این رویداد، سومین مورد از نوع خود در کمتر ازیک ماه، پس از توقیف نفتکشهای اسکیپر در نوزدهم آذرماه و سنچوریز در بیستونهم آذرماه رخ داده است. توقیف اسکیپر، که حامل حدود ۸/۱ میلیون بشکه نفت خام بود، در نزدیکی آبهای ونزوئلا انجام شد و کشتی اکنون در سواحل تگزاس پهلو گرفته است. سنچوریز نیز با محموله مشابهی توقیف و به سمت بنادر آمریکا هدایت شد. این اقدامات، که تحت عنوان عملیات«سپر جنوبی» اجرا میشوند، نشاندهنده تشدید فشار اقتصادی آمریکا بر دولت نیکلاس مادورو است و بحران اقتصادی ونزوئلا را عمیقتر کرده است. اقتصاد این کشور آمریکای جنوبی، که بیش از ۹۵ درصد درآمد ارزی آن وابسته به صادرات نفت است، با کاهش شدید صادرات روبهرو شده و این امر میلیونها شهروند را در معرض کمبود مواد غذایی و دارویی قرار داده. علاوه بر این، چنین عملیاتهایی در آبهای بینالمللی، پرسشهای جدی در مورد رعایت پیمان سازمان ملل متحد درباره حقوق دریاها و تضمین آزادی دریانوردی مطرح میکند. این رویدادها واکنشهای گستردهای از سوی کشورها و سازمانهای بینالمللی برانگیخته و نگرانیهایی در مورد تضعیف نظام حقوقی جهانی ایجاد کرده است.
ابعاد سیاسی اقدامات آمریکا علیه ونزوئلا
سیاست آمریکا در قبال ونزوئلا تحت ریاستجمهوری دونالد ترامپ، بر پایه راهبرد فشار حداکثری با هدف تضعیف دولت نیکلاس مادورو از طریق قطع درآمدهای نفتی استوار است. این رویکرد، که شامل تحریمهای گسترده و عملیات دریایی میشود، بدون توجه به اراده داخلی و خواست مردم ونزوئلا پیش میرود. نظرسنجیهای مستقل نشان میدهد که اکثریت شهروندان ونزوئلا، بهرغم چالشهای اقتصادی، مخالف دخالت خارجی مستقیم هستند و ترجیح میدهند مسائل سیاسی از طریق مکانیسمهای داخلی حل شود. ترامپ اعلام کرده که نفت توقیفشده ممکن است نگه داشته یا فروخته شود، که این امر میتواند بهعنوان تصاحب منابع یک کشور مستقل تفسیر شود.این اقدامات بخشی از تلاش برای بازگرداندن نفوذ آمریکا در آمریکای لاتین است اما هزینههای آن بر جمعیت غیرنظامی تحمیل میشود.
رقابت استراتژیک آمریکا و چین
از منظر ژئوپلیتیکی میتوان بحران توقیف نفتکشها در کارائیب را مستقیما با رقابت ژئوپلیتیکی آمریکا و چین مرتبط دانست، جایی که در سند امنیت ملی واشنگتن، چین بهعنوان بزرگترین تهدید استراتژیک و یا اصلیترین رقیب آمریکا تلقی میشود. تقریبا ۷۰درصد صادرات نفت ونزوئلا به چین میرود، که این امر ونزوئلا را به یک شریک کلیدی برای تأمین انرژی پکن تبدیل کرده است. عملیات آمریکا، مانند توقیف بلا ۱، زنجیره تأمین نفت چین را مختل و میتواند منجربه افزایش قیمتهای جهانی نفت شود، که این به نفع تولیدکنندگان داخلی آمریکاست. ترامپ باور دارد که تغییر رژیم در ونزوئلا نه تنها دسترسی به ذخایر نفتی عظیم این کشور راتسهیل کرده، بلکه موقعیت آمریکا را برای کنترل بر کانال پاناما تقویت میکند. کانال پاناما، که در نزدیکی ونزوئلا واقع است،مسیری حیاتی برای تجارت جهانی است وبیش از ۴۰ درصد صادرات چین به آمریکا از آن عبور میکند.سیاست ترامپ شامل تهدید به بازپسگیری کنترل کانال، با استناد به نفوذ چین در منطقه است که این امر میتواند تجارت چین را محدود کند و وابستگی جهانی به اقتصاد پکن را کاهش دهد. با این حال، این استراتژی ریسکهای بالایی دارد؛ چین ممکن است باافزایش سرمایهگذاری درونزوئلا یاحمایت از جایگزینهای انرژی پاسخ دهد، که این امر میتواند تنشهای جهانی راافزایش دهد. تحلیلها نشان میدهد که چنین اقداماتی میتواند بازارهای جهانی را پرنوسان کرده و فرصتهایی برای سرمایهگذاران ایجادکند اما در بلندمدت، ثبات انرژی جهانی را تهدید میکند.
چین، بهعنوان بزرگترین خریدار نفت کاراکاس، این توقیفها را نقض قوانین بینالمللی میداند و ممکن است با تقویت روابط با ونزوئلا، مانند سرمایهگذاری در زیرساختهای انرژی، واکنش نشان دهد. این رقابت نهتنها بر قیمت نفت تاثیر میگذارد، بلکه میتواند به تغییرات در الگوهای تجارت جهانی منجرشود. درنهایت، این اقدامات بخشی ازراهبرد گستردهتر آمریکا برای مهار نفوذچین درنیمکره غربی است،که شامل تحریمهای ثانویه علیه شرکتهای چینی نیز میشود.
پیامدهای حقوقی و خطر تضعیف قوانین بینالمللی
اقدامات آمریکا در توقیف کشتیها درآبهای بینالمللی، بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل متحد، میتواند نقض اصول حقوقی دریایی باشد. کارشناسان حقوقی تاکید دارند که آمریکا فاقد صلاحیت برای اجرای تحریمهای یکجانبه علیه اشخاص غیرآمریکایی خارج از قلمروی خود است و چنین عملیاتی میتواند بهعنوان دزدی دریایی بینالمللی تفسیر شود. پیمان سازمان ملل متحد درباره حقوق دریاها، آزادی دریانوردی را تضمین میکند و توقیف بدون حکم قضایی بینالمللی میتواند سابقهای خطرناک در عرف بینالملل ایجاد کند. این اقدامات ممکن است دیگر قدرتهای جهانی را در آبراههای مهم تشویق به عملیات مشابه کند، که این امر میتواند جهان را به سمت یک نظام مبتنی بر قانون جنگل سوق میدهد، جایی که قدرت نظامی بر دیپلماسی غالب است. چین این توقیفها را نقض جدی قوانین بینالمللی نامیده و ونزوئلا شکایتی به شورای امنیت ارائه داده است. در نهایت، این روندنهتنها ثبات منطقهای راتهدید میکند،بلکه میتواندبه افزایش درگیریهای مسلحانه منجر شود، همانطور که ونزوئلا نیروی دریایی خود را برای حفاظت از کشتیها مستقر کرده است. تحلیلهای حقوقی نشان میدهد که بدون اصلاح این رویکرد، نظام بینالمللی مبتنی برقانون درمعرض فروپاشی قرار دارد.
برای مثال، اگر آمریکا بتواند بدون عواقب کشتیها را توقیف کند، دیگر کشورها ممکن است از این الگو برای توجیه اقدامات خود استفاده کنند، که این امر به کاهش اعتماد جهانی به سازمانهایی مانند سازمان ملل متحد منجر میشود. علاوه بر این، واکنشهای کشورهایی مانند روسیه، که این اقدامات را از سوی یک امپراتوری سرکش میداند، نشاندهنده پتانسیل تشدید تنشهاست. در بلندمدت، این اقدامات آمریکا میتواند به بازنگری در پیمانهای بینالمللی منجر شود و جهان را بهسمت بلوکبندیهای جدید سوق دهد، جایی که کشورها براساس منافع ژئوپلیتیکی اتحادهای جدیدی تشکیل میدهند.
اقدامات آمریکا، علیرغم اهداف اعلامشده، پیامدهای منفی بر اقتصاد ونزوئلا، رقابت جهانی و نظام حقوقی بینالمللی دارد. با ادامه این سیاستها، ممکن است شاهد تغییرات اساسی در بازار انرژی جهانی باشیم، جایی که قیمتها نوسان بیشتری پیدا کنند و کشورها بهدنبال تنوعبخشی به منابع انرژی خود حرکت کنند.
اذغان مرشایمر به پایان هژمونی آمریکا
جان مرشایمر، نظریهپرداز و تحلیلگر برجسته آمریکایی در اظهاراتی جدید سیاستهای ترامپ در داخل آمریکا و جهان را مورد انتقاد شدید قرار داد و گفت: ایالات متحده زیربنای نظام بینالملل را بهسخره گرفته و این کشور در حال فروپاشی درونی است.
این اندیشمند آمریکایی افزود: آمریکا در حال حاضر درگیر سیاست خارجیای است که فقط میتوان آن را تلاشی سراسیمه برای اعمال دوباره سلطه بر دنیایی توصیف کرد که بهسرعت از کنترلش خارج میشود.
مرشایمر تصریح کرد: ما در حال تماشای سناریویی هستیم که در آن آمریکا فعالانه در حال بیگانه شدن با مهمترین متحدان اروپایی خود است و همزمان با آن درگیر اقدامات نظامی در نیمکره خود میشود.این اقدامات ناقض قوانین بینالمللی است.
وی افزود: اخبار اخیر در مورد انتصاب یک فرستاده ویژه به گریلند و قطع اشتراک اطلاعاتی میان آمریکا و انگلیس تحولاتی هستند که ناشی از رفتار خارج از قاعده و پسلرزههای یک زلزله بزرگ ژئوپلیتیک است که ساختار امنیت غربی پس از ۱۹۴۵ را تهدید میکند. به گفته مرشایمر، از دیدگاه واقعگرایی، تمایل آمریکا برای کنترل گرینلند کاملا منطقی است. دولتها بهدنبال بقا هستند و برای این منظور باید قدرت خود را به حداکثر برسانند. کنترل جغرافیای قطب شمال یکی از راههای افزایش قدرت است.