟
چرا، اتفاقا پرداختن به موضوعی که ریشه در برخی باورهای خرافی دارد و آمیختن آن با مسائل مذهبی این نگرانی را ایجاد میکرد که ما بیشتر مراقب خط قرمزها باشیم و در نگارش و بازنویسیهایی که داشتیم سعی کردیم موانع احتمالی را برطرف کنیم.
آقای بهرامیان! فکر میکنم شما برای ایجاد و انتقال ترس و دلهره بیش از آنکه به قصه و عناصر ترسناک آن توجه کنید کوشیدید این ترس را در وجوه بصری فیلم دنبال کنید. در واقع در آل تلاش میشود ترس و دلهره به تصویر درآید تا اینکه در ذات قصه و به واسطه روایت به مخاطب منتقل شود. شما با این نظر موافقید؟
تصور من این است که تماشاگر ایرانی به تلویزیون که مبنایش بر گفتگو و دیالوگ است، عادت کرده و تصویر در درک قصه نقش پررنگی ندارد. خب این خاصیت صفحه کوچک تلویزیون است. در بدو امر وقتی میخواستم فیلم را کار کنم دلم میخواست ذائقه مخاطب ایرانی را تغییر دهم و آنها را بیشتر متوجه تصویر کنم، بویژه در سینما که تصویر مبنای کار است. پس شما میبینید که در آل به تصویرسازی خیلی پرداخته شده است. آل، فیلم کاملا قصهگویی نیست و به فضاسازی و ساختار بصری قصه تکیه میکند و پیام خود را از طریق تصویر به مخاطب انتقال میدهد.
از وقتی که خبر ساخت فیلم آل منتشر شد، بخش عمدهای از اخبار به حضور مصطفی زمانی در این فیلم مربوط میشد و قطعا یکی از ویژگیهای اصلی این فیلم حضور وی به عنوان نخستین تجربه سینمایی پس از سریال یوسف پیامبر است. چه شد که به این انتخاب رسیدید؟ آیا با نیمنگاهی به گیشه و اینکه بالاخره بسیاری از مردم چون میخواهند یوزارسیف را در سینما و نقشی متفاوت ببیند به سینما میآیند، به این انتخاب دست زدید؟
شاخصهایی که ما برای نقش سینا در نظر داشتیم با خصوصیات ظاهری و تواناییهای مصطفی زمانی سازگاری داشت. من در اولین قسمتی که زمانی را در سریال یوسف دیدم وی را بازیگر بااستعدادی دانستم و احساس میکردم برای ایفای این نقش مناسب است. مساله بعدی نوع چشمهای مصطفی زمانی بود که با شخصیت اصلی فیلم و فضای قصه تناسب داشت.
شما به کشف توانایی مصطفی زمانی در سریال یوسف اشاره کردید، در حالی که آنجا وی یک نقش تاریخی و مذهبی داشت بدون هیچ نسبتی با نقش سینا در آل. چقدر مطمئن بودید که زمانی بتواند از پس این نقش برآید؟
ببینید، من در ملاقات اولیه که با مصطفی زمانی داشتم متوجه شدم بسیار بازیگر بااستعدادی است و هنوز توانایی او در زمینههای مختلف بازیگری کشف نشده است. به هر حال تجربیات و شناخت من از حیطه بازیگری هم در انتخاب وی بیتاثیر نبوده است که امیدوارم اشتباه نکرده باشم.
البته این نگرانی هم برای فیلمساز وجود داشت که ممکن است سایه نقش یوزارسیف بر نقش سینا حاکم باشد و مخاطب همچنان او را به عنوان یوزارسیف بشناسد تا یک مهندس جوان...
دقیقا همینطور است و این نگرانی برای من هم وجود داشت، ولی به نظر من خود فیلم نشان داد که این نگرانی چندان جدی نیست و زمانی توانسته است از زیر سایه یوزارسیف خارج شود و توانایی خود را در ایفای نقشهای دیگر به اثبات برساند.
وقتی نام بهرام عظیمی را به عنوان فیلمنامهنویس در تیتراژ دیدم متعجب شدم، چون ایشان را بیشتر به عنوان یک انیمیشنساز میشناختم. چطور شد که فیلمنامه توسط او نوشته شد؟
وقتی به این کار دعوت شده بودم فیلمنامهای از سوی علی معلم به من ارائه شده بود که عظیمی نگارش آن را به عهده داشت و به نظرم فیلمنامه خوبی به نظر رسید و همان را مبنا قرار دادیم و با خود عظیمی آن را بازنویسی کردیم و با توافق خودش به این نتیجه رسیدیم که امیر پوریا بازنویسی نهایی کار را انجام دهد.
آیا فیلمنامه بازنویسی شده با نسخه اولیه آن خیلی فرق کرد؟
نه خیلی زیاد. در واقع در بازنویسیها ظرافتهای بیشتری به قصه داده شد و در واقع نوع نگاه من به فیلمنامه منتقل شد. به هر حال فیلم قصه پرحادثه و موقعیتی داشت و ترسیم فضای آن دشوار بود و ما سعی کردیم از همکاری دوستان بیشتری در نگارش آن استفاده کنیم.
با توجه به اینکه سوژه فیلم به یک باور عمومی و بومی برمیگشت و اساسا فیلم به جامعه ایرانی تعلق داشت چه شد که لوکیشن اصلی کار را در کشور ارمنستان قرار دادید؟
به دلیل برخی موانعی که در ممیزی وجود داشت. مثلا حضور جن و پری در کوچه و خیابانهای ایران برای مخاطبان ما قابل باور نبود. ضمن اینکه شکستن بعد زمان که شخصیت اصلی فیلم در خواب و بیداری با آن روبهرو میشود در ایران میسر نبود، چون برای مخاطب قابل شناسایی بود. در ضمن اتمسفر و جغرافیای ارمنستان با فضای قصه تناسب بیشتری داشت. همچنین غریبی شخصیت اصلی قصه در یک کشور بیگانه به تنهایی او عمق بیشتری داده و او را به لحاظ روانی آماده میکند که دچار وهم و خرافه شود. در عین اینکه ما با ارمنستان مرزهای مشترک فرهنگی داریم و مثلا در این کشور هم اعتقاد به آل و خرافاتی مثل آن وجود داشت.
سیدرضا صائمی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر حسن سبحانی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با روزنامه«جامجم» مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد