در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اصولگرایان در این دوره از انتخابات خیلی بیسر و صدا هستند و دارند به قولی با چراغهای خاموش حرکت میکنند. این حرکت یک حرکت تاکتیکی است یا ناشی از آن است که در گروهها و دستههای اصولگرایی اختلاف وجود دارد؟
نقطه مشترک میان اصولگرایان الان دغدغهشان نسبت به اصل گفتمان است، بنابر این در توسعه گفتمان اصولگرایی هیچ اختلاف نظری وجود ندارد و در تعمیق سیر گفتمان اصولگرایی هیچ اختلاف نظری وجود ندارد و در تعمیق سیر گفتمان اصولگرایی اختلاف نظری نیست. اگر تفاوت نظری هم وجود داشته باشد در روشها، سلیقهها و تاکتیکهاست که ما آن را به فال نیک میگیریم و مبارک میدانیم که بتوانیم در یک چارچوب منطقی بدون اینکه مناسبات قدرت حاکم باشد اشکالاتی که وجود دارد را مطرح کنیم.
پس بنابراین اختلافی وجود ندارد و این فقط یک تاکتیک است؟
در توسعه و تعمیق گفتمان اصولگرایی اختلاف نیست. شاید در روشها و سلایق اختلاف وجود داشته باشد.
در مقطعی تفاوت سازوکار رسیدن به نامزد واحد به صورت جمعی وجود داشت و هر کسی نظر و روشی را مطرح میکرد، اما وقتی جریان به صورت متکثر عمل کرد خروجیاش یکی شد و جریان اصولگرایی به نامزد واحد رسید.
در دوره گذشته با مشارکت عمومی و تبادل نظر به یک روش و خروجی میرسیدیم، اما الان با تکثر به یک روش و خروجی میرسیم.
پس بیشتر اصولگرایان به نقطه مشترک رسیدهاند؟
بله اکثر قابل توجهی.
به نظر میرسد آقای احمدینژاد حمایت احزاب بویژه احزاب اصولگرا از خودش را قبول ندارد. نظرتان راجع به این بحث چیست؟
در این زمینه بحثی درخصوص اینکه ما چقدر باید به ظرفیتهای اجتماعی بها بدهیم و چقدر به ظرفیتهای احزاب سیاسی، وجود دارد.
ظرفیتهای اجتماعی منحصر در ظرفیت گروهها و احزاب سیاسی نیست و ظرفیت اجتماعی بسیار فراتر از حوزه گروههای سیاسی است. در کشور ما هنوز احزاب نتوانستهاند وزن اجتماعیشان را در حدی قرار دهند که اثرگذار، جدی و تعیینکننده در انتخابات باشند، لذا وقتی کسی برای موفقیت کار خودش بخواهد همه ظرفیتش را جمع کند به احزاب و گروهها نمیتواند تکیه کند و این به معنای نادیده انگاشتن احزاب سیاسی نیست.
چرا آقای احمدینژاد از گروههایی که از او حمایت کردند در کابینهاش استفاده نمیکند؟
بالاخره بسیاری از افرادی که در کابینه آقای احمدینژاد هستند متعلق به ارودگاه و جبهه اصولگرایان هستند.
یعنی برآمده از ائتلاف اصولگرایان هستند؟
بسیاری اینطوری بوده و هستند.
با توجه به نظرسنجیها، پیشبینی شما ازانتخابات چیست؟
اگر مناسبات سیاسی و فضای عمومی مثل الان باشد، در آینده هم تفاوتهای اساسی به وجود نیاید و اتفاق خاصی نیفتد و همین روند ادامه یابد، قطعاً آقای احمدینژاد با فاصله رای زیادی به موفقیت میرسد. چون روند سنجش این امر را نشان میدهد.
منظورتان از اتفاق خاص چیست؟
در رقابتهای سیاسی بعضیها اعتقاد دارند باید بتوانند عملیات روانی ایجاد کنند و شوک سیاسی در جامعه به وجود بیاورند تا افکار را تغییر دهند. لذا برای این مساله سوژه و سناریویی را طراحی میکنند که افکار عمومی را بههم بریزد و فضای عمومیجامعه را تغییر بدهد.
طراحی حتماً هست، ولی چقدر موفق میشود مهم است. البته بصیرت ملت ما نشان داده، این طراحی نمیتواند موفق شود.
خیلی از منتقدان مواضع اقتصادی رئیس جمهوریرا نقد میکنند. شما سیاستهای اقتصادی آقای احمدینژاد را چگونه میبینید؟
فرق است بین سیاستهای اقتصادی، با برنامهها و روشهای اقتصادی.
کسی روی عدالتخواهی، خدمت به مردم، مشارکت دادن مردم در اقتصاد، کوچکسازی حجم اقتصاد از دولت یعنی جدا کردن اقتصاد از دولت و سپردن به مردم و اجرای اصل 44 اختلاف نظری ندارد و این سیاستها، سیاست قابل قبول و پذیرفته اصولگرایان است.
اگر کسی هم حرفی دارد در برنامهها و روشهای اجرایی است.
مثلاً هیچکس مخالف با هدفمند کردن یارانهها نیست و همه سلایق مختلف اقتصادی با این پدیده موافق هستند که باید برای نجات اقتصاد ملی، یارانهها را سامان دهیم و هدفمند کنیم. بنابراین در این موضوع به هیچ وجه اختلاف نظری وجود ندارد. ولی در اینکه چگونه این کار را انجام دهیم و با چه زمانبندی، اختلاف نظر وجود دارد.
یعنی عملکرد اقتصادی آقای احمدینژاد به گونهای بوده که میخواسته اما نتوانسته؟
ما اول برای پاسخ دادن به این سوال از وضعیت اقتصادی کشورمان تعریفی داشته باشیم که بدانیم اقتصاد ما چه وضعیتی و چه آسیبهایی دارد و بگوییم که آیا آقای احمدینژاد توانسته این آسیبها را کم کند یا نه! لذا بایدمنطقی با موضوع برخورد کنیم چراکه چند مشکل جدی در اقتصادمان وجود دارد.
یکی اینکه سهم اقتصاد دولتی دراقتصاد ملی بالاست؛ یعنی بیش از 80 درصد اقتصاد ما دولتی است و امکان رقابت را با بخش خصوصی فراهم نمیکند. دوم اینکه وابستگی اقتصاد به درآمدهای نفتی وجود دارد و سوم هم قیمت تمام شده است که به علت اول که حجم اقتصاد دولتی بالاست قیمت تمام شده کالا و خدمات نیز بالاست. اقتصاد ما بیشتر یک اقتصاد تجاری و بازرگانی است تا تولیدی، مطلب دیگر اینکه فضای تصمیمگیری در حوزه اقتصاد متاثر از برخوردهای سیاسی است و این مساله به اقتصاد آسیب میزند. لذا هر مدیری که بتواند این عوامل را بشکند و به حداقل برساند به نظر من موفق است و نتیجه در یک فرآیند زمانی بلندمدت حاصل میشود. البته مشکلاتی را که از اقتصاد برشمردیم متاسفانه ساختاری و نهادینه شده است و حل آن نیاز به یک جراحی بزرگ دارد که همه اقتصاددانان با هر سلیقه سیاسی یا هر سلیقه کارشناسی به آن معتقد هستند.
آقای محسن رضایی هم اعلام حضور کردهاند. قطعاً حضور ایشان از جبهه اصولگرایان است، حضور دو کاندیدا از جبهه اصولگرایان چه معنایی دارد؟
من اساساً حضور نامزدها با سلایق مختلف درچارچوب توسعه و تامین گفتمان اصولگرایی را مثبت ارزیابی میکنم؛ چراکه ظرفیت گفتمان اصولگرایی بسیار بالاست و مانند ظرفیت انقلاب است و گفتمان اصولگرایی همان گفتمان انقلاب اسلامی است که در چارچوب ضوابط و هنجارهای پذیرفته شده نظام سلایق مختلف خودش را ارائه میدهد.
یعنی حضور ایشان را مثبت ارزیابی میکنید؟
بله. به شرطی که از سبد رای اصولگرایان کاسته نشود و اختلافی هم ایجاد نکند.
هدف ایشان چیست؟ ایشان وقتی صحبت کردند، گفتند میخواهند بیایند و مشکلات را حل کنند و شعارهایی هم داشتند. ارزیابی شما از هدف ایشان چیست؟
بالاخره افراد باید بیایند دیدگاههای خود را مطرح کنند و نهایتا استقبال مردم از برنامهها و ایدههایشان نتیجه را معلوم میکند.
به نظر شما چرا آقای کروبی حاضر نیست با دیگر اصلاحطلبان به اجماع برسد و به نفع آقای میرحسین موسوی کنار برود؟
من موضوع را تمام شده نمیدانم. در ذهن بعضیها این مساله تمام شده است، اما حتماً بعضی از اصلاحطلبان تلاش میکنند بتوانند به یک نامزد برسند، ولی اینکه آیا موفق میشوند یا نه، نمیدانم.
به نظر شما چه اتفاقی افتاده است که آقای میرحسین موسوی پس از 20 سال کنارهگیری از قدرت، مجاب شده پا به عرصه سیاست بگذارد و کاندیدای ریاست جمهوری شود؟
دلایل را ایشان ابراز کردهاند. ولی بعضی از افراد میکوشند ثابت کنند شرایط کشور، شرایط اضطراری و بحرانی است که ما اساس این تحلیل را قبول نداریم.
اگر مبنای تحلیل و دلیل آنان این باشد، قطعا چنین مبنایی صحیح نیست. نمیدانم چه دلیلی غیر از این وجود دارد.
بحثهای زیادی میان آقای کروبی و موسوی یا طرفداران هر کدام مطرح میشود و با فراز و فرودها و مسائلی که بین افراد بهوجود آمد، طیف اطلاحطلب فعلاً به آقای موسوی رسید و دارند آن خط را دنبال میکنند، چون ناگزیر بودند که نامزد معرفی کنند و به هر حال ایشان را انتخاب کردند.
چرا پس از 20 سال وارد عرصه سیاسی شدهاند؟
دلایل مختلفی میتواند باشد که من دلیل اول ایشان را به کلی قبول ندارم و از مبنا این تحلیل را غلط میدانم.
اینکه گفتند چون دوران بدی است ومن به این دلیل آمدهام؟
هر کسی که بخواهد اثبات کند کشور در شرایط بحرا ن و اضطرار است و بگوید من برای نجات از شرایط و نجات کشور آمدهام و میخواهم آن را تغییر بدهم حرف صحیحی نزده است. باید گفت در اردوگاه به اصطلاح اصلاحطلبی، افراد مختلفی وجود دارندکه با افراطی گرایی و رفتارهای انحرافی خودشان مقبولیتشان را میان مردم از دست دادند، البته جریان افراطی و انحرافی منحصر به اردوگاه اصلاحطلبی نیست و در جاهای دیگر هم وجود دارد؛ بنابراین چنین طیفی باید یک فرد منطقی و عقلانی که پایبندی خودش را به اصول و ارزشها نشان داده و در افکار عمومی شخصیتش شناخته شده را معرفی کند تا بتواند نماینده این جریان باشد. براساس این تحلیل بود که به اصرار آقای موسوی وارد عرصه انتخابات شده است.
شما فرق آقای میرحسین موسوی 20 سال گذشته را با میرحسین موسوی فعلی در چه میبینید؟
اینکه موضعگیری شفافی از ناحیه نامزدها صورت بگیرد یک ضرورت است و نامزدها باید نسبت خودشان را با اصول انقلاب و گفتمان و ارزشهای انقلاب کاملاً روشن کنند.
همچنین نامزدها باید نسبت خودشان را با استکبار و جریان سلطه جهانی با تهاجم فرهنگی، استحاله، صهیونیست و انگلیس روشن کنند و نظرشان را نسبت به عدالت، عدالتخواهی و تامین حقوق ملت و آزادیخواهی و استقلال کشور و پیشرفت و خدمت به مردم بگویند. یعنی وضعیت خود را به گفتمان انقلاب اسلامی، مواضع اثباتی و از طرفی نسبت به مواضع سلبی مثل کانون فتنه، جریانات انحرافی و افراطی، مسائل اقتصادی ناصحیح روشن کنند تا مسایل شفاف شود و مردم با بصیرت بتوانند فرد مورد نظرشان را انتخاب کنند.
یعنی اختلافی الان میان آقای میرحسین زمان جنگ و میرحسین فعلی بهوجود آمده است؟
به میزانی که نامزدها نسبت خودشان را به اصل گفتمان انقلاب اسلامی و از طرفی نسبت به مسائلی که انقلاب اسلامی بر نمیتابد و مردم و امام هم بر نمیتابند روشن نکنند، موضع و جایگاه افراد را نمیتوان ارزیابی کرد. هنوز ارزیابی روشنی از این مساله نمیشود طرح کرد و فکر میکنم هنوز جای دقت است که مواضع کاملاً روشن شود تا ببینیم به چه نتایجی میرسیم.
یعنی مواضع آقای میرحسین هنوز مشخص نیست؟
برای من مشخص است، ولی برای این که یک تحلیل جامعی از آن برای افکار عمومی ارائه داد نیاز به زمان بیشتری دارد تا ایشان مسائل را به صورت شفاف بیان کنند.
یعنی از نظرشما آیا ایشان دیالوگ اصولگرایی و اصلاح طلبی را با هم دارد و یک فرد میانهروست و معلوم نیست کدام طرفی است؟ یک مقدار شفافتر بگویید که مساله چیست؟
موضع ایشان نسبت به اصولگرایی و گفتمان انقلاب اسلامی برای من روشن نیست و با توجه به عدم حضور 20 ساله ایشان در صحنه سیاسی، ابهاماتی وجود دارد که این ابهامات باید روشن شود و به ارزیابی دقیقی رسید تا اعلام نظر کرد، البته ما موضع منفی نسبت به فرد خاصی نداریم.
قطعا مواضعی که کاندیداها اتخاذ میکنند مبنای قضاوت قرار میگیرد.
پس چرا بعضی از اصولگرایان با اینکه شما با این طیف وابسته هستید، از آقای موسوی حمایت کردند؟ چه دلیلی وجود داشته است؟
من نمیدانم کدام اصولگرایی حمایت کرده است.
بخشی از جامعه روحانیت مبارز ظاهرا حمایتهایی را داشتهاند.
خیر. اعلام حمایت نکردهاند.
ولی در بعضی گفتهها و مصاحبهها حرفهایی زده شده است...
ممکن است بعضی از افراد صحبتهایی کرده باشند، اما برای این کارشان حتماً دلیل و حجتی دارند که بایداز آنها پرسید.
پس این مساله نشانه اختلاف در جبهه نیست؟
افراد دیدگاههای متفاوتی دارند، اما در برآیند دیدگاهها باید ببینیم نتیجهگیری نهایی چیست.
برخی تحلیلگران اعتقاد دارند آقای موسوی اگر در نخست وزیری زمان جنگ توفیقی داشته به خاطر توجهی بوده که همه ارکان نظام به این مقوله داشتند و ضعفها به خاطر دشمنی، نیروی خارجی و جنگ نادیده گرفته میشده و همین مساله بوده که دست آقای میرحسین را بازمیگذاشته است. آیا شرایط امروز کشور حکم میکند که آقای موسوی مثل آن موقع باشد یا خیر؟
اساساً در دهه اول که دهه دفاع مقدس محسوب میشد، فضای عمومی کشور، فضای سیاسی، فرهنگی و معنوی بود که این فضا متاثر از فضای فرهنگی معنوی جامعه و حضور مردم در صحنههای مختلف به گونهای بود که تابعی از نقاط قوت و ضعف مدیریت محسوب نمیشد.
در عرصه جنگ حضور مردم برای یک هدف والا و مقدس در ابتدای انقلاب به گونهای بود که تابعی از مدیریت نبود. البته نمیخواهم مدیریت افراد را نادیده بگیرم، ولی شرایط آن زمان واقعاً تابع قوت و ضعف مدیر نبود و اگرمدیران ضعیفی هم درجایی بودند قوت حضور مردم آن ضعفها را پوشش میداد که در دهه دوم و سوم این فضا تغییر کرد و میزان توانمندی و کارآمدی فرد و مدیران بیشتر ظهور و بروز پیدا کرد. لذا ما نمیتوانیم ارزیابی مدیریت اول انقلاب را به دهه دوم و سوم تعمیم دهیم. چون شرایط، فضا و مناسبات بینالمللی کاملاًً تغییر کرده و برای ارزیابی دقیق و روشن باید در شرایط مساوی و یکسان افراد را بتوانیم ارزیابی کنیم.
پس بنابراین فکر میکنید حمایتها به دلیل ابتدای انقلاب بود؟
هم حمایتها و حضور مردم بود و فضای عمومی به هر مدیری کمک میکرد. همچنین حمایتهای اما برای سامان دادن به امور و تثبیت انقلاب از همه مهمتر بود که نمیتوان آن را هزینه اثبات مدیریت افراد قرار داد.
یعنی فرهنگ مردم الان تغییر کرده است؟
آن زمان فرهنگ جنگ غلبه داشت و فضای عمومی کشور را بیشتر رقم میزد، اما دهه بعد چون دوران بازسازی و سازندگی بود، دوران پاسخگویی نیز مشخص شد و مدیران باید پاسخگو بودند که بعد از آن طبعاً محک ارزیابی هم به روی کار آمد و شرایط را تغییر داد. لذا نمیتوانیم بگوییم دهه فعلی یا دهه سوم مثل دهه اول است.
بعضی تحلیلها وجود دارد که حضور آقای میرحسین موسوی باعث میشود ایشان رای آقای احمدینژاد را بگیرد. به نظر شما حضور میرحسین به دلیل رای گرفتن است یا رقابت؟
طبیعی است هر کسی که وارد صحنه میشود، میخواهد رقابت کند و قصد ایفای نقش حاشیهای را ندارد و آمده که رقابت کند اما اینکه چه مخاطبی را میتواند تحت تاثیر قرار بدهد، به آرایش فعلی جامعه و برنامههای ایشان بستگی دارد.
آرایش سیاسی جامعه خیلی فرق کرده است و به هر حال رویکرد فعلی مردم با اصولگرایی است.
توجه به گفتمان انقلاب اسلامی آنقدر ظرفیتش بالاست که همه افراد سیاسی وفاداربه امام و نظام و ارزشها و رهبری را در بر دارد و این ظرفیت بالا سلایق مختلف سیاسی را میتواند در بر بگیرد. حالا هر کسی در صحنه انتخابات به هر میزانی که در این چارچوب گفتگو کند، میتواند مخاطب خودش جذب و جلب کند.
پس حضور آقای کروبی هم میتواند این تعریف را داشته باشد که حضور کروبی برای رایشکنی نیست؟
بله، عرض کردم اساساً آمدند که رقابت کنند و نیامدهاند که رای کسی را بشکنند.
چرا گروههایی مثل مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی پشت میرحسین موسوی ایستادند؟ آیا اعتقادی به ایشان دارند؟
ما اعتقاد داریم در درون بسیاری از این گروهها مثل این دو جریانی که نام بردید، یک جریان افراطی و انحرافی پنهان است که در گذشته کارنامه خوبی نداشته و مردم از آنها اعلام برائت کردهاند و چون یک چهره افراطی و انحرافی از آنها ترسیم شده، آنها میدانند اگر بیایند و در صحنه فعال باشند، ناکام خواهند بود. لذا استراتژی خود را بر این گذاشتند که پشت صحنه قرار بگیرند و از پشت مسائل را هدایت کنند و این معنایش این نیست که آقای موسوی اینها را قبول دارد یا ندارد.
یعنی اینها خودشان را همراه آقای موسوی کردند؟
بله خودشان این مشی و مرام را اتخاذ کردند و حالا هر نامزدی که در صحنه باشد و منافع آنها را به میزانی تامین کند، سیاست برد برد را در برابر وی تعریف میکنند.
آقای موسوی اقبالی به این دو جناح دارد؟
آقای موسوی باید نسبت خودش را با امثال اینها شفاف کند. البته اینطور که من مطلع هستم، آقای موسوی بنا دارد نسبت به جریانات انحرافی و افراطی اعلام برائت کند و آنها را نپذیرد.
یعنی ایشان میخواهد چهره فراجناحی به خودش بگیرد؟
البته تا جناحها را چگونه تعریف کنید. پایگاه و خاستگاه ایشان معلوم است منتها چقدر میتواند روی مواضع اصولی بایستد، قضاوتش هنوز زود است.
عملکرد صدا و سیما در انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری را چگونه ارزیابی میکنید؟
صدا و سیما بر اساس تجربه چند انتخابات گذشته، نشان داد که در تشویق مردم به مشارکت و عدم جانبدارانه از کسی موفق عمل کرده و در مقطع کنونی هم در رابطه با انتخابات ریاستجمهوری گاهی بعضی از دوستان انتقاداتی به متولیان صدا و سیما دارند که از جریان دوم خرداد حمایت میکند. لذا نقدهای مختلفی وجود دارد که صدا و سیما از جریان دیگری حمایت میکند، اما به نظر میرسد شاخصهای دقیقی باید برای ارزیابی باشد. به نظر من برآیند آن قابل دفاع است.
با توجه به تجربه گذشته به نظر میرسد صدا و سیما یک مسیر مستقلی را دنبال میکند.
فاطمه امیری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با رئیس مرکز پویانمایی صبا مطرح شد
بررسی جامعهشناختی پویش ایران همدل در گفتوگو با عاصمه قاسمی، دکترای جامعهشناسی از دانشگاه ناتینگهام انگلستان
دکتر خجسته، استاد علوم ارتباطات در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد