این شعر را مهتا مراداف برای‌مان فرستاده است که شعر جالبی است. البته اسم شاعرش را ننوشته است. لطفا از این به بعد اگر خواستید شعرهای مورد علاقه‌تان را برای خانه دوست بفرستید، حتما اسم شاعر را قید کنید:
کد خبر: ۲۸۸۷۰۶

«ای جماعت چطوره حالاتتون / قربونه فهم و کمالاتتون/ گردنتون پیش کسی خم نشه/ از سر بنده سایه تون کم نشه / راز و نیاز و بندگیتون درست/ حساب کتاب زندگیتون درست/ بنده می‌شم غلام در بستتون/ پیش کسی دراز نشه دستتون/ از لب‌تون، خنده فراری نشه/ خدای نکرده، اشکی جاری نشه/ باز یه هوا دلم گرفته امروز/ جون شما دلم گرفته امروز/ شاپرکا به نیش مجهز شدن/ غریب گزا هم آشنا گز شدن/ آخ که بیابون چه شبایی داره/ شب تو بیابون چه صفایی داره/ شب تو بیابون خدا بساط کن/ اونجا بشین با خودت اختلاط کن /دلم گرفته بود و غصه داشتم /من که براش سنگ تموم گذاشتم/ نصفه شبی به کوه تکیه کردم / نشستم و تا صبح گریه کردم/ساعت الان حدود چهارو نیمه/ غصه نخور داداش خدا کریمه/ شعرم اگه سست و شکسته بسته است/ سرزنشم نکن دلم شکسته است / ای جماعت چطوره احوالتون/ چی مونده از صفای پارسالتون / نازنین فلانی از لطیفه خسته است/ خدا گواهه من دلم شکسته است/ با خنده شماس که جون می‌گیرم/ برای تک‌تک شما می‌میرم/ حتی اگه فقیر و بی‌پول باشید/ دلم می‌خواد که شاد و شنگول باشید/ خونه‌هاتون چرا خوش آب و رنگ نیست/ چی شده چرا خنده‌هاتون قشنگ نیست/ حرف‌های گریه‌دار نمی‌پسندین / می‌خواین یه جک بگم کمی‌بخندین؟»

این جمله‌ها را زهره شیرعلی‌پور برای‌مان فرستاده است: « تو را چون بادبادک دوست دارم/ مثال پول قلک دوست دارم/ تو گفتی بچه‌ای باشد ولی من/ تو را قد لواشک دوست دارم.»

«وقتی گلدون خونمون شکست !! پدرم گفت: قسمت این بود... مادرم گفت: حیف شد... خواهرم گفت: قشنگ بود... داداشم گفت: کاش دوتا داشتیم...... اما وقتی دل من شکست کسی به فکرش نبود.» الهی بمیرم واسه دلت، مادر... (یاه یاه یاه)

«بهار آمد و شمشاد‌ها جوان شده‌اند/ پرندگان مهاجر ترانه خوان شده‌اند (طرح تلقین گرما در سرما») این را دیگر خودمان بابت خواندن این جمله یاه یاه فرمودیم یاه یاه یاه ...

اینها را هم یک کسی فرستاده و آخرش نوشته حمیدرضا فتحی. حالا نمی‌دانیم اسم شاعرش حمیدرضا فتحی است یا اسم فرستنده‌اش. به هر حال ما چاپ کردیم، ولی تکلیفمان را روشن کنید ممنون می‌شویم: «سرمست هوای نوبهارم چه کنم/دلباخته زلف نگارم چه کنم/گر یار کند یک نظرم از سر لطف/شب تا به سحر خواب ندارم چه کنم/ من در طلب باده و محبوب ز عشق /می‌داده و بردست قرارم چه کنم/ او همچو غزال و من هم اندر پی او/سرگشته دشت و بیشه زارم چه کنم/هر روز و شبم در طلبش می‌گذرد /من شیفته لیل و نهارم چه کنم/ هر روز مرا وعده فردا می‌داد/ هر سال شکسته‌تر ز پارم چه کنم/ پیران همه گویند که این حرف مجوی /می‌جویمش و امیدوارم چه کنم.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها