کریستین بوبن با داستان‌هایش آدم را با خودش آشتی می‌دهد

کمی از ماشین‌ها فاصله بگیر

بوبن خوانی مدتی است در میان کتابخوان‌های ما رواج یافته و چندسالی است ترجمه کتاب‌های او حسابی آب و نان دارد. طی چند سالی که از کشف بوبن در ایران می‌گذرد، فروش آثار این نویسنده بازار داغی پیدا کرده، هر چند از تعداد آثاری که از او در نمایشگاه کتاب امسال ارائه شده اطلاع دقیقی در دست نیست، اما پارسال قرار بود سی و چند عنوان کتاب از بوبن در نمایشگاه تهران عرضه شود. با توجه به این که در طول یک سالی که گذشت چند عنوان دیگر از آثار بوبن ترجمه شده، عناوین کتاب‌های بوبن در ایران از 40 عنوان هم گذشته است، اما نکته جالبی که در اینجا وجود دارد این است که «کریستین بوبن» اصولا 35 جلد اثر کوتاه و بلند تاکنون منتشر کرده‌اند و وفور آثارش در ایران ناشی از ترجمه 3 و حتی 4 باره یک کتاب به وسیله مترجمان مختلف است.
کد خبر: ۲۵۲۶۷۶

برای آنها که ممکن است برای اولین بار با نام«کریستین بوبن» آشنا شده باشند باید گفت که این نویسنده فرانسوی که حالا دیگر پنجاه و چند سالی از عمرش می‌گذرد، یکی از آن نویسندگان علاقه‌مند به آثار عرفانی و حکمت‌آمیز است. با این حال استفاده از هیچ یک از دو واژه برای توصیف آثار بوبن چندان هم دقیق نیست. در واقع این نویسنده که بیشتر باید گفت رویکردی شعرگونه در نوشتن آثارش دارد، به بیان مسائل روحی و درونی علاقه‌مند است و می‌خواهد با آثارش به انسان امروز یادآوری کند که یک کمی هم از زندگی ماشینی فاصله بگیرد و به خود زندگی نگاه کند.

برای معرفی «بوبن» نخستین چیزی که همه به سراغش می‌روند این است که او در رشته فلسفه فارغ التحصیل شده و پس از مدتی تدریس در دانشگاه این کار را یکنواخت و خسته کننده یافته و در نتیجه در زادگاهش که یک شهر کوچک فرانسوی است، بست نشینی را اختیار کرده و در 15 سال گذشته جز نوشتن و نوشتن، دست به هیچ کار دیگری نزده است. به همین دلیل هم سبک نوشتن او را متاثر از رشته تحصیلی‌اش می‌دانند و می‌گویند در آثار او فلسفه است که به زبان داستان و شعر روایت می‌شود.

اما این نتیجه‌‌گیری خیلی درست نیست، چون اگر اینطور باشد آثار کافکا یا پل سارتر و حتی پل آستر خیلی فلسفی تر از آثار بوبن هستند. واقعیت این است که «بوبن» یک‌جورهایی نمونه فرانسوی جبران خلیل جبران است. کیمیاگر پائولو کوئلیو هم می‌تواند نسخه بیست سال پیش مشابه او باشد. و اگر بخواهیم عقب تر برویم آثار کارلوس کاستاندای مکزیکی هم یک زمانی همین تاثیر را روی خوانندگان ایران و جهان گذاشته بود.

آثار «بوبن» به ویژه اگر به زبان اصلی خوانده شوند به نوعی یادآور نثر مسجع خودمان هستند؛ متنی که به زبان شعرگونه و آهنگین نوشته شده و برای نویسنده آن حفظ مضمون همان قدر اهمیت دارد که استفاده از تکنیک‌های زبانی. درست مثل گلستان شیخ اجل سعدی. در واقع از نظر محتوا هم به نوعی این آثار یادآور همان پندهایی هستند که بزرگان ادبیات در دوره‌های پیش در هر کشوری برای مردمشان نوشته‌اند.

اما نباید فراموش کرد که مضامین «بوبن» از درون ذهن و تجربیات یک نویسنده فرانسوی بیرون می‌آید که در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم نوشته شده‌اند. پس وقتی او از تنهایی انسان می‌گوید، می‌تواند از یک داستان کوتاه و گاه خیلی کوتاه، آن قدر که به مینی مال طعنه بزند، برای بیان حرفش استفاده کند. اما این حرف آرام بخش و تاثیرگذار است و برخلاف نثر عصیانی متداول در موسیقی و ادبیات نسل «بیت» همه چیز در نهایت احساس بیان می‌شود. با این حال نویسنده فراموش نمی‌کند که قصد ندارد لالایی بگوید و نتیجه گیری اش را آن قدر مستقیم بیان می‌کند که می‌تواند به خواننده شوکی عمیق وارد کند.

یکی از نمونه‌های خوب برای نشان دادن این سبک او کتاب «فراتر از بودن، موتزارت و باران» است. در این رمان او دارد از همه کارهایی که باید انجام می‌داده، اما نداده است سخن می‌گوید و همه رنج‌هایی که ناآگاهانه یا بهتر بگوییم نسنجیده بر فرد مقابلش وارد کرده را برمی شمارد؛ مخاطبی که باید عشق او باشد، شاید همسرش شاید محبوبش. و خوب وقتی خواننده با تک تک این جملات شاعرانه در خودش به واکاوی می‌پردازد و رگه‌هایی از همین رفتارهای نسنجیده را در خودش نیز کشف می‌کند و در عین حال منتظر است تا دو دلداده دلخسته از هم، گرفتاری‌ها را کنار بگذارند و وارد مرحله جدیدی از زندگی شان شوند، ناگهان می‌بینیم که سخنگوی ما در برابر سنگ قبری ایستاده است که محبوبش مدتی است در زیر آن خفته و دیگر فرصتی برای جبران هیچ چیز نیست.

«کریستین بوبن» به این ترتیب است که می‌تواند تاثیرگذار باشد. مرگ در آثار او نقطه مقابل زندگی نیست، بخشی از زندگی است که می‌تواند خیلی راحت از راه برسد و یادآوری می‌کند که «تا کبوتر هست زندگی باید کرد...»

او به سراغ همه چیز می‌رود و بیش از هر چیز بر همه صداقتی که با گذر از دوره کودکی از دست داده ایم دل می‌سوزاند. خودش می‌گوید به دلیل زندگی در شهرستانی کوچک و راکد، هیچ اتفاق خاصی در دوره کودکی‌اش نیفتاده است. او خیلی ساده در خانواده‌ای مهربان و باسواد رشد کرده و مشکل خاصی نیز نبوده که شوک‌هایی عظیم بر روح او وارد کرده باشد. با این حال و با وجود همه یکنواختی و یا شاید هم به دلیل همین امنیت و آرامش است که او شیفته کودکی است. انگار نبود اتفاق‌های متفاوت موجب شده تا او کودک درونش را در تمام این سال‌ها یک جایی از گوشه روحش حفظ کند و حالا به مدد همان کودک شاداب بتواند این همه لطیف سخن بگوید.

این لطافت آن قدر است که برخی از منتقدان او را نقاش لحظه‌های زندگی لقب داده اند و البته این گفته را در نوشته‌های خود او هم می‌توان مکرر یافت. «بوبن» به گفته خودش تلاش می‌کند تا زندگی را بسراید و هستی را بر بوم زندگی تصویر کند. او البته به خوبی می‌تواند از همه رنگ‌های موجود روی پالت نقاشی‌اش استفاده کند تا تصویری به خیال‌انگیزی یک تابلوی آبرنگ خلق کند. برای همین هم گاهی آثار او یادآور مضامین و نکته‌هایی است که «سهراب سپهری» در اشعارش آنها را یادآوری می‌کند ؛ زندگی شاید گل سرخی است...

با این حال «بوبن» قصه گوی خوبی است. همه قطعه‌های تصویری و شعرگونه « بوبن» بر بستری قصه‌ای سوار است که گاه یک برش کوتاه از زندگی است؛ یک زندگی ملموس از مردی که نویسنده است، مادری که خسته است و فرزندی که پروانه‌ها را دنبال می‌کند. لوکیشن‌های او هم متفاوت هستند ؛ گورستانی که جای دادن انسانی با همه ابعاد متفاوتش در یک تابوت برای نویسنده جای سوال به وجود می‌آورد و هتلی که زنی خسته از تکرار را پذیرا می‌شود تا بتواند دوباره خودش را پیدا کند.

یکی از شاخص ترین آثار «بوبن» رمان «رفیق اعلی» است که آن را بر مبنای زندگی قدیس «فرانسوا آسیزی» نوشته است. این کتاب همان قدر شاعرانه است که فیلم «برادر خورشید، خواهر ماه» زفیرلی... او می‌خواهد با روایت زندگی این قدیس محبوب، «زندگی کردن» را در برابر «زنده بودن» بیاموزد. زندگی کردنی که در میان پارچه‌های تافته و اطلس پدر تاجر فرانسوا یا آنطور که ایتالیایی‌ها می‌نامند «فرانچسکو» نیست که معنا می‌یابد بلکه در نوازش پوست آسیب دیده جزامیان رانده از دیگران خود را عیان می‌کند. برای همین هم زندگی واقعی را با تعالی روحی ممکن می‌داند و معتقد است وقتی زندگی آغاز می‌شود که روح به پرواز درآمده باشد.

«بوبن» در هر یک از آثارش به نوعی یادآور می‌شود که زندگی در آغاز پاک و لطیف است و کودک از همه نعمت‌های روح برخوردار زاده می‌شود. اما زندگی مادی بتدریج او را از ماهیت خود جدا می‌کند و بین او و خداوند، او و عشق واقعی و همه مظاهر معنوی فاصله می‌اندازد. او می‌گوید حتی دیگر عشق زمینی هم عشق واقعی نیست و با معیارهای مادی سنجیده می‌شود.

بوبن به معنی واقعی کلمه یک نویسنده معناگراست؛ که اندیشه هایش را در قالب‌های ادبی مختلف ارائه می‌کند. او در کتاب «غیر‌منتظره» 11 داستان کوتاه را با موضوع‌های مختلف مورد علاقه اش چون عشق، تنهایی، کودکی و البته مرگ نقل می‌کند که هر یک می‌تواند تلنگری بر روح انسان خسته از روزمرگی‌ها باشد.

آرزو پناهی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
روایت اول، شرط پیروزی

در گفت‌وگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانه‌های داخلی و معاند را بررسی کرده‌ایم

روایت اول، شرط پیروزی

مجرمان در قاب شوک

در گفت‌وگو با تهیه‌کننده مستند معروف شبکه سه اولویت‌های موضوعی فصل جدید بررسی شد

مجرمان در قاب شوک

نیازمندی ها