گزیده سرمقاله روزنامه‌های امروز

هزینه یا فرصت

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «لائیک های ترکیه پرونده سازی برای اسلام گرایان»،«ضرورت تسهیل در رقابت های سیاسی»،«لانه شیطان»،«مطلوب اما کافی نیست»،«هزینه یا فرصت»و... که گزیده برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۰۲۰۲۲

جمهوری اسلامی

«لائیک های ترکیه پرونده سازی برای اسلام گرایان» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛فضای سیاسی ـ اجتماعی ترکیه پس از یک آرامش موقت یکبار دیگر با بحران سازی توسط لائیک های ترکیه به سمت بی ثباتی می رود. لائیک ها پس از احساس ناکامی در انحلال حزب حاکم « عدالت و توسعه » در تدارک طرحی جدید برای وارد کردن اتهامات فساد مالی به اعضای این حزب و بلند پایگان دولتی هستند.

در ادامه سرمقاله‌ می خوانید؛درحال حاضر « شعبان دیشلی » نایب رئیس حزب عدالت و توسعه متهم به فساد مالی در جریان خرید و فروش دو قطعه زمین شده است . اگرچه ظاهرا اتهام وارده به یک مورد شخصی مربوط می شود ولی گردانندگان حزب عدالت و توسعه در محاسبات و رایزنیهای خود به این جمع بندی رسیده اند که این اتهام سرآغاز دور جدید زورآزمائی لائیکها با اسلام گرایان است که فعالان سیاسی مسلمان را درگیر بحرانهای نفس گیر حقوقی کنند و نهایتا پس از عبور دراز مدت از مسیر طولانی دادرسی ها و دفاعیات حقوقی نزد دادگاههای ترکیه به محکومیت یا عدم محکومیت فرد فرد فعالان سیاسی مسلمان منجر شود.

در بخش دیگر سرمقاله آمده است؛اگرچه سوابق زورآزمائی لائیکها علیه اسلام گرایان به برخورد با « نجم الدین اربکان » نخست وزیر اسبق ترکیه و انحلال احزاب « رفاه » و « فضیلت » برمی گردد لکن دور جدید اختلافات سکولارها با مخالفت نمایندگان لائیک مجلس با ریاست جمهوری « عبدالله گل » شروع شد. لائیکها با مخالفتهای خود مانع انتخاب وی شدند ولی در نهایت مجلس ترکیه منحل شد و انتخابات زودرس برگزار گردید. همین امر باعث تنفر بیشتر مردم نسبت به لائیکها شد و در عوض تعداد نمایندگان اسلام گرادر مجلس ملی ترکیه افزایش یافت .

سرمقاله جمهوری اسلامی ادامه داده است؛دادستان کل ترکیه با طرح شکایتی علیه حزب عدالت و توسعه خواستار انحلال این حزب و محرومیت 72 تن از سران این حزب از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بود که بدین ترتیب رئیس جمهور نخست وزیر و رئیس مجلس و طیفی از رهبران اسلام گرای ترکیه همانند « نجم الدین اربکان » خانه نشین می شدند . البته دادگاه قانون اساسی پس از 4 ماه تنش و بحران به نفع حزب حاکم رای داد ولی تحرکات اخیر لائیکها نشان می دهد که آنها از شکست و ناکامی خود در سالهای اخیر درسهای لازم را نیاموخته اند.

در ادامه می‌خوانید؛گمانه زنیها و ارزیابیهای سیاسی ـ اجتماعی نشان می دهد که لائیکها 5 هدف را دنبال می کنند و سعی دارند با بهره گیری از ابزارهای حقوقی در جهت تامین اهداف خود اسلام گرایان را به دنبال خود به راهروهای دادگاهها بکشانند.
1 ـ اثبات ابتکار عمل لائیکها ـ لائیکها سعی دارند با این اقدامات خود نشان دهند که اگرچه در اقلیت عددی قرار دارند و پایگاه قابل ذکری در میان افراد جامعه ندارند ولی همچنان « ابتکار عمل » دردست آنهاست و می توانند برای اسلام گرایان ایجاد مزاحمت و ایجاد مشکل کنند. کاملا آشکار است که حتی همین اقدامات ایذائی علیه اسلام گرایان هم باعث کاهش روزافزون اقبال عمومی نسبت به لائیکها می شود ولی فعلا لائیکها با احساس کینه و رویاروئی در مسیر سراشیبی قرار گرفته اند که گاه یکدیگر را به سمت سقوط آزاد به دنبال خود می کشانند.

2 ـ گرفتار کردن اسلام گرایان به روزمره گی و انفعال ـ خشم لائیکها از اینست که اقدامات ایذائی آنها علیه اسلام گرایان با نتایج منفی و معکوسی مواجه شده و علیرغم اعمال فشار علیه حزب حاکم عدالت و توسعه میزان محبوبیت و درصد آرا اسلام گرایان مرتبا افزایش یافته است . در واقع لائیکها بدون آنکه خود بخواهند با اقدامات کینه توزانه باعث اثبات مظلومیت مسلمانان شده اند و اقبال عمومی را به نفع جناح اکثریت مسلمان این کشور تثبیت کرده اند.

3 ـ بدنام کردن اسلام گرایان ـ طبعا اگر فعالان اسلامی بتوانند بی اعتباری تمامی اتهامات وارده را هم ثابت کنند چیزی نصیب آنها نخواهد شد ولی اگر نتوانند به خوبی از خودشان در این فرایند حقوقی دفاع کنند یقینا در میان افکار عمومی بدنام و بی اعتبار خواهند شد. البته لائیکها در این زمینه وارد بازی شومی شده اند که نتایج آن به زیان آنها تمام خواهد شد. چه بسا که اسلام گرایان از این فرصت ها برای اثبات مظلومیت روزافزون خود بهره گیری کنند و این تهدیدهای مستمر لائیکها را به فرصتی برای ارتقا محبوبیت خود مبدل نمایند.

4 ـ تاثیرگذاری بر کارنامه دولت اسلام گرا ـ لائیکها نگران این نکته هستند که حزب عدالت و توسعه در دوره حضور قدرتمند خود در صحنه سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی ترکیه موقعیت اقتصادی و سیاسی این کشور را در صحنه داخلی منطقه ای و بین المللی ارتقا داده و در شرایطی که اروپا و آمریکا در « بحران اقتصادی » و یا دستکم در « رکود اقتصادی » قرار دارند ترکیه در دوران « رفاه اقتصادی » به پیشبرد اهداف و برنامه های مدون خود می اندیشد.

5 ـ فشار دستیابی به توافق احتمالی ـ یک احتمال جدی اینست که اقدامات ایذائی لائیکها گامی در جهت اعمال فشار بر اسلام گرایان باشد که با امید به مذاکره و مصالحه و توافق احتمالی بر روی برخی مسائل مورد نظر لائیکها پیگیری می شود. بدون در نظر گرفتن این امید و انتظار احتمالی لائیکها واقعا قابل تصور نیست که آنها از این اقدامات شرم آور بتوانند سودی را عاید خود کنند. چه بسا که این حرکتهای غیرقابل توجیه لائیکها باعث واگرائی بیشتر در جناح آنها شود و طیف قابل توجهی از نیروهای لائیک را که می بینند اقداماتشان به زیان منافع ملی ترکیه تمام می شود از لائیکها جدا کند و باعث تقویت جبهه اسلام گرایانی شود که نشان داده اند منافع ملی ترکیه را بهتر درک می کنند.
 
مردم سالاری

«ضرورت تسهیل در رقابت های سیاسی» عنوان یادداشت روز روزنام‌ه‌ی مردم سالاری به قلم میزرابابا مطهری نژاد است که در ابتدای آن می‌خوانید؛گفتمان غالب جامعه در ایامی که انتخابات مهم ریاست جمهوری دهم را پیش رو داریم، پیرامون رقابت های سیاسی است و رقابت های سیاسی با پذیرش استقلا ل، تمامیت ارضی و قانون اساسی جمهوری اسلا می ایران نه تنها با منافع ملی سازگار و همسو هست بلکه ضامن تقویت امنیت ملی نیز هست در هر نظام سیاسی، دو نوع نهاد وجود دارد، اول: «نهادهای رقابتی» مثل دولت، مجلس که ساز و چگونگی رقابت برای به دست آوردن آنها در قانون اساسی و قوانین انتخابات منحصر شده است و در شرایط امروز جز اختلا ف نظر در نظارت استصوابی و چگونگی اعمال آن مورد وفاق همه جریان های سیاسی کشور است. دوم: نهادهای اجماعی که از عرصه منازعات سیاسی فراترند مثل قوه قضائیه و شورای نگهبان - ورود نهادهای اجماعی به عرصه منازعات سیاسی هم تعرض به روح قانون اساسی است و هم امنیت ملی را به خطر می اندازد.

در ادامه می‌خوانید؛از سخنان دبیر محترم شورای نگهبان در خطبه های نماز جمعه پانزدهم شهریور می توان این استنباط را داشت که ایشان ورود یک نهاد اجماعی به عرصه منازعات سیاسی را که سال هاست توسط اصلا ح طلبان فریاد می شود را پذیرفته اند و به همین جهت طلب حلا لیت کرده و برای برگرداندن حقوق از دست رفته افراد، اگر بتوانند اعلا م آمادگی کردند.

در بخش دیگر یادداشت آمده است؛رفتار گذشته دبیر محترم شورای نگهبان به ویژه در چند سال اخیر طرفداری علنی از دولت نهم و نفی مخالفان دولت نهم را گواهی می دهد و این یعنی همان نگرانی هایی که این روزها سرمایه های سیاسی جامعه را به خود مشغول داشته و گاهی آن قدر نگرانند که مبادا شورای نگهبان تمام رقبای جدی و پرتوان رئیس  دولت نهم را ردصلا حیت کند و رقابتی بدون حریف را تدارک نماید.
محمدجواد لا ریجانی که این روزها نمی دانم به چه علت هیچ خبری از او نیست حدود یک دهه پیش در مصاحبه با یکی از روزنامه ها گفته بود: در کشور ما دو طیف سیاستمدار هستند،  یک طیف قبه نوری که حرف هایی می زنند که نه سیخ بسوزد و نه کباب، این ها همواره در سمت های خودشان باقی هستند و در رقابت های سیاسی منافع ملی را فدا می کنند. طیف دوم سیاستمداران عوام زده هستند که عوام زدگی خیلی بد است.

ایشان معتقد بودند که عوام زدگی و مرض قبه نوری بهترین محل برای رشد این مرض است که رقابت های سیاسی به منافع ملی ضربه بزند.
دولت نهم گرچه به حق به طیف قبه نور تاخت و موقعیت کاذب اجتماعی آنها را تخریب و شفافیت های فراوانی را به وجود آورد، اما خود به بیماری عوام زدگی روی آورد که رقبای سیاسی این دولت به ویژه اصلاح طلبان ظرفیت قابل عرضه ای برای رقابت سیاسی دراین عرصه را با خود دارند، به شرطی که نهادهای اجتماعی به ویژه شورای نگهبان نشان دهد که رقابت های انتخاباتی در این عرصه را بر می تابد و به نفع قدرت سیاسی دولت به عرصه رقابت های سیاسی ورود نخواهد کرد.

در پایان می خوانید؛اگر به تقویت امنیت ملی با مشارکت گسترده تر مردم در انتخابات علاقمندیم باید رقابت های سیاسی را تسهیل کنیم و از این نوع اظهارات که دبیر محترم شورای نگهبان فرمودند کمی بیشتر داشته باشیم و گذشته را آسیب شناسی کنیم. قوت همه نهادها اعم از نهادهای رقابتی و نهادهای اجتماعی در این است که آمار شرکت کنندگان در انتخابات نسبت به قبل افزون شود. انشا»الله
 
کیهان

«لانه شیطان» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حمید امیدی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛ماجرا از اواخر تیرماه کلید خورد؛ زمانی که برخی از مقامات کاخ سفید که ظاهراً از حربه تهدید به جنگ و حمله نظامی علیه ایران دست برداشته بودند با گردش تاکتیکی پای گشایش دفتر حافظ منافع آمریکا در خاک ایران را به میان کشیدند. همان زمان روزنامه آمریکایی بوستون گلوب در یکی از سرمقاله های خود می نویسد: «طی سه دهه گذشته ایرانیان از خدمات کنسولی آمریکا محروم بوده اند و دیپلمات های آمریکایی نیز تماس مستقیم با دولت ایران و مردم را از دست داده اند.مردم ایران عموماً طرفداران اصلی آمریکا در خاورمیانه(!) هستند و از اینکه برای سفر به آمریکا باید به دفتر کوچکی در دوبی مراجعه کنند ناامید و دلخور شده اند و این موضوع با اظهارات مکرر بوش مبنی بر احترام وی نسبت به مردم ایران در تناقض شدید است.»

در بخش دیگر یادداشت می‌خوانید؛...در ادامه این ماجرا هفت سناتور آمریکایی در نامه ای به بوش حمایت خود را از این اقدام اعلام کرده و می نویسند: «هر چه مردم ایران فرصت بیشتری برای تماس با آمریکاییها داشته باشند، احتمال اینکه به تبلیغات دولت خود برای دشمن نشان دادن کشور ما بی اعتنایی کنند، بیشتر خواهد شد. از طرف دیگر حضور دیپلمتیک ما در ایران می تواند فهم و درک مارا از گروه های سیاسی مختلف و در حال رقابت- بخوانید اپوزیسیون- بیشتر کند.»

در ادامه یادداشت می‌خوانید؛...همانطور که از اظهارنظرها و تحلیل ها پیداست در کنار کارکرد آشکار و ظاهری تاسیس چنین دفتری در تهران و آغاز روابط دیپلماتیک، به کار کرد پنهان و واقعی این اقدام که ارتباط با مخالفان نظام با قصد براندازانه است نیز تصریح شده است. در این باره چند نکته گفتنی است؛

1- ایجاد تحول در روابط میان تهران و واشنگتن و تغییر تاکتیک برخورد با نظام جمهوری اسلامی از سوی کاخ سفید به طور آشکار از زمانی احساس شد که رایس وزیر امور خارجه آمریکا از امکان بازگشایی دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران خبر داد و به دنبال آن ویلیام برنز معاون خود را برای اولین بار بر سر میز مذاکرات مستقیم با ایران درباره مسایل هسته ای در کنار خاویار سولانا نشاند.

در ادامه آمده است؛...موضوع جالب توجه دیگر این است که آمریکا گامهای جدید خود را در مسیر علاقمندی به از سرگیری روابط دیپلماتیک- هر چند محدود- با ایران در حالی برداشت که پیش از آن گروهی از جناحهای جمهوری خواه و دموکرات سال گذشته در کنگره با درخواست بوش برای افزایش بودجه جهت انجام عملیات محرمانه بر ضد ایران به منظور سرنگونی نظام و تغییر حکومت، موافقت کرده بودند. تخصیص 400 میلیون دلار برای عملیات امنیتی ویژه در خاک ایران آنقدر گنده است که نمی توان آن را زیر پوشش تاکتیک جدید آمریکا که ظاهراً دست دوستی به سوی ایران دراز کرده است، پنهان کرد.

2- ماجرای موسسه سورس و اعترافات هاله اسفندیاری و رامین جهانبگلو درباره برنامه طراحی شده جهت براندازی نرم نظام که خاطرتان هست. آمریکا همواره استراتژی خود را برای تحقق و تکمیل نفوذ در لایه های مختلف سیاسی و اجتماعی ایران پیگیری کرده و می کند. کاخ سفید میلیونها دلار برای براندازی نرم در ایران اختصاص داده است. وجود یک مرکز که تحت کنترل خود آمریکا باشد برای برقراری ارتباط با عوامل و پیاده نظام خود، کنترل برنامه های براندازانه و نظارت بر چگونگی هزینه کرد این 400 میلیون دلار طبعاً مورد خواست و مطلوب آمریکاست. با این توضیح که 400میلیون دلار یک مبلغ سمبولیک است و آمریکا بودجه ای هنگفت برای این پروژه تخصیص داده است.

3- واقعیت آن است که آمریکا دیگر عنوان ابرقدرتی جهان را، به خصوص از زمانی که ایران مانع از جاه طلبی ها و زیاده خواهی های این کشور در منطقه شده، از دست داده است. اکنون ایران قادر است مهمترین هم پیمان آمریکا در منطقه، یعنی رژیم اشغالگر صهیونیستی را تهدید کند و برنامه های آمریکا و خوابی که برای کشورهای خاورمیانه دیده است را نقش برآب نماید. این امر هزینه های زیادی را روی دست آمریکا گذاشته است.

در ادامه می‌خوانید؛به همین دلیل تلاش دولت فعلی آمریکا را در اواخر دوره خود برای نزدیکی روابط و تماس با ایران خصوصا اگر در قالب دفتر حافظ منافع قرار گیرد، می توان وسیله ای برای رفع مشکلات آمریکا در خاورمیانه و در عین حال یک کارت برنده در انتخابات آتی برای جمهوری خواهان قلمداد کرد.

4- رهبری آمریکا در صحنه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به شدت در حال رنگ باختن است. اخبار و گزارش های روزهای اخیر نیز حکایت از آن دارد که بولیوی و به دنبال آن ونزوئلا سفرای آمریکا در کشورشان را به جرم اخلال در امور داخلی خود و هدایت گروههای مخالف، اخراج و 4 کشور دیگر آمریکای جنوبی نیز حمایت خود را از این اقدام اعلام کرده اند.

در پایان یادداشت آمده است؛ملت ایران بنابر آنچه از فرموده امام راحل(ره) در سی سال حاکمیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی آموخته و بدان اعتقاد دارند، حکومت آمریکا را شیطان بزرگ و دشمن شماره یک خود می دانند و انتظار دارند مسئولان دیپلماسی و امنیتی کشور در وقت خود و بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت نظام، تصمیمی هوشیارانه بگیرند.

دنیای اقتصاد

«قابلیت نقد شدن مسکن» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن می‌خوانید؛بازار مسکن در ماه‌‌های اخیر دچار رکود شدیدی شده است و بعضا معاملات در قیمت‌‌هایی صورت می‌‌‌گیرد که پایین تر از قیمت‌‌های چند ماه گذشته است،اما این وضعیت فراگیر نیست و بیشتر یک استثنا محسوب می‌‌‌شود تا یک قاعده.بنابراین شاید درست تر باشد تا به جای این که بگوییم قیمت‌‌ها در بخش مسکن کاهش یافته است بگوییم بخش مسکن نقد‌شوندگی خود را از دست داده است.

نقد‌شوندگی (liquidity) یعنی این که یک دارایی یا سهام این قابلیت را داشته باشد که بدون این که ارزش آن کاهش قابل ملاحظه‌‌‌ای بپذیرد در بازار خرید و فروش شود.ویژگی نقد‌شوندگی، حجم بالای معاملات است.خصوصیت اصلی یک بازار نقد (liquid market) این است که همیشه تعدادی فروشنده و خریدار حاضر و آماده در بازار وجود داشته باشد.با این تعاریف می‌‌‌توان ملاحظه کرد که بازار مسکن ایران در ماه‌‌های اخیر به وضوح غیر نقد شونده است، اما همیشه در اقتصادهای پیشرفته و در متون درسی، بخش مسکن و املاک یکی از بخش‌‌های غیرنقد اقتصاد به حساب می‌‌‌آمده است.نقد نبودن ذاتی این بازار نیز یکی به دلیل وجود هزینه معاملات (شامل هزینه‌‌های مستقیم و صرف وقت) است و دیگر به دلیل این که مسکن کالای همگن و استانداردی نیست و عوامل بسیاری شامل ویژگی‌‌های فیزیکی و محلی در قیمت‌‌گذاری مسکن دخیل هستند.

اما در اقتصاد ایران به دلیل وجود تورم و عدم وجود بازارهای مالی عمیق، مسکن در پاره‌ای مقاطع نقش یک دارایی نقد را ایفا می‌‌‌کرده است و این مساله باعث شد که بسیاری از افراد دارایی خود را تبدیل به ملک کنند و به این بازار به عنوان یک بازار نقد نگریسته شود.اتفاقی که اکنون رخ داده است این است که نقدینگی زیادی جذب بازاری شده است که ذاتا غیرنقد شونده است.

راهکاری که باید اجرا شود این است که ابزارهای مالی جدیدی معرفی شوند که نقش مالی مسکن را به عهده بگیرند. یکی از این ابزارها اوراق قرضه شرکتی و دولتی است که قابلیت مبادله در بازارهای ثانویه را داشته باشد.بدین ترتیب مردم بخشی از سرمایه‌‌های خود را روانه چنین بازاری خواهند کرد که علاوه بر این که یک دارایی استاندارد مالی محسوب می‌‌‌شود، می‌‌‌تواند به عنوان ابزاری برای تامین مالی تولید یا به عنوان ابزار سیاست پولی مورد استفاده قرار گیرد.

در حالی که مسکن نمی‌‌‌تواند به خوبی به عنوان یک دارایی مالی ایفای نقش کند: چون اولا همانطور که گفتیم ذاتا دارای بازار نقد شونده‌‌‌ای نیست.ثانیا مسکن به عنوان یک سرپناه یک کالای ضروری است و داخل شدنش در معاملات سوداگرانه اثرات اجتماعی و اقتصادی مخربی دارد که وضعیت کنونی شاهدی بر این مدعا است.

رسالت

«هزینه یا فرصت» عنوان سرمقاله ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛چندی است حجت‌الاسلام والمسلمین روحانی نقد سیاست خارجی، سیاست اقتصادی و سیاست داخلی دولت نهم را به‌طور جدی در دستور کار خود دارد. وی چهارشنبه شب گذشته در دیدار جمعی از  نمایندگان مجلس گفت : “ با حفظ اصول و ارزش‌ها می‌توان هزینه‌ها را برای دستیابی به اهداف ملی کاهش داد.
 
وی با اشاره به  اختلاف نظرها و سلیقه‌ها و حتی اختلاف در راهبردها و استراتژی‌ها گفت: “ظاهرا در مسائل ابتدایی و اولیه مشکل داریم و متاسفانه در حال بازگشت به عقب هستیم ... وتازه دوباره می‌خواهیم در بدیهیات بحث کنیم .(1)
وی تاکید کرد : “ ما باید در مسائل اساسی به یک تفاهم و اجماع نظر برسیم .”(1) همچنین حجت‌الاسلام روحانی سه شنبه گذشته در جمع اعضای حزب اعتدال و توسعه گفت : “چرا جیب مردم خالی وعزت آ‌نان به حراج گذاشته شد ؟! سخنان وشعارهای محاسبه نشده و بدون مطالعه و دقت برای ملت هزینه فراوانی داشته است !”(2)

بنده نقد دولت را لازم می‌دانم و معتقدم دولت نهم در کوره مذاب نقد آبدیده می‌شود . البته نمی‌خواهم پاسخی به نقد آقای روحانی به عملکرد دولت و تصویری  که از کارنامه رئیس دولت ارائه می‌کند بدهم حتی نمی‌خواهم بگویم او چرا در این نقد قدری عصبانی است و نیازی نمی‌بیند برای دیدگاه خود ادله کافی ارائه دهد.

اما به یک نکته که خود او انگشت  تاکید نهاده من هم تاکید کنم ؛ “ ما باید در مسائل اساسی به یک تفاهم و اجماع نظر برسیم  .” و این حرف درستی است. یکی از مسائل اساسی و مهم ما داوری در مورد عملکرد دولت و تائید  ،‌حمایت و دفاع یا عدم تائید، حمایت و دفاع  از دولت نهم است. با نگاهی به دیدگاههای مقام معظم رهبری در سه دیدار اخیرشان با هیئت دولت ،‌اعضای مجلس خبرگان ومسئولان نظام به تصویری از نگاه و داوری معظم‌له نسبت به شخص رئیس جمهور و کارنامه دولت نهم می‌رسیم که کاملا با نگاه و داوری آقای روحانی متفاوت و حتی متضاد است.

رهبری معظم انقلاب‌اسلامی در دیدار با هیئت دولت پاسداری از عزت ملی واستقلال حقیقی ملت، ایستادگی در برابر زورگویی‌های قدرت‌های جهانی،انس با مردم ،نشاط خدمت به مردم و برجسته کردن گفتمان امام و انقلاب را از ویژگی‌های دولت نهم و شخص رئیس جمهور مطرح فرمودند آیا این بیان با تصویری که در ذهن آقای روحانی با تاکید بر اینکه “متاسفانه در حال بازگشت به عقب هستیم و عزت مردم را به حراج گذاشتیم .” همخوانی دارد . هیچ کس مدعی نیست به دولت نهم نقدی وارد نیست حتی خود رئیس جمهور گاهی در سخنرانی‌های خود جدی‌ترین نقدها را متوجه دولت می‌کند .اما انکار امتیازات و نقاط مثبت و قوت دولت نهم که در بیانات رهبری همواره به آن تاکید شده نقدها را به سمت تخریب هدایت می‌کند.به نظر می رسد لحن انتقادی آقای روحانی یک لحن مشفقانه نیست.

جمع جبری سخنان آقای روحانی این داوری را القا می‌کند که دولت نهم و شخص احمدی‌نژاد در خانواده اصولگرایان یک هزینه است. اما نص صریح و تحلیل بیانات مقام معظم رهبری نشان می‌دهد دولت نهم یک فرصت تاریخی و یک سرمایه گرانسنگ برای جریان اصولگرایی است؛ چگونه می‌توان میان این دو نظر به تفاهم و اجماع رسید!

به نظر می‌رسد عقلانیت سیاسی حکم می‌کند که  اصولگرایان می‌توانند در سه موضوع مهم تفاهم و توافق کنند.
-1 اختلافات خود را بویژه در حوزه کارشناسی زیریک سقف حل کنند و رسانه‌ای ننمایند. طبیعی است زیر آن سقف علم و کارشناسی باید حرف آخر را بزند.
-2 به یک قرائت واحد از بیانات رهبری در خصوص موضوعات مختلف از جمله عملکرد دولت و کارنامه رئیس جمهور دست یابند تا آنان که مدعی اطاعت از رهبری هستند تکلیف خود را بدانند.
-3 کارآمدی نظام و دولت را در دستور کار خود قرار دهند و مواظبت نمایند تا  در میان هیاهوی اختلاف نظرها و دیدگاهها کارآمدی نظام و پاسخگویی به مطالبات معیشتی مردم قربانی نشود.
معنای عقلانیت به تعبیر مقام معظم رهبری تعمیق مبانی و یافتن راه‌حل برای نیل به آرمان‌های انقلاب است .
پی‌نوشتها:
-1 روزنامه اعتماد ملی، 87/6/23
-2 روزنامه آفتاب یزد، 87/6/20

کارگزاران

«حزب واحد اصلاح‌طلبان» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی کارگزاران به قلم هدایت آقایی است که در ابتدای آن می‌خوانید؛ارزیابی‌ها در درون جبهه اصلاحات نشان می‌دهد که حداقل تعداد 60 گروه، حزب و انجمن سیاسی به ثبت رسیده ادعای تفکرات اصلاح‌طلبانه دارند. پراکندگی و عدم انسجام این سازمان‌ها طی سه انتخابات گذشته یعنی دوره نهم ریاست‌جمهوری، شوراهای سوم و مجلس هشتم نشان داد که بدون ایجاد تشکیلاتی واحد و فراگیر در قالب یک حزب قدرتمند امکان تاثیرگذاری جدی را بر رفع موانع اصلاحات فراهم نمی‌کند. با این حال در پشت‌ پرده اختلافات و چندگانگی‌های موجود میان اصلاح‌طلبان، زمزمه‌هایی ولو خفیف نسبت به ضرورت یکپارچگی فعالان سیاسی در جبهه اصلاحات و حرکت سازمان‌یافته‌تر به گوش می‌رسد. سخنان آقای حجاریان در مردادماه سال‌جاری در کنگره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، طرح‌ پیشنهادی آقای مرعشی در سایت شخصی ایشان، پیشنهادات آقایان دکتر نجفی و مهندس الویری و ده‌ها اظهارنظر دیگر از این باب نشان از نامطلوب بودن وضعیت فعلی دارد. اگر منصفانه نیز به آرامش جریانات موجود در جبهه اصلاحات نگاه کنیم مشاهده می‌شود که پایه‌های محکمی برای ایجاد و بنای سازمان سیاسی واحد وجود دارد که برخی از آنها را یادآور می‌شویم. 1‌ـ نزدیکی دیدگاه‌ها: بدین معنی که اساسا وجه تمایز فعالان جبهه اصلاحات با جناح راست اصولی همانند حفظ و توسعه آزادی‌های اجتماعی، تکیه بر خرد‌ جمعی، نگاه صلح‌جویان به‌روابط بین‌المللی و مواردی از این دست می‌باشد که اکثریت قریب به اتفاق نیروهای این جناح به آنها پایبند بوده و برای تحقق این آمال و آرمان‌ها تلاش می‌کنند.
2 ـ سوابق مشترک: گروه‌ها و جمعیت‌های درون جبهه اصلاحات گذشته مشترکی را طی کرده‌اند و همزمان نیز دچار تغییرات و دگردیسی‌های مشابه شده‌اند به نحوی که هیچ‌کدام نمی‌توانند تاریخی مجزا از دیگری برای خود ترسیم نمایند همه آنها به یک نسبت در تحمل فشار وارده از ناحیه اقتدارگرایان در سرکوب نویسندگان، روزنامه‌نگاران، رد صلاحیت‌ها و تخریب‌ها سهیم بوده‌اند.

3 ـ شناخت و ارتباطات شخصی: شکل‌گیری بیشتر مجموعه‌های اصلاح‌طلب در محیط‌های صنفی بوده است. مثلا دانشگاه‌ها، مراکز کار و فعالیت، روزنامه‌نگاری یا نهایتا مناطق جغرافیایی که همه اینها باعث شده تا اشخاص شناخت عمیق و دقیق از یکدیگر داشته باشند. یعنی سرمایه‌ گرانبهایی که برای هر کار و فعالیت جمعی لازم است از طریق ارتباطات شخصی حاصل شده است. علاوه بر زمینه‌های مثبت یاد شده نباید مزایای چنین اقدامی را نیز از یاد برد که استفاده بهینه از توان نیروهای سیاسی، امکان اتخاذ تصمیمات موثر و هماهنگ، ‌از دست‌ ندادن فرصت‌ها و حفظ حریم شخصیت‌ها و بزرگان را می‌توان نام برد،‌ هستند.

شاید این شبهه مطرح شود که ادغام یا تعطیلی تعدادی از گروه‌های سیاسی به نفع تاسیس یک حزب بزرگ‌تر خلاف روند توسعه سیاسی است اما با توجه در مزایا و مقایسه دو وضعیت موجود و پیشنهادی، دستیابی به اهداف توسعه سیاسی را از طریق وضعیت پیشنهادی به واقعیت نزدیک‌تر نشان می‌دهد ضمن آنکه باید اذعان نمود، تعدد سازمان‌های سیاسی در بیش از اختلافات ناشی از حوزه فکری ثمری جز خنثی‌سازی یکدیگر ندارد.

به هر تقدیر اگر اصلاح‌طلبان بدون فوت وقت دست به‌کار شوند و ایجاد حزب واحد را در دستور کار خود قرار دهند می‌توانند امیدوار باشند که برای چهار سال بعد دارای یک سازمان سیاسی قابل قبول و در حد استانداردهای کشورهایی چون پاکستان یا ترکیه باشند. همچنین به‌نظر می‌رسد انتخابات پیش‌رو یعنی دهمین دوره ریاست‌جمهوری نیز فضای مناسبی برای تمرین و مشق کار جمعی و پایه‌ریزی جهت حرکت آینده باشد. در این راستا پیشنهاد می‌شود روسای احزاب و گروه‌ها به همراه چهره‌های شاخص جبهه اصلاحات، فهرستی از تمامی نیروهایی که دارای تفکرات اصلاح‌طلبی هستند در سراسر کشور تهیه و به‌صورت منطقه‌بندی آنان را سازماندهی کنند. در این صورت اگر طی انتخابات آتی به کاندیدای واحدی دست‌ یابیم همزمان با افزایش احتمال پیروزی گام‌ بلندی‌ نیز به سمت هدف تشکیلاتی برداشته‌ایم و چه‌بسا همین حرکت نیز ما را به نزدیک کردن حول یک کاندیدای مشترک کمک نماید. شرط لازم برای شروع و اقدام به سوی ایجاد حزب واحد قبل از هرچیز اراده تصمیم‌سازان تشکل‌ها و کنار گذاشتن روحیه سهم‌خواهی و تعصبات بی‌مورد است. امید که نسبت به این مهم توجه شود.
 
اعتماد ملی

«مطلوب اما کافی نیست» عنوان سرمقاله روزنامه‌ی اعتماد ملی ست که در ابتدای آن می‌خوانید؛اینگونه به نظر می‌رسد که بحران گرجستان در حال تغییر فضای بین‌المللی است. این جابه‌جایی برای برخی کشورهای مستقل و البته تحت فشار بین‌المللی و رسانه‌ای جهان، مزایای سیاسی فراوانی داشته است.تا پیش از منازعه گرجستان، روسیه به شریکی همراه و مطیع در باشگاه ثروتمندان تبدیل شده بود. کشورهای صنعتی با منت و اکراه آن را پذیرفته بودند و در تمام طول دوران ریاست پوتین در کرملین، تلا‌ش شد تتمه فضای نامطمئن روابط آمریکا و روسیه به پایان برسد. پوتین از بوش در منزل خویش پذیرایی کرد و بوش پوتین را بارها به مزرعه شخصی خود برد.

در ادامه می‌خوانید؛گرجستان به ناتو تمایل پیدا کرد و آمریکا به سرعت قرارداد استقرار سپر دفاع موشکی در لهستان و اوکراین را به امضا رساند. هرچند آنها مدعی بودند درصدد مقابله با موشک‌های بالستیک ایران و کره‌شمالی هستند، روسیه کمتر این سخنان را پذیرفت.

در بخش دیگر سرمقاله آمده است؛روسای جمهور ونزوئلا‌، هندوراس و بولیوی در یک هفته سفرای آمریکا را از کشور خویش اخراج کرده‌اند!
این اتفاق کوچکی نیست. ما از آمریکای لا‌تین حرف می‌زنیم؛ حیاط‌خلوت آمریکا. روسیه تهدید کرده پایگاه‌های آمریکا در چک و لهستان را با بمب‌های اتمی هدف‌‌گذاری می‌کند. از سوی دیگر روسیه تمام بدهی‌های سوریه را بخشیده تا بشاراسد اجازه دهد ناوهای جنگی و زیردریایی‌های روسیه در بندر طرسوس لنگر اندازند.

در بخش دیگر می‌خوانید؛اینک ایران می‌تواند یک پای بازی در فضای جدید باشد. ایران چه در مرزهای نزدیک و چه در مرزهای دور از استعداد و قابلیت منحصر به‌فردی برخوردار است. هنر سیاستمداری حکم می‌کند از تمام طرف‌های درگیر امتیازات لا‌زم را کسب نماییم. روسیه اعلا‌م داشته با اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران موافق نیست. این اظهارات مطلوب است اما کافی نیست. روسیه باید در 3 حوزه موضع خود را اصلا‌ح نماید. ‌

1-‌در خصوص اتمام پروژه نیروگاه اتمی بوشهر، از سیاست دفع‌الوقت دست کشیده و به ایران، متحد قدرتمند خود صداقت بیشتری نشان دهد.

2-‌روسیه نمی‌تواند چشمان خود را بر منافع طبیعی و تاریخی ایران در دریای خزر ببندد. بدیهی است اگر روسیه می‌خواهد از توان ایران در فضای جدید سود ببرد، ضرورتا باید نسبت به منافع ایران در این نقطه جهان حساسیت مناسب را نشان دهد.

3-‌روسیه در 3 اقدام غیرمنصفانه شورای امنیت به رهبری آمریکا در تحریم علیه منافع ایران، همراهی منفعلا‌نه نشان داده است. اینک زمان جبران است؛ هم برای خود هم برای ایران. به نظر می‌رسد بلوک جدیدی در حال شکل‌گیری است. ایران می‌تواند در فضای جدید نقش‌آفرین باشد.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها