در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
مرتضی نبوی ، عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین در گفتگویی با «جامجم» دلایل این مساله را توضیح داده است.
وی تاکید میکند که نقد باید از سرخیرخواهی باشد و نقد اصولگرایان از دولت احمدینژاد هم به این دلیل است که در صورت انتخاب مجدد از سوی مردم، شاهد ارتقای عملکرد دولت فعلی باشیم.
نبوی که در دولت نخست میرحسین موسوی، مسوولیت وزارت پست، تلگراف و تلفن را به عهده داشته است درخصوص مواضع اقتصادی این کاندیدای انتخابات دهم نیز توضیحاتی داده است. مشروح این گفتگو را میخوانید.
چندی پیش جبهه پیروان خط امام و رهبری، احمدینژاد را به عنوان کاندیدای نهایی خود معرفی کرد. این تشکل سیاسی با چه فرآیندی به این نتیجه رسید؟
من البته در شورای جبهه پیروان خط امام و رهبری شرکت نمیکنم و از طرف جامعه مهندسین آقای مهندس باهنر شرکت میکند، منتها آن مقداری که من در جریان هستم در یک فرآیند نسبتا طولانی این بررسیها انجام شد. نظرات مجموعه تشکلها در استانها هم گرفته شد و مجموعا برآیند این بود که تشکلهای عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری آقای احمدینژاد را موجه میدانند و از ایشان حمایت میکنند.
به هر حال نسبت به آقای احمدینژاد هم انتقاداتی است و چهرههای دیگری از اصولگرایان هم هستند که قابلیت ریاستجمهوری و کاندیداتوری ریاستجمهوری را دارند. در همین تشکلهای جبهه پیروان خط امام و رهبری نیز بعضیها انتقادات جدی به احمدینژاد داشتند. با وجود این چطور شد مجموعه جمعبندیها به این رسید که احمدینژاد انتخاب شود؟
ببینید نقد به معنای قبول نداشتن فرد نیست. متاسفانه درفضای فرهنگی ما یک اشتباهی اتفاق افتاده است و در فرهنگ سیاسی که اگر کسی مسوولی را نقد میکند اینطور معنی میشود که با او مخالف است یا او را قبول ندارد. اما ما نباید نقد را مختص مخالفان بدانیم بلکه چه بهتر کسانی که کسی را قبول دارند و خواهان موفقیتهای بیشتر او هستند از روی خیرخواهی و دلسوزی او را نقد کنند تا این اشکالات هم نباشد و توفیقات بیشتر شود. نقدی که درون اصولگرایان است و بعضی از اصولگرایان از دولت دارند از این نوع است. من حالا نمیخواهم بگویم مثلا شما هیچ اصولگرایی را پیدا نمیکنید که مخالف آقای احمدینژاد نباشد ولی قاعده و روند کلی اینگونه است که عموم اصولگرایان آقای احمدینژاد را قبول دارند و از او حمایت میکنند و نقدهای آنان به منظور افزایش کارآمدی و توفیقات بیشتر است.
در مورد کاندیداها هم باید بگویم که کاندیدای جدی از اصولگرایان مطرح نبوده و این هم به نظرم طبیعی است، زیرا آقای احمدینژاد با توجه به موقعیت و زمینهای که در افکار عمومی دارند و در حقیقت میخواهند خدمات خودشان را برای 4 سال دیگر در معرض انتخاب مردم قرار بدهند، در صورت انتخاب شدن خدماتشان را ادامه دهند، کاندیدای مطرح و اصلی اصولگرایان هستند و کاندیدای دیگری از اصولگرایان به طور جدی مطرح نبوده است بنابراین جبهه پیروان در یک فرآیند دیدند چهرهای که اکثریت قاطع روی آن اتفاق نظر دارند، محمود احمدینژاد است و به این ترتیب میشود گفت جبهه متحد اصولگرایان کاندیدای مشترکشان آقای احمدینژاد است.
یعنی همان جبههای که برای انتخابات مجلس هشتم و با سه ضلع رایحه خوش خدمت، جمعیت ایثارگران و جبهه پیروان شکل گرفت برای انتخابات دهم، کاندیدایشان آقای احمدینژاد است.
در برخی تشکلهای جبهه پیروان طرحهای دیگری برای حضور در انتخابات مطرح بود که یکی از آنها طرح جامعه اسلامی مهندسین مبنی بر وجود یک کاندیدای احتیاطی در کنار کاندیدای اصلی بود. تکلیف این طرحها چه شد؟
این طرحها به طور جدی در جامعه اسلامی مهندسین مطرح نبود، اگر در حواشی مطرح بوده من اطلاعی ندارم.
یعنی اصلا چنین چیزی مطرح نبوده است چون من فکر میکنم چنین مطلبی را در خبرها به نقل از غلامحسین امیری، قائم مقام جامعه اسلامی مهندسین خوانده بودم.
من در شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین هم هستم، اما چنین چیزی مطرح نبوده است.
در تشکلهای دیگر هم مطرح نبود؟
من اطلاعی ندارم.
در نشستهایی که جبهه پیروان با آقای احمدینژاد داشتند، آیا مباحثی مبنی بر سهم خواهی از دولت آینده مطرح شده است؟
یک بار دیگر تاکید میکنم که من سخنگوی جبهه پیروان نیستم و در جلسات شورای مرکزی آن هم شرکت ندارم و من هم مثل شما از دبیرکل جبهه، آقای عسکر اولادی یا سایر عزیرانی که در جلسات شرکت داشتند راجع به مسائل مطرح در جلسات برگزار شده با رئیسجمهور شنیدهام.
چون من در جلسه شورای مرکزی جبهه نیستم، در دیدارهایی هم که جبهه با آقای احمدینژاد داشت شرکت نداشتم اما دوستان بصراحت اعلام کردند به هیچوجه مساله سهمخواهی نیست. یعنی اگر دیدگاههای خودشان را به آقای احمدینژاد منعکس کردند، به منظور این است که دغدغههای جبهه را منعکس کنند و درحقیقت برای این است که انشاءالله اگر آقای احمدینژاد دوباره انتخاب شدند، دولت بعدیشان کارآمدتر باشد و توفیقاتی بیش از توفیقات این دوره در صحنه داشته باشد و اصلا مساله سهم خواهی مطرح نیست.
سهم خواهی شاید یک معنی منفی را به ذهن بیاورد. بیشتر منظورم روی بعد مثبتش است که از تمام ظرفیت اصولگرایان استفاده شود.
خوب این حرفی است که بنده گفتهام و خیلیهای دیگر هم گفتهاند. هر چقدر آقای احمدینژاد بتوانند از ظرفیت اصولگرایی بیشتر استفاده کنند، طبعا نفعش برای نظام است و توفیقاتش به پای دولت هم نوشته میشود.
آیا این انتقاد در مورد دولت نهم وارد است که از ظرفیت اصولگرایان خوب استفاده نکرده است؟
منظور من این نیست، بلکه میخواهم بگویم میشود بیش از این استفاده کرد. زیرا فکرمیکنم که ظرفیت اصولگرایی بیش از آن چیزی است که در دولت آقای احمدینژاد از آن استفاده شد.
از نظر شما مهمترین دغدغههایی که در دولت نهم مطرح بود و خوب است که در دولت دهم برطرف شود، چیست؟
یکی توجه بیشتر به سندهای فرادستی است و امیدواریم برنامه پنجم کاملا در جهت رسیدن به اهداف و نزدیک شدن به اهداف سند چشمانداز 20 ساله باشد. طرحهای اقتصادی باید شفاف و درجهت تحقق سیاستهای اصل 44 باشد. دولت باید برای اجرای سیاست اصل 44 شتاب بیشتری بگیرد. به این معنی که دولت و بنگاههای دولتی توسعه پیدا نکنند، بلکه شرایط به گونهای فراهم شود که بخش خصوصی و تعاونی ما فعالتر باشند و به صحنه بیایند. درحقیقت باید آن قسمتهایی از ساختار اقتصادیمان که لازم است برای فراهم شدن مشارکت مردم در اقتصاد، اصلاح شوند، با تصویب قوانین لازم اصلاح شوند.
با توجه به آمادگی که در مجلس است، باید طرحهای لازم برای تحول اقتصادی مثل همین هدفمند کردن یارانهها با جدیت پیگیری شود و در حقیقت به بیان کلیتر، دولت و مجلس باید یک نقشه راهی داشته باشند که به طور مشخص ما را مثلا در طول 2 برنامه و در مدت 10 سال به جایی برسانند تا بتوانیم به اهداف چشمانداز نزدیک شویم و شاخصهایی که در برنامه پنجم گفته شده تحقق پیدا کند.
اینها همه مستلزم این است که اصلاح ساختارهای اقتصادی انجام بگیرد و با دقت پیگیری شود؛ بهگونهای که ما شاهد اجرای همه جانبه و موفق لایحه اصل 44 شویم. چون همینطور لایحه مدیریت خدمات کشوری باید با جدیت دنبال شود که آن هم یک قسمت مهمش این است که دولت کوچک شود و کارآمدیاش افزایش پیدا کند و مقدار زیادی از امور تصدیگری بخشهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به مردم واگذار شود. همچنین به جای اینکه سرمایهگذاری در بنگاههای دولتی افزایش پیدا کند، دولت با امکانات و ارزی که در اختیار دارد، اینها را در اختیار بخش تعاونی و خصوصی قرار بدهد که آن بخشها رونق پیدا کنند تا اینکه ما شاهد شکلگیری یک رقابت سالم درعرصه اقتصاد باشیم و همچنین دیگر شرایطی که اقتصادمان شکوفا شود.
تعامل دولت نهم با مجلس را چگونه ارزیابی میکنید؟
شرایط 3 قوه به گونهای است که امروز در کشور از ثبات و آرامشی برخورداریم. این متفاوت با سالهای قبل است که ما سخن از شکاف بین دولت و مجلس و نظام میشنیدیم و آثارش هم در صحنه سیاست خارجی به کلی روشن است. یعنی امروز اقتدار جمهوری اسلامی ایران مثال زدنی است و تاثیرگذاریاش در صحنههای منطقهای و بینالمللی قابل لمس است. این به برکت آن انسجامی است که در مجموع بین 3 قوه ما و در سطح نظام برقرار است و همه دغدغه انقلاب اسلامی و ارزشهای انقلاب را دارند و همه اینها در جهت راهبریهای مقام معظم رهبری حرکت میکنند. این ملموس است اگر فکر کنیم هیچ وقت چالش بین قوای مختلف نباید باشد و به طور مثال مجلس با دولت هیچ وقت نباید چالش داشته باشد فکر میکنم در یک شرایط دموکراتیک غیرمعقول است. برای اینکه طبق قانون اساسی قوای ما استقلال دارند، یعنی طبق قانون، قوه مققنه مسوولیتهایی دارد که از استقلالی برخوردار است؛ قوه مجریه هم همینطور. نمایندگان مستقل از مردم رای میگیرند و رئیسجمهور هم مستقل از مردم رای میگیرد. اختیاراتی هم در قانون اساسی برای هر کدام تعریف شده و طبق آن اصول با همدیگر یک تعاملی دارند و این طبیعی است که ممکن است در مسائلی اختلافنظر و چالش بین دولت و مجلس به وجود بیاید؛ اما مهم این است که در چارچوب راهکارهای قانونی، به نتیجه برسند. به عنوان مثال، به همین قضیهای که اخیرا رخ داد، اشاره میکنم. نظر دولت این بود که افراد بین 15 تا 18 سال هم بروند و در انتخابات هم شرکت کنند. خوب این به مجلس میرود و در آنجا با مخالفت روبهرو میشود و قضیه پایان مییابد. حالا اگر بیاییم بگوییم چرا اختلافنظر بین دولت و مجلس وجود دارد، این امری است که منطقی نیست و در حقیقت تفکیک قوا برای همین شده که این مرزها مشخص شود و طبعا دولت به تشخیص خودش در جهت مصالح مردم و نظام حرکت میکند، نمایندگان هم همینطور و طبق قانون اساسی تصمیمگیری نهایی با مجلس است. پس اگر اختلافنظرهایی هم پیش میآید (مثلا در زمینه بودجه) نهایتاً وقتی چیزی قانونی شد، دولت هم موظف است قانون را اجرا و به آن عمل کند.
به عنوان مثال در مورد همین طرح کاهش سن رایدهندگان از 18 به 15 خیلیها معتقدند جایی برای مطرح کردن دوباره آن نبود و با توجه به اینکه در سال 86 مجلس با این لایحه مخالفت کرده بود، لزومی ندارد که این لایحه دوباره به مجلس فرستاده شود و نمایندگان دوباره به شور بگذارند؟
این برمیگردد به کسی که صاحب حق است. یعنی دولت یک تشخیصی دارد و طبق قانون از آن استفاده میکند و اصرار دارد این اتفاق بیفتد. طبق قانون باز هم میتواند این اقدام را انجام دهد و مجلس هم جواب خودش را میدهد. میخواهم بگویم ما نمیتوانیم بگوییم چرا دولت از حقش استفاده کرده است. آن موقعی مشکل است که با این که مجلس هم مخالفت کرد و موافقت نکرد، بخواهد اتفاق دیگری بیفتد که آن هم عملی نیست.
اگر شعارهای انتخاباتی کاندیداها را بررسی کنیم، بخش زیادی از آنها را نقد عملکرد اقتصادی دولت تشکیل میدهد. فعالیت دولت در این حوزه را چگونه میدانید؟
دوستانی که انتقاد میکنند، خودشان هم در دولت بودهاند، یعنی بالاخره کسانی که رقیب هستند و در صحنه هستند در دوران آقای هاشمی رفسنجانی 8 سال سرکار بودند یا در دولت آقای خاتمی سر کار بودند یا حتی در دولت مهندس موسوی 8 سال سرکار بودند. ما اگر بخواهیم در حقیقت یک مقدار بهتر به نتیجه برسیم، خود دوستانی که نقد میکنند خوب است که برگردند و عملکردهای دوره خودشان را هم در نظر بگیرند. چه زمانی بوده که از عملکرد اقتصادی دولت نقد نشده باشد. مثلاً وقتی مهندس موسوی سر کار بود، نسبت به عملکرد اقتصادی ایشان نقدهای زیادی وجود داشت. وقتی آقای هاشمی رفسنجانی سرکار بود، نقدهای زیادی مطرح میشد، وقتی آقای خاتمی سر کار بود نقدهایی مطرح بود. اینها را باید با یکدیگر مقایسه کرد یعنی ما برای اینکه به نتیجه برسیم، خوب است این مقایسه انجام بگیرد و ببینیم که برخی دوستانی که نقد میکنند، آیا این نقدها به عملکرد خودشان در این دوره وارد نیست؟ من نمیخواهم بگویم نقد نباید انجام شود من طرفدار نقد هستم، اما معتقدم با نیت خیرخواهانه انجام شود و نقد ولو اینکه از سوی مخالف هم انجام شود خاصیتش این است که کارها را اصلاح میکند و به سمت بهتر شدن پیش میبرد؛ اما میخواهم بگویم اگر این مقایسه انجام شود، ما پایمان را از انصاف فراتر نخواهیم گذاشت مثلا فرض کنید ما در دوران سازندگی فعالیتهای زیادی داشتیم، خیلی از طرحها در آن موقع شکل گرفت، سرمایهگذاریهای زیادی انجام گرفت، اما مگر در پایان دوره آقای هاشمی نقدهای زیادی نبود؟به عنوان مثال ما با بحران بدهیهای خارجی روبهرو بودیم و درآمد نفت کاهش پیدا کرده بود و نمیتوانستند بدهیها را پرداخت کنند. این زمانی بود که ما وارد مجلس چهارم شدیم و با تدابیر سختی، ما در برنامه و بودجه پیشبینی کردیم که این بدهیها کاهش یابد تا اعتبار اقتصادی ما بازسازی شود و این اتفاق افتاد. یا همان زمان با اینکه کارهای زیادی شده بود، رشد نقدینگی فوقالعاده بالا رفت و ما تورم نزدیک 50 درصد را تجربه کردیم. اگر امروز تورم اوجش به26 درصد رسیده که خیلی مورد انتقاد قرار میگیرد، آن زمان ما تورم نزدیک 50 درصد را تجربه کردیم. حالا راجع به تورم فعلی میخواهم بگویم در همین دولت آقای احمدینژاد تدابیری اتخاذ شد و کنترل شد و صندوق جهانی صندوق بانک جهانی یا صندوق بینالمللی پیشبینی کرد که تورم سال جدید کاهش پیدا خواهد کرد و این روند کاهشی را ما شاهد هستیم. من نمیخواهم بگویم ما اصلاً نقد نکنیم. ما هم به موقع خودش نقد داشتیم. مثلا معتقدیم آقای احمدینژاد علاقه داشتند طرحهای زیادی را انجام بدهند و به اتمام برسانند، ولی در یک مقطعی تزریق دلار باعث افزایش نقدینگی و در مقطعی باعث افزایش قیمت مسکن شد که البته حالا مهار شد. من میخواهم بگویم دوستان منتقد اگر از جایگاه انصاف صحبت میکنند، اینها را هم بگویند که خیلی از طرحهایی که در استانهای مختلف نیمهکاره مانده بود، به اتمام رسید. خیلی از کارهایی که آقای احمدینژاد انجام داد به خیلی از مطالبات مردم جامه عمل پوشاند و خیلی از کارهایی را که مردم فکر میکردند دیگر هیچ وقت انجام نمیشود، انجام شد. یعنی اگر تورم 26 درصد داشتیم یا سوال میکنند که پول نفت کجا رفت، آمار دقیق اینها را دولت دارد. من اخیراً دیده بودم در دوره آقای احمدینژاد طرحهای عمرانی بیش از 60 میلیارد دلار انجام شده و این رقم خیلی بیشتر از چیزی است که در دورههای قبل انجام شده است. پس اگر ما به تورم 26درصد رسیدیم که البته قبلاً تورمهای 50 درصد را هم تجربه کردیم، کارهای خیلی زیادی هم انجام شده و طرحهای زیادی به اتمام رسیده و کارهای زیادی در شرف انجام است و خیلی از خواستهها و مطالبات مردم در سطح استان پاسخ داده شده است. همچنین کسانی که از بحثهای اقتصادی و عملکرد اقتصادی خیلی انتقاد میکنند، یادشان باشد در یک مقاطعی میگفتند ما اصلاً اولویت کشورمان مساله اقتصادی نیست و شعار ما توسعه سیاسی است که البته با نارضایتیهایی مواجه شدند و افکار عمومی مساله را مشخص کرد تا مسیر مقداری اصلاح شد. بعضی نقدها مثل تورم و رشد نقدینگی در دولت احمدینژاد وارد است، اما ما در زمان جنگ هم شاهد این مساله بودیم. مثلاً در زمان جنگ ما کسری بودجه بالای 50 درصد را تجربه کردیم که این خودش تورمهای خیلی عجیبی را در پی داشت و تقریباً پایان جنگ با رکود اقتصادی کامل کاهش رشد ناخالص داخلی روبهرو بودیم.
البته همینطور که میگویید، آن دوران مصادف با جنگ بود و چنین مسائلی تاحدودی قابل توجیه است؟
بله. فقط میخواستم بگویم همه اینها را باید دید. یعنی در زمان جنگ رشد تولید ناخالص ما منفی بود درحالی که جمعیت رشد میکرد که وقتی آقای هاشمی بر سرکار آمدند، این روند معکوس شد. یعنی تولید ناخالص داخلی شروع کرد به رشد و بسیاری از کارگاههایی که خوابیده بودند راه افتادند. حالا من نمیخواهم وارد نقد موارد اقتصادی آن زمان شوم، اما میخواهم بگویم اگرچه دوران جنگ تاثیر داشت، ولی سیاستهای اقتصادی هم در بروز این اتفاقات موثر بود. اینها قابل مقایسه است. میتوانیم بگوییم که آقای احمدینژاد میتوانست با احتیاط بیشتری عمل کند. درحالی که درآمدهای خوب نفتی را داشتیم، از این درآمدها به نحوی استفاده کنیم که در عین حال که طرحهای تولیدی راه میافتد، منابع را بیشتر در اختیار بخش خصوصی قرار دهیم که بخش خصوصیمان هم طبق سیاست اصل 44 قدرت پیدا کند، بنگاههای دولتی کمتر سرمایهگذاری کنند و ما شاهد همین مقدار تورم هم نباشیم. اما با همین وجود هم به محض اینکه این تورم رخ نمود بانک مرکزی بحث سه قفله کردن بانکها را مطرح کرد که آن روند برگشت یا مثلاً اگر ما با پدیده افزایش خیلی شدید قیمت مسکن روبهرو بودیم اینها مهار شد.
آقای نبوی چه نقاط قوتی از محمود احمدینژاد مورد نظر شماست که فکر میکنید وی باید کاندیدای ریاستجمهوری اصولگرایان شود؟
یکی از مهمترین نقاط قوت، بازتولید گفتمان انقلاب اسلامی است. یعنی اگر در گذشته نهچندان دور عدهای خجالت میکشیدند از گفتمان اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی دفاع کنند و برعکس آن عمل کردند و خواستند راه امام فراموش شود، ارزشهای دفاع مقدس فراموش شود، اینها به مسیر صحیح خودش برگشته و امروز از راه انحرافی نجات پیدا کردیم. اینها بهنظرم یکی از دستاوردهای گفتمان انقلاب اسلامی است که مرهون موضعگیری صریح و صادقانه آقای احمدینژاد است که در راستای تدابیر رهبر معظم انقلاب انجام شد. این انسجام و هماهنگی و این که امروز در کشورمان گفتمان اصولگرایی غالب است باعث شده عزت و اقتدارمان بازسازی شود و در سطح جهان و منطقه اوج پیدا کند و سایه همین سیاست بود که ما رشد فوقالعاده سریعی را در فناوری هستهای داشتیم. ما باید شرایط فعلی را با گذشتهای که در جا زدیم و عقبنشینی کردیم مقایسه کنیم.
هر چه درجا زدیم ما را وادار به عقبنشینی کردند اما امروز دستاوردهای خیلی خوبی در زمینه فناوری داریم و در محافل بینالمللی هم کسی نیست اینها را انکار کند. ما نباید فراموش کنیم این سرعت پیشرفت، مرهون موضعگیریهای این دولت و تکیه بر دانشمندان جوان است. نمیخواهم بگویم در گذشته پایهگذاری نشده و زحماتی کشیده نشده است، همه این زحمات کشیده شده اما سرعت پیشرفت مدیون این هماهنگی و موضعگیری قاطعانه است. یکی از برکتهای استقامت و شجاعت این است که دنیا میخواست از طریق محاصره اقتصادی ما را فلج کند و اعتراض مردم ما را برانگیزد، اما باید خدا را شکر کنیم؛ امروز آنچنان خود اینها گرفتار بحران اقتصادی شدند که سالها طول میکشد تا با تلاش و تدبیر آن را جبران کنند. شما میبینید اقتصاد آمریکا، اروپا و خیلی از کشورهای دیگر مثل چین که در ارتباط با آمریکا بودند، اکنون گرفتار بحرانهایی هستند که مهار آن سالها طول میکشد. میخواهم بگویم فشارهای اقتصادی که میخواستند به جمهوری اسلامی ایران بیاورند اینک به خودشان بازگشته است. البته به این معنی نیست که ما از فشارها و فشارهای اقتصادی که آمریکا مبتکرش بود آسیب ندیدیم. آسیبهایش هم مشخص بود و هزینههای ما هم قدری بالا بود؛ ولی در نهایت دستاوردش خوب بود. به اعتقاد من هریک از این مسائلی که عرض میکنم دستاوردهایی است که اگر یکی از آنها را دولتی داشته باشد، میتوان رکورد خوبی برای او ضبط کرد. من آماری را از دستاوردهای علم و فناوری و دستاوردهایی که در وزارت علوم و دانشگاهها داشتیم مطالعه میکردم. رشد تعداد هیات علمی، رشد مقالات علمی در مجلات معتبر دنیا و ثبت اختراعات ما در این دولت نسبت به دولتهای قبل خیلی افزایش پیدا کرده است. یعنی در این دوران سه چهار ساله رشدش در مقایسه با قبل خیلی سریع شده است. درست است پایه آنها از قبل گذاشته شده، اما بالاخره اگر سیاستها صحیح نبود نمیتوانست یک دفعه اینقدر رشد پیدا کند. مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی ما رشد بسیار زیادی داشته است. دستاوردهای علمی ما فقط به صنایع موشکی و فناوری هستهای و سلولهای بنیادی برنمیگردد، بلکه اینها چند سمبل هستند. ما حضور فعال آقای احمدینژاد در صحنههای بینالمللی و جاهایی که قبلا تصور نمیشد را شاهد بودیم که نتیجهاش به نمایش گذاردن مرزبندی بین گفتمان انقلاب و اسلام که گفتمانی است با پشتوانه معنویت در مقابل گفتمان غربی و در حقیقت مدرنیتهای بود که نتیجهاش قدرت جهنمیآمریکاست. آخرین این حضورها هم در اجلاس دوربان 2 بود که شاهد این مرزبندی بودیم. از دیگر اقدامات خوب احمدینژاد میتوان به فعال شدن در شانگهای و نهایتاً ارتباطات شبه استراتژیک با کشورهای مهم منطقه اشاره کرد. همچنین توسعه و رشد خیلی سریع در شبکههای ارتباطی مثل تلفنهای ثابت و سیار در زمینه راهآهن، در زمینه توسعه نیروگاههای برقی از دیگر دستاوردهای دولت است. یعنی شما در زمینههای مختلف که نگاه میکنید، در ابعاد مختلف به شاخصهایی برمیخورید که اگر بیطرفانه و منصفانه قضاوت کنید، نمیتوان دولت نهم را در مقایسه با دولتهای قبل زیر سوال برد.
آن نقطهای که فشارش به جامعه میآید، مساله همین تورم است که به دلیل علاقه ایشان به اجرای سریعتر پروژههای عمرانی در مملکت بود. این مساله در مقطعی تبدیل شد به رشد نقدینگی و تورم که آن هم به سمت مهار پیش رفته است.
مهندس موسوی در شعارهای اقتصادی خود وجود اقتصاد دولتی در دوران نخستوزیر خود را متاثر از دوران جنگ میدانند و در حال حاضر به توسعه بخشخصوصی تاکید دارند، اما برخی کارشناسان از جمله احمد توکلی معتقدند که دولتی شدن اقتصاد در زمان جنگ، فقط متاثر از شرایط جنگی نبوده است بلکه تفکرات مسوولان آن زمان هم در گسترش این مساله تاثیر زیادی داشته است. شما اینگونه مسائل را چگونه تحلیل میکنید؟
موضعگیریهای اقتصادی میرحسین موسوی در زمان جنگ روشن است و ما هم که در دولت اول ایشان در کابینه بودیم، نسبت به جهتگیریهای اقتصادی انتقاد داشتیم و حرفهایمان را آن زمان زدیم. حرف ما در آن زمان این نبود که در زمان جنگ نباید تدابیری انجام شود و کالاهای اساسی به صورت کوپنی و یارانهای توزیع شود، اما مخالف بودیم که در زمان جنگ دولت دخالتش را در اقتصاد گسترش دهد. خیلی از تصمیماتی که آثارش هم الان مانده ما قبول نداشتیم و نقد کردیم، ولی به هرحال این که بگویم کسی دیدگاهش عوض نمیشود، حرف معقولی نیست. بالاخره گذر زمان و تحولات اقتصادی که درجهان اتفاق میافتد، موجب میشود دیدگاه اصلاح شود، اما میخواهم آدرس کمی مشخصتری بدهم به کسانی که میخواهند دیدگاههای اقتصادی ایشان را بدانند. من جدول خوبی را در یکی از روزنامهها دیدم که نام اقتصاددانهایی که به هر کدام از این کاندیداها نزدیک هستند نوشته شده بود. مثلاً اسم آورده بود که آقای فرشاد مومنی و آقای رادفر نزدیک به میرحسین موسوی هستند و در مقابل هریک نوشته شده بود که طرفدار اقتصاد بازار یا نهادگرا هستند یا از انواع دیگر اقتصاد حمایت میکنند، آنهایی که میخواهند دید دقیقی داشته باشند، میتوانند به این جدول مراجعه کنند یا به اقتصاددانهایی که الان اطراف هر کدام از این کاندیداها هستند نگاهی بیندازند. اقتصاددانهایی که اطراف مهندس موسوی هستند مشخصهشان این است که میگویند ما طرفدار نهادگرایی هستیم، حالا این تعریف خاص خودش را دارد برای کسانی که اهل فن هستند.
به نظر شما آیا کاندیداتوری آقای مهندس موسوی باعث ریزش آرای آقای احمدینژاد میشود و ممکن است برخی اصولگرایان پشت سر او قرار گیرند؟
به نظر من مرزبندیهای سیاسی که در کشور ما ایجاد شده است، به سمت شفافیت رفته است. ما در کشور یک وقتی یک روحانیت مبارز تهران داشتیم، بعد در آستانه مجلس سوم روحانیون مبارز تشکیل شدند پس از آن زمان ما 2 جریان مشخص در صحنه داشتیم یک عده طرفداران بعضی از تشکلهای سیاسی بودند که طرفداران روحانیت بودند، عدهای هم طرفدار روحانیون بودند. اینها آمدند جلو بعداً جریان طرفدار روحانیون اسم خودشان را گذاشتند چپ و اسم این طرف دیگر شد راست. یک مقدار آمدیم جلوتر آنها شدند دوم خردادی و اینها شدند اصولگرا. این مرزبندیها تقریباً روشن است. خب آقای مهندس موسوی هم در این طیف تعریف شدهاند، اما این به معنی این نیست که هر کسی در طیف دوم خرداد تعریف شده ضد اصولگرایی است یا اگر این طرف است ضد دوم خردادی است. چون این مفاهیم را مقام معظم رهبری به طور دقیق تبیین کردند. یک اصولگرای واقعی نمیتواند مخالف اصلاحات واقعی باشد و یک اصلاحطلب واقعی هم نمیتواند ضد اصول باشد یعنی اگر مهندس موسوی در این طیف تعریف شدند، معنیاش این نیست که بگوییم ایشان ضد اصولگراست یا آن را قبول ندارد یا اگر آقای احمدینژاد در طیف اصولگرا تعریف شدند، معنیاش این نیست که ایشان مخالف اصلاحات است. اینها یک بحث دیگر است، اما در کدام طیف تعریف شدند؟ من فکر میکنم که از آستانه مجلس سوم این خطها شفاف شده است یعنی افراد جایگاهشان در طیفهای سیاسی مشخص است و آقای مهندس موسوی هم در این طیف تعریف شده است. اینها آنچنان برای جامعه ناشناخته نیست.
آیا فکر میکنید کاندیداهای اصلاحطلب بتوانند به اجماع برسند و با یک کاندیدا در انتخابات حضور یابند؟
اینطور که از اخبار برمیآید و بصراحت هم آقای کروبی اعلام کرده است به مصلحت آن جریان میدانند که تکثر داشته باشد. یعنی هر دو در صحنه باشند. ظاهراً براساس تفاهمی هم که داشتهاند قرار است هر دو در صحنه بمانند. بر اساس یک تحلیل، این را به نفع رای جریان خودشان میدانند. بنابراین احتمال اینکه هر دو در صحنه باشند بیشتر است و بر اساس تحلیلی که دارند میگویند اگر هردوشان باشند بیشتر به مصلحت اصلاحطلبان است.
در جناح اصولگرا چطور؟ آیا به نظر شما این جریان میتواند با یک کاندیدا در انتخابات حضور یابد؟
همانطور که عرض کردم، اکثریت قاطع اصولگرایان که در انتخابات مجلس هشتم جبهه متحد اصولگرایی را تعریف میکردند کاندیدایشان روشن شده است. باز نمیخواهیم بگوییم که هیچکس دیگر خارج از این طیف نیست. جبهه متحد اصولگرایی تعریف دارد و در مجلس هشتم جبهه متحد اصولگرایی تعریف شده است. آنها همهشان با هم به اینجا رسیدهاند که احمدینژاد کاندیدای نهایی آنها باشد. اما طبیعی است که هیچکس نمیتواند جلوی ثبتنام افراد را بگیرد و هر لحظه هر کسی اراده کند میتواند ثبتنام کند.
حسین نیکپور
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه