جام جم آنلاین گزارش میدهد
بحث تامین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران در ظاهر موضوعی ساده و جزو وظایف موکد آژانس بینالمللی انرژی اتمی است؛ اما همین موضوع ساده مدتی است به محور اصلی مباحث مربوط به مذاکرات هستهای ایران تبدیل شده و کشورهای غربی، فضاسازی رسانهای گستردهای را در این خصوص به راه انداختهاند. علت اصلی این قضایا را در چه میدانید؟
حرف شما حرف درستی است و غربیها در تلاش برای برجسته کردن مسائل مرتبط با تامین سوخت رآکتور تهران هستند و یک شانتاژ خبری را در این زمینه ایجاد کردهاند. در همینجا و ابتدای صحبت فکر میکنم بد نباشد من در مورد صورت مساله و رآکتور تحقیقاتی تهران توضیح بدهم. این رآکتور، از نوع 5 مگاواتی و کاربرد آن آموزشی، آزمایشی و درمانی است و محصولات آن که رادیو ایزوتوپ است عمدتا برای بیماران صعبالعلاج و سرطانی مورد استفاده قرار میگیرد. سوخت این رآکتور هر چند وقت یکبار باید عوض شود که در سال 1990 ما سوخت مورد نیاز برای این رآکتور را از آرژانتین خریداری کردیم. از آنجا که سوخت این رآکتور رو به اتمام است، در اردیبهشت ماه سازمان انرژی اتمی ایران در نامهای به آژانس بینالمللی انرژی اتمی، موضوع را گزارش و اعلام کرد که ما قصد داریم برای رآکتور تهران سوخت بخریم. آژانس بینالمللی انرژی اتمی به جای اینکه نامه ایران را به همه کشورهای دارای سوخت بفرستد آن را فقط برای 2 کشور آمریکا و روسیه فرستاد که به نظر میرسد آژانس در این مورد به نوعی مرتکب تخلف شده است. در همین میان از سوی برخی کشورها این پیشنهاد مطرح شد که جمهوری اسلامی ایران، سوخت با غنای زیر 5 درصد خودش را در اختیار روسها قرار دهد تا روسها آن را تا 7/19 درصد غنی کنند و بعد آن را به فرانسویها بدهند. براساس این پیشنهاد، فرانسویها این سوخت را میلهگذاری و صفحهگذاری کرده و در محل رآکتور تهران قرار میدهند.
این پیشنهاد را چه کسانی مطرح کردند؟
این پیشنهاد را گویی محمد البرادعی در برخی مذاکرات مطرح کرده بود و بعدها آمریکاییها نیز این پیشنهاد را مطرح و پیگیری کردند.
این صورت اصلی مساله است. بعد در مذاکراتی که در ژنو برگزار شد طرفهای غربی این پیشنهاد را مطرح کردند و البته جمهوری اسلامی ایران پاسخی به آنها نداد و اعلام کرد این پیشنهاد میتواند به عنوان یک گزینه مورد مطالعه باشد.
متاسفانه پس از مذاکرات، این تلقی در غربیها به وجود آمد که جمهوری اسلامی ایران این موضوع را کاملا پذیرفته است که اورانیوم خود را بدهد. حتی ما در سفری که برای نشست بینالمجالس اسلامی به ژنو داشتیم در ملاقات با مقامهای غربی متوجه شدیم آنها این مساله را کاملا مفروض گرفتهاند که جمهوری اسلامی ایران، 1200 کیلوگرم اورانیوم زیر 5 درصد خودش را بدهد و در مقابل 117 کیلوگرم اورانیوم 7/19 درصد برای رآکتور تهران دریافت کند. این شرح ماجراست و بعد غربیها آمدند به لحاظ رسانهای به این مسائل پر و بال دادند و القا کردند که جمهوری اسلامی ماجرا را پذیرفته است و سپس اینطور جوسازی کردند که تهران پس از پذیرش این پیشنهاد، عقبنشینی کرده است.
آقای احمدینژاد اوایل مهر و پیش از نشست ژنو اعلام کرد جمهوری اسلامی ایران آماده است برای تامین سوخت رآکتور تهران، سوخت با غنای زیر 5 درصد بدهد و سوخت غنی شده دریافت کند. چه لزومی داشت چنین مسالهای از سوی مسوولان کشور ما مطرح شود و حالا در پذیرش یا رد آن از سوی کشورهای غربی تحت فشار باشیم؟
به نظر من از ابتدا ما باید به آنها میگفتیم سوخت ما را تامین کنند. چنانچه این سوخت تامین نشود ما از آنجا که برای رآکتور تهران به سوخت نیاز داریم باید به سمت غنیسازی بالای 5 درصد برویم. در این خصوص از آژانس هم دعوت میکنیم که نظارت کند و تحت نظارت آژانس این غنیسازی را انجام میدهیم. فکر میکنم ما باید اینگونه پیش میرفتیم، اما چنین نشد و آنها هم از برخی مصاحبهها و سخنان مسوولان ما تفاسیر خاص خودشان را کردند.
در نشست وین، پیشنویس توافقنامهای برای مبادله سوخت تهیه شد. ماحصل این نشست و محتوای پیشنویس توافقنامه چه بود؟
البته من ابتدا باید توضیح دهم که براساس آنچه ما از مسوولان پرسیدهایم در نشست وین توافقنامهای امضا نشده است، اما از آنجا که برخی مسوولان در جمهوری اسلامی، بحث مبادله سوخت را مطرح کرده بودند، لذا جلسه وین برای بررسی راهکارهای این مبادله بود.
ما از ابتدا 3 راهکار پیش رو داشتیم. یکی اینکه سوخت را به طور کامل به ما بفروشند که این اولویت اول و بهترین مسیر است. اولویت دوم این که چنانچه آنها به ما سوخت نفروختند ما خودمان غنیسازی کنیم که به هر حال جمهوری اسلامی ایران میتواند بر این اساس غنیسازی بالای 5 درصد را تحت نظارت آژانس تجربه کند.
راه سومی هم روی میز مذاکره وجود داشت که براساس مبادله سوخت طراحی شده بود، اما جهان غرب و طرفهای مذاکرهکننده طوری این مساله را برجسته کردند که گویی ما باید روی یک راه انحصاری حرکت کنیم که آن هم مبادله است. در این مبادله هم آنچه آنها مطرح میکنند باید انجام شود، در حالی که به اعتقاد ما حتی اگر قرار باشد این مبادله انجام شود به مذاکرات دیگری نیاز دارد. به عنوان مثال باید ما بحث کنیم که اصلا نیروگاه چه مقدار سوخت نیاز دارد و ما برای دریافت این میزان چه مقدار باید سوخت بدهیم. ما باید مشخص کنیم که این مبادله با چه تضمینی، در چه مکانی و در چه فرآیندی انجام شود. همه این موارد نیاز به مذاکره دارد و البته باز تاکید میکنم که این قضیه، تنها یکی از راهکارها از میان 3 راه موجود است. ما در گذشته نیز تجربه مشابهی از چنین برخوردهای غرب داشتهایم که یکی از آنها در زمان تعلیق بود. ما در آن زمان اینهمه مذاکره کردیم که تعلیق ما یک اقدام اعتمادساز است و مدت زمان محدودی را شامل میشود. همچنین ما تاکید کردیم این تعلیق غیرحقوقی و غیرالزامآور است، اما وقتی تعلیق انجام شد غربیها تلاش کردند تفسیر خودشان را از تعلیق بر ما تحمیل کنند. تفسیر آنها این بود که منظور از تعلیق، تعطیل است و جمهوری اسلامی ایران حق ندارد، مجددا فعالیت هستهای خود را شروع کند.
شما دیدید در مذاکرات آقای روحانی در بروکسل با مقامات غربی، آنها همین تفسیرهای خود را مطرح کردند. اینکه ما در برخی موارد نمیتوانیم کاملا به غربیها اعتماد کنیم به خاطر همین تفاسیر دلبخواهی است که آنها از مذاکرات انجام میدهند.
همزمان با مذاکرات وین، جمهوری اسلامی ایران، فرانسه را از کشورهای طرف مذاکره خود کنار گذاشت و علت این قضیه نیز به خاطر بدقولی فرانسویها در تعهدات قبلیشان عنوان شد. سابقه این بدقولیها به چه زمانی بازمیگردد؟
جمهوری اسلامی ایران در زمان پیش از انقلاب بخشی از سهام کارخانه اوردیف فرانسه را خرید و قرار بود بخشی از محصولات این کارخانه برای استفاده در نیروگاههایی که ایران در دست ساخت داشت، در اختیار کشورمان قرار گیرد. در آن زمان نیروگاههای شماره یک و دو بوشهر استارت خورده بود و قرار بود فرانسویها در دارخوین برای کشورمان نیروگاه بسازند. در آن زمان قرار شده بود ضمن این که فرانسویها برای ما نیروگاه میسازند، سوخت این نیروگاه را نیز از طریق کارخانه اوردیف تامین کنند. بر اساس معاهدات آن زمان، دهها تن از محصولات این کارخانه متعلق به ایران است و در مذاکرات وین به فرانسویها اعلام شد که تا شما به تعهدات قبلی خود عمل نکنید ما نمیتوانیم در فعالیتهای جدید به شما اعتماد کنیم. به عنوان یک اقدام اعتمادساز از آنها خواستیم بخشی از سوخت کارخانه اوردیف را به ما تحویل دهند.
به نظر من اینگونه مذاکره کردن روش درستی است. به این معنی که حتی اگر قرار باشد مبادلهای هم انجام شود، در ذیل این مبادله باید یک معامله بزرگ نیز انجام بگیرد. براساس این معامله آنها دیگر نباید نسبت به غنیسازی زیر 5 درصد در جمهوری اسلامی ایران مطلبی را مطرح کنند. دوم این که قطعنامههای شورای امنیت و تحریمها باید کاملا ملغی شوند. سوم این که ایران حق صادرات و واردات اورانیوم را داشته باشد و بتوانیم اورانیوم غنی شده خود را تحت نظارت آژانس در اختیار کشورهای دیگر قرار دهیم و از آنها سوخت بخریم و مساله بعد این که پرونده هستهای ایران از شورای امنیت به آژانس بینالمللی انرژی اتمی بازگردد. البته من معتقدم اگر غربیها حاضر نیستند در خصوص گزینه اول که خرید سوخت است با ما کنار بیایند، ما باید برای گزینه دوم که غنیسازی بالای 5 درصد در داخل کشور و تحت نظارت آژانس است اعمال فشار کنیم. درباره مبادله، آنها تصور کردند که ایران 1200 کیلوگرم سوخت را در اختیارشان قرار میدهد و بسیار شادی و پایکوبی کردند، چون تصورشان این بود که میتوانند به این طریق، سوخت را که به نوعی یکی از مولفههای قدرت جمهوری اسلامی ایران است از دستش خارج کنند و همین مساله باعث شد آنها بلافاصله رویکرد مثبتی به این قضیه نشان دهند.
براساس اخباری که از نشست وین منتشر شد این گونه برداشت میشد که بیشتر مذاکرات در آنجا درباره بحث مبادله سوخت بوده است. آیا همین اخبار را نمیتوان به عنوان زمینهساز موضعگیریهای بعدی مقامات غربی دانست؟
آنها شاید از مذاکرات، چنین برداشتی نکرده باشند، بلکه از برخی اظهارنظرهای مقامات برداشت کردهاند که ما قصد مبادله داریم. در مذاکره وقتی شقوق مختلفی وجود دارد روی هریک از آنها شما میتوانید بحث و راهکارهای مختلف را مطرح کنید، اما اگر روی مسالهای گفتگو کردید به این معنا نیست که آن را پذیرفتهاید؛ بنابراین فکر میکنم بعضی از اظهارنظرها بود که باعث شد آنها دچار بدفهمی شوند و البته باید توجه داشت که آنها مستعد این بدفهمی بودند و قصد داشتند یک شانتاژ خبری راه بیندازند.
آیا جمهوری اسلامی ایران به پیشنویس توافقنامه آژانس پاسخی داده است؟ ظاهرا کشورهای طرف مذاکره هنوز منتظر پاسخ هستند. آیا ما قرار است پاسخ بیشتری در این زمینه بدهیم؟
گزارشهایی که به ما داده شده، نشان میدهد جمهوری اسلامی ایران پاسخ خود را به آقای البرادعی داده است و این پاسخ هم همانی بود که آقای سلطانیه اعلام کردند.
پس چرا غربیها هنوز منتظر پاسخ ایران هستند؟
البته من بیشتر در مباحث کارشناسی و فنی میتوانم پاسخگوی شما باشم و در اینگونه مباحث، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی باید اطلاعرسانی دقیقتری کند تا اینگونه نشود که همه منابع رسانههای داخلی ما، خبرگزاریهای خارجی باشند.
بنابراین من فکر میکنم دوستان ما در این بخش باید اطلاعرسانی شفافتر، دقیقتر و به روزتری داشته باشند.
حسین نیک پور
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان