اندیشه اسلام

حق آزادی عقیده در قرآن

آزادی عقیده یکی از انواع آزادی‌های اجتماعی است که پس از دوره رنسانس در غرب از جایگاه ویژه‌ای برخوردار شده و از دستاوردهای عصر جدید به شمار می‌رود. زندگی بدون عقیده همانا متن بدون معنا و جسم بدون روح است. عقیده، جوهر و اکسیر حیات انسانی است و بنابراین امکان ندارد که آدمی در دنیا بدون اعتقاد زندگی کند.عقیده به زندگی انسانی معنا می‌بخشد. در این نوشتار در ابتدا دیدگاه غرب نسبت به آزادی عقیده بیان شده که نقدی اجمالی هم بر آن آمده است و پس از آن دیدگاه قرآن درباره آزادی عقیده مورد توجه قرار گرفته است.
کد خبر: ۲۳۰۷۲۶

آزادی عقیده در اندیشه غرب

دیدگاه غرب در مورد آزادی عقیده ناشی از عکس‌العمل شدید و افراطی به جریان تفتیش عقاید در قرون وسطی است. آزادی عقیده از دیدگاه آنها بر روی سه اصل ذیل قرار دارد:

الف) انسان محترم است و لازمه احترام به انسان، احترام به هر نوع عقیده او است خواه حق باشد یا باطل.

ب) دین، امری فردی، شخصی و سلیقه‌ای است وهر شخصی در امور شخصی و سلیقه‌ای خود آزاد است.

ج) تحمیل عقیده‌ای خاص بر شخصی، ترجیح بلا‌مرجح است.

نقد آزادی عقیده در اندیشه غرب

درباره اصل اول باید گفت لازمه احترام به انسان، احترام به هر نوع عقیده‌ای نیست. آیا در مورد انسانی که بت را می‌پرستد باید بگوییم چون فکر کرده و به طور منطقی به این‌ برداشت رسیده و نیز به دلیل این که عقیده او محترم است باید به عقیده او احترام بگذاریم و ممانعتی برای او در پرستش بت ایجاد نکنیم و یا نه؟ باید کاری کنیم که عقل و فکر او از اسارت این عقیده آزاد کنیم، یعنی آیا همان کاری که ابراهیم خلیل‌الله(ع) کرد.

درباره اصل دوم باید گفت در اندیشه غرب دین امری مربوط به وجدان شخص است و همان طور که بشر به سرگرمی‌های هنری، تفریحی و... احتیاج دارد، به سرگرمی‌ای به‌نام مذهب هم نیاز دارد. در اینجا هم حق و باطل وجود ندارد، بلکه همچون رنگ لباس است که کاملا سلیقه‌ای است درصورتی‌که ما دین را یک راه واقعی برای سعادت بشر می‌شناسیم. دین پدیده‌‌ای الهی است که برای راهنمایی بشر به سعادت حقیقی نازل شده است.

درباره اصل سوم هم می‌توان گفت در مسائلی که جدی و مربوط به مصالح عالی بشریت است. نظیر پزشکی و علاج بیماری‌های خطرناک، اگر حقیقت ثابت و مسلم شناخته شوند، همه موظفند از شاهراه بروند. جایی که حقیقت از روی علم، ثابت و مسلم شده، دیگر تحمیل اراده شخصی نیست بلکه تحمیل حقیقت قطعی است.

آزادی عقیده از دیدگاه قرآن

خداوند در آیه 84 سوره اسراء می‌فرماید: «قل کل یعمل علی شاکلته...» یعنی بگو به هر کس مطابق شاکله خود عمل کند. در این آیه شریفه، جایگاه باورها و رفتار شخصی شکل گرفته آدمی اعم از اخلاقیات، روحیات و باورها به خوبی ترسیم شده است. تفسیر این آیه بیانگر جایگاه باورها است بنابراین هرگاه انسان به چیزی اعتقاد پیدا کند یا خصلتی در او راسخ شود، به واقع در قید‌و‌بند آن عقیده و خصلت درآمده است و بر مقتضای آن عمل می‌کند.

مبانی آزادی عقیده از دیدگاه قرآن

در اسلام، آزادی عقیده وجود دارد ولی مبتنی بر 3 اصل است:

الف) فضایل روحانی و نفسانی در فضیلت بودن خود نیازمند اراده و انتخاب آزادانه هستند:

خداوند در آیه 3 سوره انسان می‌فرماید: «ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس» لذا ارزش فضیلت و انتخاب راه درست، به آزادانه بودن آن است.

ب) محبت و عقیده از قلمرو اجبار خارج است: خداوند در آیه 256 سوره بقره می‌فرماید: «در قبول دین اکراهی نیست.»؛ زیرا امور قلبی وابسته به عوامل مخصوص به خود هستند و قابل اجرا و اکراه نمی‌باشد و اتقاد از امور قلبی می‌باشد.

ج) اسلام به طور کلی طرفدار تفکر آزاد است در اصول دین و در اسلام تعبد و تقلید در عقاید و اصول دین پذیرفته نیست. قرآن بارها به انسان یادآور می‌‌شود که درعقاید از پیروی کورکورانه بپرهیزید و پدر و مادر را ملاک پذیرش دین قرار ندهید بلکه در پذیرش یک عقیده، برهان طلب نمایید.

خداوند در آیه 64 سوره نمل می‌فرماید: «بگو دلیل‌تان را بیاورید اگر راست می‌گویید» قرآن در آیات بسیاری مردم را به تفکر و تعقل ترغیب می‌کند تا حق در پرتو آن بیابند.

نقش علم و اندیشه در ایمان و عقیده

قرآن با توجه به تاثیر و نقش اندیشه در دستیابی به عقاید صحیح و دین حق با توجه به استواری منطق اسلام و اطمینان به حقانیت خود، آدمیان را در انتخاب عقاید و اصولش به اندیشه و تفکر فرا می‌خواند و از تقلید نهی می‌کند.

خداوند در آیه 67 سوره انبیاء می‌فرماید: «اف بر شما و آن چه جز خدا می‌پرستید آیا اندیشه نمی‌کنید» همچنین خداوند در قرآن داستان ابراهیم(ع) با بت‌پرستان را چنین بیان می‌کند. داستانی که مبتنی بر حرکت منطقی ابراهیم(ع) و مذمت بت‌پرستان به دلیل به کار نگرفتن عقل و اندیشه است. همان‌گونه که از این آیات روشن می‌شود قرآن دعوت به اندیشه درعقاید را ارج می‌نهد و نتیجه آن را ثمربخش می‌داند البته اندیشه‌ای که آزاد از ستمگری و نفسانیات باشد.

اگر اندیشیدن در عقاید جایز نبود، با زبان برهان سخن گفتن و عقاید را برهانی طرح نمودن، معنا نداشت. کلام برهانی قرآن در بیان عقایدی همچون توحید، نشانگر آزادی اندیشه در عقاید و ارج نهادن قرآن به عقاید مبتنی بر اندیشه است.

خداوند در آیه 9 سوره زمر می‌فرماید: «بگو آیا آنها که می‌دانند و آنها که نمی‌دانند یکسانند؟ هرگز ولی تنها کسانی متذکر می‌شوند که دارای خرد باشند» این آیه ریشه ایمان را علم و آگاهی ذکر کرده است و منشأ گمراهی را جهل و هوس آدمی دانسته است و این عظمت علم و آگاهی و نقش آن در دینداری و ایمان را می‌رساند.

علاوه بر این خداوند در آیات مختلفی مانند11سوره مجادله، آیه 117سوره مومنون، آیات 18و190سوره آل‌عمران، آیه 10 سوره ملک و آیه 6 سوره سبأ انسان‌ها را دعوت به اندیشه در عقاید کرده و اهل علم و اندیشه را ستوده است.

خداوند در آیات 24 سوره زخرف تقلید کورکورانه را مذموم دانسته و انسان‌ها را به توجیه در این نکته رهنمون می‌سازد که باید با اندیشه انتخاب کنند و آن‌چه حق است برگزینند، نه آنچه را پدرانشان برگزیده‌اند. همچنین در آیه170سوره بقره به صراحت تقلید درعقاید مانند نپذیرفتن وحی را به صرف پیروی از آباء و اجداد مذمت می‌کند و با تاکید بر منزلت اندیشه درعقاید، آنان را به تعقل در عقیده فرا می‌خواند. آیه فوق بر آزادی اندیشه در عقاید دلالت دارد.

اقسام آزادی عقیده در قرآن

از نظر مفهوم شناسی آزادی عقیده، آزادی عقیده دارای اقسام و ابعاد مختلفی است. اینک به بررسی این ابعاد و اقسام پرداخته می‌شود.

آزادی انتخاب دین یا تغییر دین: خداوند در آیات 256 و 257 سوره بقره می‌فرماید: اجباری در دین نیست؛ زیرا راه هدایت از گمراهی آشکار شده است. علامه طباطبایی در بخشی از تفسیر این آیه می‌نویسند: چون دین عبارت است از یک سلسله معارف علمی که معارف عملی به دنبال دارد و جامع همه آن معارف عبارت است از اعتقادات و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبی است که اجبار در آن راه ندارد کاربرد اجبار تنها در اعمال ظاهری است.

همچنین خداوند در آیه 99 سوره یونس می‌فرماید: اگر خدا بخواهد تمام کسانی که روی زمینند ایمان می‌آورند تو نمی‌توانی مردم را در فشار قرار دهی تا ایمان بیاورند. همچنین در آیه 3 سوره شعراء به پیامبر(ص) می‌فرماید: شاید تو بخواهی جان خود را به علت این‌که اینان ایمان نمی‌آورند از دست بدهی. بنابراین از آیات فوق می‌توان نتیجه گرفت اگر ایمان اضطراری و اجباری به درد می‌خورد، پروردگار اراده می‌کرد تا همه مردم روی زمین ایمان آورند، لذا این لازمه اصل آزادی اراده و اختیار است اگر خداوند می‌خواست مردم ایمان بیاورند و آنان را بر ایمان اجبار می‌کرد و یا به طور فطری و ذاتی دارای ایمان بودند آن موقع فعل انسان مقل میوه درخت بود که به طور طبیعی و بی‌اختیار به ثمر می‌رسد و این با اصل و هدف آفرینش که انسان را مختار و بااراده آفریده منافات دارد و در این هنگام ثواب و عقاب افعال انسانی دلیلی نداشت.

آزادی در انتخاب تعالیم دین: شناخت ماهیت دین روشن می‌سازد که برخورد گزینشی با تعالیم دینی با حقیقت و اهداف دین سازگاری ندارد. خداوند در آیات 150 و 151 سوره نساء می‌فرماید: «کسانی که خدا و پیامبران او را انکار می‌کنند و می‌خواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند و می‌گویند به بعضی ایمان می‌آوریم و بعضی ر ا انکار می‌کنیم و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند، آنها کافران حقیقی‌اند و برای کافران، مجازات خوار‌کننده‌ای فراهم ساخته‌ایم.» براساس این آیه، میان ایمان و کفر راهی وجود ندارد و خداوند ایمان را تبعیض‌بردار نمی‌داند. خداوند از انسان ایمان به او و برخی از پیامبرانش را نمی‌پذیرد، بلکه ایمان به خدا و تمام انبیا را ایمان واقعی می‌شمارد و جز آن را گمراهی و مایه عذاب معرفی می‌کند.

آزادی اقلیت‌های مذهبی و کافران: اقلیت‌های مذهبی در دین اسلام از آزادی‌های گسترده‌ای برخوردارند و در عقاید خویش آزادند و از سوی حکومت اسلامی هیچ‌گونه اجباری نسبت به آن صورت نمی‌گیرد. آنها می‌توانند در جامعه اسلامی بر اساس عقاید و دین خود با رعایت شئون جامعه اسلامی رفتار کنند.

خداوند در آیه 8 سوره ممتحنه می‌فرماید: «خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و ازخانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی‌کند؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.» اگر کفار ضرری به مسلمانان نرسانده و به فکر ضرر و توطئه برعلیه آنان نیستند، مسلمانان می‌توانند با آنها خوب باشند و نیکی کنند ولی آنان که ضرر رسانده و در فکر ضرر رساندن هستند، نمی‌شود آنها را دوست داشت و رابطه برقرار کرد و نیکی نمود. نتیجه آن‌که از دیدگاه اسلام، اقلیت‌های مذهبی و حتی کفار در عقیده و مرامشان آزادند، مگر این‌که قصد توطئه یا جنگ داشته باشند یا شئون جامعه اسلامی را رعایت نکنند.

آزادی و دینداری: تعدادی ازاندیشمندان غربی باور به خدا و دینداری را مانعی بر سر آزادی انسان دانسته‌اند و معتقدند این کار موجب از خودبیگانگی او می‌شود؛ اما آیا به راستی این چنین است. برای آن‌که این حقیقت آشکار گردد مفهوم «آزادی» و «خود» را بررسی می‌کنیم.

آزادی یعنی رهایی از جبر مخیر و عمل به انتخاب خود. عملی آزادانه است که در اثر جبر عامل دیگری غیر از انسان نباشد، بلکه به انتخاب خود انسان حاصل شده باشد. هر عملی که در اثر قوانین طبیعت یا قانونمندی جامعه و میل و اراده دیگران و یا به حکم طبیعت جسمانی و حیوانی خود انسان درآدمی حاصل و یا بربشر تجمیل شده باشد، رفتاری آزادانه نیست. با توجه به تعریف آزادی مشخص می‌شود که میان مفهوم «آزادی» با مفهوم «خود» رابطه‌ای ناگسستنی وجود دارد. چنان‌که اگر چیزی خود نداشته باشد و صاحب هویتی نباشد، اصولا نمی‌توان از آزاد بودن آن تصوری داشت از این‌‌رو در فهم رفتار آزادنه، محتاج اطمینان از دخالت و تأثیر خود فاعل در صدور آن عمل هستیم و اصولا تا خودی در کار نباشد، غیر هم معنا و مفهومی نخواهد داشت بنابراین اگر درباره انسان به خود و هویت مستقلی قائل نباشیم، اصولا نمی‌توان تصوری از آزادی درباره او داشت چه رسد به آن‌که بخواهیم سازگاری یا ناسازگاری آن آزادی را با خدا تصور کنیم.

اگر انسان، خدا را از خود جدا نبیند و نداند، در آن صورت خداپرستی با آزادی سازگار است و با خدا بودن به معنای غیربودن و یا خداگرا بودن به معنای غیر‌گرا بودن و از خود بیگانه شدن نیست. خداوند در آیه 19 سوره حشر می‌فرماید: «و همانند آنان مباشید که خدا را فراموش کردند پس ما هم خودشان را از یادشان بردیم.» این آیه فراموش کردن خود را فرع فراموش کردن خدا قرار داده که بیانگر نزدیکی ارتباط انسان با خداست. خداوند بارها به انسان و رابطه نزدیک و پیوند وثیقش با خدا را یادآور می‌شود مثلا در آیه 16 سوره ق می‌فرماید: «ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم» چنین تلازمی بین آزادی و دینداری مورد‌نظر قرآن است و چنین ایمانی مغایر با آزادی نیست.

حسین اسلامی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها