با دکتر غلامرضا اسلامی بیدگلی عضو هیات علمی دانشگاه تهران

توسعه اقتصادی با تقویت بنیان های ارزی کشور

در روزهای اخیر شایعه ای مطرح شد که البته بانک مرکزی و معاون ارزی این بانک بلافاصله در گفتگو با جام جم این شایعه را تکذیب کرد.
کد خبر: ۱۵۷۷۶۰

شایعه این بود که شورای پول و اعتبار جمهوری اسلامی و نیز مرکز پژوهش های مجلس و اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران هم اکنون طرحی را در دست بررسی دارند تا نرخ دلار در بازار ارز کشور از 940تومان به 700تومان کاهش یابد. در واقع این حرکت به معنای تقویت ارزش ریال و با هدف مبارزه با تورم بررسی شده است.

طرح این شایعه شاید فرصت مناسبی باشد که یک بار این مساله مورد توجه قرار گیرد که واقعا نرخ بهینه ارز در کشور ما چه رقمی است؟ بسیاری از کارشناسان اقتصاد بر این عقیده اند که کاهش نرخ ارز جدای از کاهش چند درصدی تورم به افزایش واردات و کاهش صادرات غیرنفتی منجر می شود.

نگاهی به سیاست های پولی کشورهای مختلف نشان می دهد که بسیاری از دولت ها تلاش می کنند نرخ برابری پول ملی خود را در مقایسه با ارزهای دیگر پایین نگه دارند تا حجم وارداتشان کاهش یابد، در همان حال کالاهایشان به بهای ارزان تری روانه بازارهای جهانی شود.

برخی دولت ها نیز سیاست نرخ ارز ثابت و یا شناور را در پیش می گیرند، اما آنچه در این میان اهمیت دارد آن است که سیاست ارزی هر کشور متناسب با شرایط اقتصادی و مناسبات بین المللی آن اتخاذ شود و اصرار بر ثبات نرخ ارز یا کاهش و افزایش آن بدون در نظر گرفتن این شرایط بی معناست. در این ارتباط گفتگوی جام جم را با دکتر غلامرضا اسلامی بیدگلی ، عضو هیات علمی دانشگاه تهران پیش رو دارید.

همان طور که می دانید، اخیرا شایعاتی مبنی بر کاهش نرخ ارز از سوی دولت مطرح شده و طرح کاهش نرخ ارز در مرحله تحقیق قرار گرفته است. بفرمایید که اساسا چه هدف و انگیزه ای برای طرح این مساله می تواند وجود داشته باشد. در واقع شما به عنوان کارشناس مسائل مالی چه توجیهی برای کاهش و یا افزایش نرخ ارز دارید؟ و اصلا آیا این درست است که برای حل مشکلات مزمن مانند تورم به راه حل های کوتاه مدت مثل کاهش نرخ ارز روی بیاوریم؟

در ایران هم این ایده وجود دارد که وصله بر وصله دوخته می شود و این بسیار خطرناک است و طبیعتا باعث ایجاد ناهماهنگی با دیگر بخش های اقتصادی است اما شیوه اصولی و صحیح آن است که پس از گذشتن از مشکلات سال های اول انقلاب و جنگ دیگر زمان آن رسیده که دولت برای کل کشور یک برنامه و چشم اندازی را طراحی کند کما این که این کار نیز انجام شده است ، اما یک مشکل اساسی که ما در خلال برنامه ریزی ها داریم ، اظهارنظر سازمان ها و نهادهای مختلف روی برنامه ریزی هاست که معمولا این اظهارنظرها مستقل از ساختار کلی کشور نیست ، یعنی یک اداره و نهاد شاید روی نظر خاصی ایده ای را مطرح و آن ایده را به عنوان یک برنامه ارائه می کند در نتیجه در فرآیند برنامه ریزی ها و تصویب آنها بسیار دچار تغییر می شویم و این تغییرات هم در آخر با شبهاتی همراه می شود. چیزی که من همواره به آن تاکید دارم ، این است که ما در مقایسه با جمعیتی که در کشور داریم ، کشور بسیار ثروتمندی هستیم ؛ یعنی جزو 10 کشور ثروتمند جهان به حساب می آییم ، اما درآمد سرانه بسیار پایینی داریم ، مانند پدر پولداری که در تمام گوشه و کنار کشور زمینی دارد، اما این زمین ها درآمدی برای فرزندش نیست که حتی بتواند کفشی برای او بخرد. ما هم تقریبا چنین وضعیتی داریم. با این مقدمه می خواهم عرض کنم که ما باید متغیرهای اقتصادی را وابسته به هم ببینیم ، نمی شود یکی را بدون نادیده گرفتن بخشی دیگر دید. طبعا خودتان در گذران زندگی هم این گونه عمل می کنید که همه چیز در زندگی تان هماهنگ شده است.

به نظر شما، سیاست های ارزی چه نسبتی با سیاست های بلندمدت اقتصادی کشور دارد؟

مثالی عرض می کنم. تصور کنید قرار است در طول چشم انداز کشورمان را به قدرت اقتصادی اول منطقه تبدیل کنیم. بر فرض دولت عربستان را در نظر بگیرید که 320 میلیارد دلار ذخیره ارزی با جمعیت کمتر از ما دارد. ما اگر ذخیره ارزی زیادی داشته باشیم ، نزدیک به 20میلیارد دلار ذخیره ارزی داریم. حالا بررسی کنید که با این هدف چشم انداز، ما باید با چه نرخی ذخایر ارزی و سرمایه گذاری خارجی در کشورمان را افزایش دهیم که 20 سال دیگر همپای عربستان شویم. نباید فراموش کنیم که عربستان سرجای خودش نمی ماند تا به آن برسیم.

اگر در این فاصله 10 درصد رشد کند براساس ذخایر ارزی 320 میلیارد دلاری عربستان ، 32 میلیارد رشد خواهد کرد. اگر در این فاصله ما 10 درصد رشد کنیم ، 2 میلیارد دلار محاسبه می شود و این فاصله بسیار زیاد است. یعنی ما حتی اگر به جای 10 درصد 30 درصد هم رشد کنیم به جای 2 میلیارد دلار 6 میلیارد دلار محاسبه می شود.

ما باید تمهیداتی را اتخاذ کنیم که این ساختارها را درهم بکوبیم. اگر این اتفاق نیفتد، یعنی نتوانیم ساختارهایی را که نیازمند دسترسی به این اهدف است فراهم کنیم ، به این اهداف نخواهیم رسید. ما باید به مشکلات ریشه ای نگاه کنیم. بیش از 120 سال است نفت صادر می کنیم ، ولی هنوز بنزین ما وارداتی است. این سوال مطرح است که در این 120 سال چرا نتوانستیم در زمینه تولید بنزین خودکفا شویم؟ چرا نباید آن زیربناها را فراهم کنیم که خود توان تولید داشته باشیم؟ ما هر چه بنیان های ارزی را قوی کنیم ، خواهیم توانست در چارچوب تقویت بنیان های اقتصادی گام برداریم.

آیا کاهش نرخ ارز می تواند تاثیری در کاهش تورم داشته باشد؟ پایداری این تاثیر چگونه است؟

باید گفت ما واردکننده کالا اعم از نوع مصرفی ، واسطه ای و سرمایه ای هستیم و واردات این اقلام نیاز ارزی دارد. تاجر واردکننده برای واردات اینها باید ارز بپردازد، بنابراین ارز را از بانک مرکزی خریداری می کند. اگر این کالا را با دلار هزار تومان بخرد کالا یک قیمت دارد و اگر با دلار 500 تومان خریداری کند قیمت دیگری خواهد داشت.

طبیعتا اگر دولت در فکر این باشد که کالا را ارزان تر وارد کند، یعنی دلار ارزان تری بفروشد بنابراین قیمت ها کم می شود؛ در نتیجه سطح عمومی قیمت کالاها کمتر افزایش می یابد. اما مساله اصلی ما تجارت و سرمایه گذاری در بازارهای جهانی است ، نه صرفا واردات محصولات آنها. من می گویم کشور ما موقعیت های بسیاری را برای حضور در بازارهای بورس جهانی در اختیار داشته و دارد، اما برای ورود به بورس جهانی احتیاط می کنیم.

ما به جای این که پول هایمان را در بازارهای بورس جهانی سرمایه گذاری کنیم ، به عنوان سپرده در بانک های خارج سپرده گذاری کردیم.

یعنی به جای نرخ 25 درصد سود در بورس جهانی ، 2.5 درصد سود بردیم. هر یک میلیارد دلارمان 250 میلیون دلار ضرر بود. من تحصیلاتم مالی است و وقتی یک محاسبه و ضرب می کنم ، می بینم طی 5 سال چه پول کلانی را می توانستیم به دست آوریم ولی از دست دادیم.

حالا اگر کالا ارزان وارد کشور شد چه اتفاقی می افتد؟ قیمت پایین می آید، اما برای مدتی اندک. چون ما این بازی را در اقتصاد کشورمان دیدیم که کالایی 2 یا یک ماه اگر در بازار کم شد، بعد قیمت افزایش می یابد و دوباره کالا زیاد می شود، پس از مدتی دوباره قیمت سر جایش برمی گردد. بنابراین اگر برای مدت کوتاهی تاثیر اندکی در تورم داشته باشیم ، مورد تایید است ، اما پس از مدتی اثر خودش را از دست می دهد. باید گفت این پدیده ضایعه ای بزرگ به دنبال دارد و آن این که وقتی شما کالا را ارزان از خارج وارد کشور می کنید، تولیدکننده داخلی توان رقابت ندارد، در نتیجه تولید را متوقف می کند. ما معتقدیم اقتصاد ما در مرحله ای نیست که صددرصد آزاد باشد، اقتصاد ما باید کنترل شده باشد.

ما نباید اجازه دهیم هر کس هر مقداری وارد کند. در این صورت با مشکلات دیگری مواجه می شویم. به عنوان مثال ، اگر کسی بخواهد کالایی را به دلخواه وارد کند، باید در حد و مقدار خاصی باشد؛ چون ارز از کشور خارج می شود.کتابی را میلتون فریدمن با عنوان آزادی انتخاب براساس مبانی اقتصاد آزاد منتشر کرده است. در واقع میلتون فریدمن سردمدار اقتصاد آزاد است. در این کتاب ، فهرستی را برای وظایف دولت ها تهیه می کند که از آنچه در قانون اساسی عنوان شده بیشتر است بنابراین این گونه نیست که در اقتصاد آزاد دولت نقش نداشته باشد. دولت باید در اقتصاد نظارت و کنترل کند حتی در اقتصاد آزاد.

به نظر شما آیا صرفه اقتصادی دارد که ما صرفا برای کنترل قیمت و کاهش تورم جهت خاصی را در اقتصاد حرکت دهیم؟ آیا این عمل به تغییر و تحولات در بخش های دیگر اقتصاد منجر نمی شود؟

این طرح صرفه اقتصادی ندارد. در حقیقت دولت در موارد خاصی که احساس می کند قیمت کالایی خارج از قاعده بلا می رود، می تواند با سیاست تنظیم بازار دخالت و قیمت را کنترل کند، اما این که یکدفعه قیمت ارز را برای این هدف کاهش دهد، قطعا به نظام تولید کشور لطمه می زند.

ما نمونه های مشابه خارجی موفقی را در دنیا داریم که به این رویه عمل نکردند؛ یعنی اخیرا یکی از روسای اقتصادی کشور برزیل به عنوان موفق ترین مدیر در جهت بهبود اوضاع این کشور به کل دنیا معرفی شد. علت آن هم این بود که وی نرخ تورم را کاهش و قیمت ارز را در مقابل پول ملی کشور خود افزایش داد، به طوری که در یک زمان تعریف شده صادرات کشور برزیل به تمام دنیا افزایش یافت و تولید ناخالص داخلی آن کشور رشد قابل توجهی یافت و حتی اعلام شد کشور برزیل رقیبی جدی برای کشور چین در به دست آوردن بازارهای بین المللی شده است. در واقع این نمونه های موفق می تواند الگویی برای برنامه ریزان تمام کشورهای دنیا باشد؛ حداقل کشورهایی که در تلاشند وضعیت اقتصادی کشورشان را بهبود ببخشند.

کاملا درست است. در مقدمه اشاره به این موضوعات داشتم.
زمانی که در فاصله بسیار کوتاه حجم تغییرات بسیاری در ساختار اقتصادی کشور اتفاق می افتد، بنابراین معلوم است که این لطمات مربوط به خودش را دارد. در واقع این مثالی که شما زدید و سوالی که مطرح کردید، شاید سوال همه کسانی است که می خواهند حرکت های مناسب در اقتصاد رخ دهد. همه فارغ التحصیلان ما با افکار و ایده های بسیار خوب هستند. کسانی که دلسوزانه طرح و ایده های خوبی دارند و می خواهند بسیاری از مشکلات و گره های اقتصادی را باز کنند. همان طور که قبلا گفتم ، سیستم های اقتصادی کاملا به هم پیوسته اند. ما نمی توانیم این سیستم به هم پیوسته را وصله به وصله بدوزیم. اگر این اتفاق بیفتد، تناسب را از دست می دهیم.

به نظر شما کاهش نرخ ارز تا چه میزان به کاهش تورم کمک می کند؟

من این را محاسبه نکردم ، ولی تصور می کنم بیشتر از 2 تا 3 درصد کاهش نخواهد یافت و مدت آن هم بیشتر از 3 تا 4 ماه نخواهد بود. شما قیمت ملک و زمین را در اقتصاد نگاه کنید. امسال در مقایسه با سال گذشته چقدر تغییر وجود دارد؟ اگر دیگر سیاست ها را در نظر نگیریم سیاست کاهش نرخ ارز می تواند برای مدتی مقداری تورم را پایین بیاورد، ولی باز تورم را افزایش می دهد.

آیا امکان این وجود دارد که با کاهش تورم مجددا نرخ ارز بر سر جای خود برگردد یا افزایش یابد. آیا به نظر شما این می تواند سیاست درستی باشد؟

من اعتقاد دارم با عوض شدن دولت ها و تغییرات در بانک مرکزی نرخ ارز دستخوش تغییر خواهد بود. تردید نباید کرد. هر مدیری که می آید با خودش افکار و تغییرات بسیاری را می آورد، یعنی مدیر جدید می خواهد اوضاع را سر و سامان دهد اما تغییرات پی در پی باید دلایلی خاصی داشته باشد، یعنی ما باید چشم انداز و برنامه بلندمدت داشته باشیم که داریم. باید این سیاست برنامه در تداوم سیاست های قبلی باشد.

تغییرات نرخ ارز کسری بودجه را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. به نظر شما، تغییر نرخ ارز با این هدف می تواند منطقی و اصولی باشد؟

طبیعتا دولت هر چه ارز بیشتری را بفروشد، ریال بیشتری به دست می آورد و آن ریال بیشتر کسری بودجه را جبران می کند. اگر قیمت دلار پایین بیاید، یعنی از 950 تومان 700 تومان بشود و دولت 10 هزار میلیارد تومان پول بخواهد، باید مقدار بیشتری ارز 700 تومانی بفروشد تا 10 هزار میلیارد تومان را به دست آورد. ما نباید برای جبران کسری بودجه این تصور را داشته باشیم که در فروش دلار یا فروش نفت این کسری بودجه را برطرف کنیم. هر چقدر دلار را ارزان تر بفروشیم ، تعداد واحدهای دلار بیشتری باید بفروشیم که آن رقم ثابت کسری بودجه جبران شود. در واقع ذخایر ارزی را از دست می دهیم. در حالی که باید از ذخایر ارزی سرمایه گذاری خوبی صورت گیرد.

من به عنوان کارشناس حدود 5 - 6 سال پیش پیشنهاد کردم که بیاییم مقداری سپرده ارزی را در بورس مسکو در شرکت های نفتی سرمایه گذاری کنیم. بورس مسکو در آن سال 128 درصد سودآوری داشت. در حالی که در آن زمان پول های ما در بانک های دنیا 3 تا 4 درصد سودآوری داشت. ما ثروتمند هستیم اما باید بررسی کنیم چگونه ثروت را از راه حساب شده افزایش دهیم. باید تحقیق کنیم ثروت را چگونه به نقدینگی تبدیل کنیم تا جامعه را به سطح رفاه برسانیم.

یکی از تفکرات نامناسبی که در جامعه مطرح است و بیشتر اقتصاددانان در توجیهات خود از آن استفاده می کنند وجود نقدینگی فراوان برای کشور است. چرا باید افزایش نقدینگی بد باشد؟ مگر شما حقوق ماهانه ات زیاد بشود بد است؟ علت این که افزایش نقدینگی کشور ناخوشایند به نظر می آید، این است که قبل از به دست آوردن نقدینگی اقداماتی باید انجام می دادیم که ندادیم. ما باید بتوانیم افزایش نقدینگی را مدیریت کنیم ، در غیر این صورت به تورم فزاینده می رسیم.

این که استفاده از نقدینگی را در جای خودش لحاظ نمی کنی بد است. مثل این که روی زخم به جای دارو آب نمک بریزیم. هم دارو و هم آب نمک هر دو برای انواع بیماری ها خوب است ولی هر کدام در جای دیگر مشکل آفرین است.

درد اقتصاد با تجویز حرکت های کوتاه مدت قابل حل نیست. وقتی من بیماری دیابت دارم ، اگر سرماخوردگی بگیرم که مهم نیست ، دارو بخورم خوب می شوم ، اما مشکل من قند است. اقتصاد ما بیماری حادتری دارد و خوشبختانه قابل علاج است.




مریم میخانک بابایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها