کوتاه درباره «استشهادی برای خدا»

سمفونی‌ زندگان‌

«گام‌های آغازین برای نشو و نما و بازپروری یک ایده برای رسوب در جزییات درام، شناخت ظرفیت‌های خود طرح و ظرف و مظروف ارائه آن است.
کد خبر: ۱۶۰۱۶۹

گسترش ایده و شاخ و بال دادن به آن به عناصر گوناگونی وابسته است و این مهم با توجه به سلایق و نگاه افراد به جهت‌های متفاوتی به طور قطع نیل خواهد کرد. ایده‌های بکر و نابی را گاهی در فیلم‌های وطنی می‌توان رصد کرد که در محصول نهایی این ایده‌ها متاسفانه به مرحله رشد و بالندگی نمی‌رسند.

فکر مرکزی و بن‌مایه موضوعی «استشهادی برای خدا» جذاب و قابل تامل است. مردی در آستانه مرگ دنبال 40 مومن برای گواهی بر صداقتش می‌چرخد. مردی با گذشته تلخ و زخم‌خورده از طبیعت و زندگی! سکوت مرد را در واقع مردم و افراد پیرامونش می‌شکنند. «فتحی» زخم‌خورده از طریق مکالمات دیگران به بیننده معرفی می‌شود.

گذشته مرد در واقع پشت یک شیشه کدر و مات محو است و گاه توسط سایرین این غبار و کدری کنار می‌رود. گام‌های پایانی حیات فتحی در جدل با طبیعت و جلب بخشش دیگران در میان کولاک برف، معنا و مفهوم تازه‌ای را در این لحظات واپسین برای او رقم می‌زند تا او حاصل بخشش را بر انگشت نرگس که بر جنازه کفن‌‌پیچ وی حک می‌کند، در آرامش و سپیدی کفن بیابد. فیلمساز با نشان ندادن سیمای نرگس و اکتفا کردن به 2،3 پلان از دست و پای او که کنار جنازه فتحی می‌آید به تعلیق فیلم خود می‌افزاید.

اما فصل بعد از مرگ فتحی و رضایت نرگس که شیخ سرحال و شاداب به شهر خود بازمی‌گردد اضافه بر سازمان و تحمیلی به نظر می‌رسد. پایان کنونی «استشهادی برای خدا» بیشتر به فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی شبیه شده است.

ضرورتی ندارد که به بیننده تفهیم شود که 3 مسافر دیگر همراه فتحی به خیر و خوشی به محل کار و زندگی خود بعداز آن پروسه سفر بازگشته‌اند. همان انگشت نرگس که بر کفن فتحی گواه آخرین را ثبت می‌کند به بهترین شکل پایان فیلم را رقم می‌زند.آنچه که «استشهادی برای خدا» را سرپا نگه داشته، موازنه درست عشق و مرگ در سیر رخدادهای قصه و بده‌بستان میان آدم‌هاست.

عشق به همنوع در برابر عشق به طبیعت و مخلوقات خدا، مسیر پاک شدن فتحی را از گذشته غمبارش معنا می‌بخشد. هرچند که در این پروسه پاکسازی روح و جان وسیله سفر یک چهارچرخه آهنی زنگ زده و زمخت است. همراهان فتحی که به سفری ناخواسته با او رضایت داده‌اند هر یک به بهانه‌ای بر مرکب آهنین نشسته‌اند.

سکوت این جمع را که در آن پرستار در اندیشه نجات جان یک زائوست و شیخ که برای وصال دو جوان عاشق لحظه‌شماری می‌کند، یک آدم مزاحم با وراجی‌هایش بهم می‌زند، شخصیت وراج رحمت با آن جیغ و دادهای اعصاب خردکنش وصله ناجوری میان دیگر شخصیت‌های فیلم است.«استشهادی برای خدا» در شرایط سخت طبیعی به مرحله تولید رسیده و در این میان زحمت فیلمبردار آن در ثبت تصاویر ایده‌آل و استاندارد قابل ستایش است.

نکته آزاردهنده فیلم حجم وسیع موسیقی آن است که گاه ناخنکی هم به ملودی‌های فیلم «گلادیاتور» ریدلی اسکات زده که این اندازه موسیقی فقط احساسات و عواطف را تخریب می‌کند. در حالی که تصاویر به اندازه کافی گویای حس و حال شخصیت‌ها و مفاهیم
تزریق شده به فیلم است!

علی احسانی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها