در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در فاصله فیلم 2 قسمتی «چه» و «خبرچین»، مستند پروژه بینام اسپالدینگ گری را ساختید. کمی از این فیلم میگویید؟
فیلمی است که خیلی دوستش دارم. برای ساخت آن مواد غنی و زیادی را فراهم کردم. ما حتی با همسر گری یعنی کتی همکاری خیلی نزدیکی داشتیم. نوشتهها و یادداشتهای مختلف 30 سال اخیر در رسانههای گروهی را مورد استفاده قرار دادم. تولید این فیلم یک پروسه خلاقانه و جذاب بوده است.
هنگام ساخت این مستند تلاش داشتید چه کار کنید؟
میخواستم کارهای خیلی زیادی انجام دهم. اگر فیلم را ببینید متوجه میشوید که من با آدمهای زیادی مصاحبه نکردهام. نمیخواستم مستندی بسازم که شبیه بقیه فیلمهای مستند باشد. هدفم ساخت و خلق یکسری مونولوگ جدید بود که حرف تازهای را مطرح میکند. به همین دلیل ساخت این فیلم به صورت طبیعی، مدت زمان بیشتری را صرف کرد. تمام توجهم این بود که کل فیلم بیشتر از 90 دقیقه نشود. در عین حال ساختار فیلم هم از اهمیت ویژهای برخوردار بود و میخواستم یک جوری یک قصه جذاب را تعریف کند.
بسیاری شما را به خاطر نوع به تصویر کشیدن چهره ارنستو چهگوارا در فیلم «چه»، مورد انتقاد قرار دادند. این گروه ایراداتی را حتی به نوع انتخاب بازیگر این نقش هم میگیرند. از این انتقادها تعجب کردید؟
بله، اصلا فکرش را نمیکردم که چنین حالتی پیش بیاید. به صورت طبیعی وقتی شما فیلمی میسازید که قصه آن درباره یک چهره سرشناس و محبوب است، حرف و حدیث زیادی پیرامون آن به وجود میآید. اما من برای ساخت این فیلم تحقیقات خیلی زیادی کردم. خود سوژه برای من اهمیت و ارزش خیلی زیادی داشت. برای ساخت فیلم باید همین راهی را میرفتم که شما در فیلم میبینید. قصدم فقط این نبود که فیلمی درباره چه گوارا بسازم. هدفم این بود که تعلقات شخصی خودم را در این پروژه درگیر نکنم. من اهل آمریکای لاتین نیستم و تلاشم این بود که مثل یک تخته سیاه نانوشته باشم و اجازه بدهم واقعیتهای تاریخی در دل این قصه و فیلم خودشان را وارد کنند. من فیلم را بر اساس چیزهایی ساختم که از زبان مردم مختلفی شنیدم که او را میشناختند.
آیا فیلم جزو پروژههای محبوب شما محسوب میشود؟
بله. «چه» بیان احساسات قلبی من نسبت به این شخصیت تاریخی است. این احساسات شخصی هم همان چیزهایی است که شنیدهام و سعی کردم آنها را بیان و افشا کنم. چه گوارا آدم خونگرمی نبود و به صورت طبیعی، ساخت فیلمی درباره چنین شخصیتی سخت و مشکل است.
چرا این فیلم را در 2 قسمت ساختید؟
قصد اولیهام این نبود که چنین کاری کنم؛ ولی وقتی وارد مرحله تولید شدیم، متوجه شدم که زمان فیلم خیلی طولانی خواهد شد و نمیتوان آن را در یک فیلم سینمایی به نمایش گذاشت. در عین حال این داستان در 2 بخش تعریف میشد و صلاح را در این دیدیم که آن را تبدیل به فیلمی 2 قسمتی کنیم.
هدف ساخت فیلمی آموزشی بود؟
خیر. در وهله اول سرگرم کردن تماشاچی مدنظرم بود. بعد از آن به وجه آموزشی آن فکر میکردم.
هیچ وقت به بنیسیو دل تورو نگفتید نقش چه گوارا را سمپاتیکتر بازی کند یا تلاش داشته باشد شبیه او بشود؟
خیر، زیرا فکر میکنم او هم همان حسی را داشت که من داشتم. در تمام مدتی که داشتم تحقیق میکردم، او در کنارم بود و همان چیزهایی را که من میشنیدم، او هم میشنید. دل تورو آنقدر باهوش بود که بداند من چه میخواهم و تلاش دارم چه چیزی بسازم.
تجربه فیلم 2 قسمتی «چه» کمکی هم به ساخت بهتر «خبرچین» کرد؟
صد درصد. ساخت این فیلم فرصت خوبی بود تا ایده پروسه منطقی کار را مورد مکاشفه قرار دهم. در تمام طول زندگی و فعالیت حرفهایام در پی این بودهام که هر روز چیزهای تازهای یاد بگیرم. حجم کار در «چه» آنقدر زیاد و بالا بود که یکجور دقت و مراقبت ویژه را از سوی من میطلبید. همین نکته هنگام کارگردانی «خبرچین» به کمکم آمد و باعث شد تا سیر پیشرفت کار راحتتر و بهتر شود. خیلی خوب میدانم که اگر جزئیات ریز و کوچک در هنگام ساخت یک فیلم رعایت شود، حاصل کار یک فاجعه خواهد بود. یاد گرفتهام که از پروسه «روز به روز» تبعیت کنم و هر روز صبح کل کارهایی را که باید در طول آن روز انجام دهم، مورد بحث و بررسی قرار بدهم. البته شرایط ساخت فیلمهای «چه» و «خبرچین» خیلی با یکدیگر متفاوت بود، ولی یکسری اصول وجود دارد که شما وقتی دارید فیلمی میسازید، باید از آنها تبعیت کنید.
شاید برای خیلیها جالب باشد که ببینید شما فیلم تاریخی مثل «چه» را کارگردانی میکنید و بعد سراغ مضمونی امروزی و شهری مثل «خبرچین» میروید.
سینما و فیلمسازی یعنی همین. شما یک وقت احساس میکنید دوست دارید یک کار تاریخی بسازید، مثل بغضی که در گلوی شما گیر کرده، اما یک وقت هست که میخواهید این بغض را طور دیگری بشکنید. نباید خودتان را محدود کنید. باید آزاد و رها بود و گذاشت اوضاع هر طوری که میخواهد پیش برود. اگر امروز ببینم که میخواهم قصهای مثل خبرچین را کارگردانی کنم، این کار را انجام میدهم. از خود سانسوری متنفرم. به هر حال هر یک از فیلمهایی که ساختهام امضای مرا پای خودش دارد. حالا ممکن است لحن و حال و هوای هر یک از آنها تا حدودی با یکدیگر متفاوت باشد.
طرح «خبرچین» از کجا آمد؟
مدتها بود که این طرح را در ذهن داشتم. ولی فرصت پرورش و ساخت آن پدید نمیآمد. این طرح همچنان در پس زمینه ذهنم قرار داشت و زمان هم در حال گذر بود. یک روز صبح که از خواب بیدار شدم، احساس کردم دیگر دارد خیلی دیر میشود و باید یک جوری و هرچه زودتر آن را بسازم.
ساخت فیلم هیچ ارتباطی به بحران اقتصادی سال قبل آمریکا و جهان نداشت؟
خیر. این طرح را قبل از این اتفاقات نوشته بودم. اتفاقا شاید وقوع بحران اقتصادی یکی از همان دلایل مهمی بود که باعث شد تا کار تولید این فیلم را شروع کنم. میدیدم ذهنیات من دارد به صورت عینی در محیط دور و بر اتفاق میافتد، باید زود دست به کار ساخت آن میشدم.
با آن که قصه در زمانی دورتر رخ میدهد، اما گویی اشاراتی به وضعیت معاصر دارد.
دقیقا همین طور است. شما رگههایی از مسائل و مشکلات امروزی را در دل قصه فیلم میبینید. نمیخواستم فیلم بیانکنندهیک دوران خاص یا یک دهه مشخص باشد. چنین اتفاقی در هر زمان و مکانی میتواند رخ بدهد.
پس چرا زمان قصه فیلم را به چند دهه قبل منتقل کردید؟
خب، این قصه در آن دوران بهتر جواب میداد. نوع روابط بین آدمها و کارهایی که انجام میدهند، بیشتر به آن دوران میخورد تا زمان حال. کسی مثل کاراکتر مت دیمون در آن زمان بیشتر از حالا پیدا میشد. روحیه آدمهای امروزی خیلی سختتر از روحیه مردمان دو سه دهه قبل است. به طور مشخص از 11 سپتامبر به این طرف، من و شما در دل جامعه با آدمهایی از نوع دیگر طرف هستیم.
در عین انتقادات مختلف اجتماعی و سیاسی که در دل قصه فیلم مطرح میکنید، میتوان گفت خبرچین درباره نبود هویت و بحران مربوط به آن نیز هست؟
یقینا. کاراکتری که شما در دل قصه فیلم با آن طرف هستید،کسی است که هویت عوض میکند و بزودی تبدیل به کسی میشود که خودش هم نمیداند کیست. زمانی که او وارد این بازی میشود و قبول میکند برای اداره پلیس آمریکا نقش یک خبرچین را بازی کند، خودش هم نمیداند چه عاقبتی انتظارش را میکشد. او فکر میکند اجرای ماموریتی را به عهده میگیرد و پس از مدتی (و با پایان ماجرا) به خانه و نزد خانوادهاش برمیگردد، ولی در عمل هیچ وقت این اتفاق نمیافتد. اواخر قصه فیلم او دیگر همان کاراکتر معصوم اول قصه نیست. در این ماجرا او بازنده اصلی است و هویت خود را از دست داده است.
لحن کمدی سیاه فیلم این واقعیت را دردناکتر به تصویر میکشد.
بله، تاثیرگذاری آن بیشتر است. شما وقتی با زبانی کمدی مسائلی از این دست را مطرح میکنید، تلختر به نظر میرسند.
چرا نقش اصلی را به جورج کلونی، بازیگر محبوب و همیشگی خود ندادید؟ چرا مت دیمون؟
جورج بازیگر خیلی خوبی است و همیشه دوست داشتهام با او کار کنم. وقتی قرار شد خبرچین را بسازم، با هم صحبت زیادی داشتیم. او فیلمنامه فیلم را خیلی دوست داشت، اما به او گفتم این نقش به درد وی نمیخورد. او چهره روشن و بشاشی دارد و این چهره نمیتوانست روحیات و حالات کاراکتر مورد نظر قصه را بیان کند. جورج از آن دسته بازیگرانی است که وقتی او را روی پرده سینما میبینید، میگویید او برنده نهایی ماجراست و با شکست کاری ندارد. این تصور در نقطه مقابل آن چیزی قرار دارد که من میخواستم در خبرچین بگویم. تعریف چنین قصهای با بازی مت دیمون کار راحتتری بود. نمیخواستم قضاوت تماشاچی را با انتخاب جورج به چالش بکشم، تماشاچی باید با ذهنی باز و سفید به داخل سالن سینما میآمد تا فرصت آن را داشته باشد که به کل ماجرا و عاقبت کاراکترهای آن فکر کند.
و جالب است که مت دیمون برای نقش خود حدود 10 کیلو به وزن خود اضافه کرد!
برای این نقش نیازمند بازیگری بودم که کمی چاق به نظر برسد. این چاق بودن در خدمت قصه فیلم بود و کاراکتر اصلی ما را بهتر معرفی میکرد و کارهایش را توضیح میداد. وقتی به مت گفتم باید چاق شود، شوکه شد. او اندام ورزیدهای دارد و یک ورزشکار است. در عین حال، بحث حضور او در قسمت چهارم مجموعه فیلم «بورن» هم بود. پس باید بشدت مراقب وزن خودش میبود. ولی ما هم خیلی زود دست به کار شدیم تا او را چاق کنیم. بعد از پایان فیلمبرداری هم سریعا وزنش را پایین آورد. در طول فیلمبرداری همکاری خیلی خوبی با یکدیگر داشتیم و او خیلی همراه بود.
جالب است که میخواهید روایت تازهای از«کلئوپاترا» را بسازید.
نهتنها من این حکایت و افسانه را دوست دارم، بلکه یکی از عجیب و غریبترین افسانههای عهدکهن است. شما چیزهایی مثل حرص، طمع، قدرتطلبی و ثروتاندوزی را به شکلی کامل و شفاف در این قصه میبینید. یکی از آرزوهای بزرگم در زندگی کارگردانی نسخهای از این حکایت بوده است.
ترجمه: کیکاووس زیاری
منبع: آسوشیتدپرس و رویترز
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: