
جامعه و فرهنگ دو پیکر توامان و همزادند. دو هستی به هم پیوسته و در هم تنیده. جامعه و فرهنگ به نوعی ظرف و مظروفند و معنا بخش یکدیگر. ظرفی که بی مظروف معنا نمی شود و مظروفی که بدون ظرف بروز و تجلی پیدا نمی کند. فرهنگ پدیده ای است "شدنی" و نه "هستنی" و "داشتنی"؛ که اگر چنین نبود جهان، جهان دیگری بود، بدون پویش و کوشش.
آنچه در جامعه رفته رفته بر کرسی ارزش ها می نشیند در فرهنگ رسوخ می کند، پاره ای از فرهنگ می شود، در جامعه منتشر می شود و خود شاخصی خواهد بود، معرف جامعه و جامعه می تواند با تبدیل اطلاعات و فرآوری دانش به آگاهی و تبدیل آگاهی به معرفت، نقاط ضعف و قوت خود را بشناسد و برای رشد و تعالی قدم بردارد.
دشواری تغییر و سختی "شدن" دقیقا از همین نقطه آغاز می شود. گام نخست این راه " شناخت" است. شناختی دقیق، عمیق و آگاهانه و واقع گرایانه. بسیاری از تلاش هایی که علی رغم اهتمام بسیار به ثمر نمی نشیند، به خاطر سطحی نگری و ظاهر بینی در مرحله شناخت فرهنگ است. شناخت شرایط و ویژگی های گذشته، حال و آینده. دانستن فرصت ها و تهدید ها، درک ناب از غیر ناب، به اقتضای زمان و جهان.
مظروف انسان از تولد تا مرگ در ظرف فرهنگ شکل می گیرد، رشد می کند، تعالی می یابد یا به ورطه نابودی می گراید. فرهنگ همه جنبه های روحی، روانی و زیست محیطی انسان را در بر می گیرد و انسان آگاهانه یا ناآگاهانه در فضای فرهنگ نفس می کشد و هویت می یابد.
فرهنگ عمومی وجوهی از فرهنگ یک جامعه است که عامه مردم ضمن اینکه از آن اثر می پذیرند، بر آن تاثیر می گذارند. مردم بی اختیار از فرهنگ جاری الهام می گیرند و با کنش و یا واکنش های خود در تقویت یا تغییر آن سهیم اند. لذا تغییر فرهنگ عمومی در فرآیندی تاریخی، تدریجی و نامحسوس میسر است. مانند فرهنگ کمک به هم نوع، فرهنگ پوشش، فرهنگ آپارتمان نشینی، فرهنگ استفاده از فضای مجازی، فرهنگ روی آوردن به غذاهای فست فود، فرهنگ نگهداری از حیوانات خانگی و هزاران نمونه ی دیگر.
فرهنگ عمومی پیچیدگی ها، ظرایف و لطایفی دارد که عدم فهم، درک و برنامه ریزی درست در این حوزه می تواند برای ملت ها خسران آفرین باشد. چرا که موثرترین و مهم ترین عامل در چگونگی فراز و فرود و اوج و حضیض ملت ها به مسئله فرهنگ و شرایط فرهنگی که در آن قرار داشته اند، بر می گردد. مدیریت و سامان بخشیدن به جنبه های فرهنگی ، می تواند در رشد فرهنگی یا برعکس، انحطاط فرهنگی بسیار تاثیر گذار باشد. قدرت، اقتدار، منافع ملی و چگونگی زیست و حیات یک ملت در حوزه سبک زندگی و فرهنگ عمومی اتفاق می افتد.
بر این اساس، اثر گذاری بر فرهنگ صرفا محدود به نهادهای فرهنگی نیست و فعالیت های مختلف دستگاه های گوناگون، دست اندرکاران و نخبگان فرهنگی، هنرمندان، اهالی رسانه، کنشگران اجتماعی، متولیان مسائل دینی، فعالان اقتصادی و به طور کلی همه اقشار جامعه، می تواند بر فرهنگ عمومی موثر باشد. لذا نمی توان صرفا نهادهای فرهنگی را به تنهایی مسول فرهنگ عمومی دانست. امروزه پیچیدگی امر فرهنگ چه بر صاحب نظران علوم اجتماعی و چه برای سیاست گذاران پوشیده نیست و به همین سبب وقتی سخن از اثر گذاری یا جهت دهی به فرهنگ مطرح می شود، سوال اصلی این است: چگونه می توان این مجموعه عظیم و در هم تنیده را شناخت و برای اثر گذاری بر آن اقدام کرد ؟
در جهان امروزی که نقش و نیروی اجتماعی مردم نسبت به گذشته به مراتب افزون تر شده است، ضرورت هماهنگی و همسویی صاحب نظران، کارشناسان و برنامه ریزان هر کشور با نیازهای فرهنگی جامعه بیشتر احساس می شود. جامعه رشید، پویا و توسعه یافته جامعه ای است که بتواند نیازهای فرهنگی خویش را در رهگذر حیات و حرکت اجتماعی مردم بازشناخته و از تظاهرات و تمایلات کاذب یا گذرا تفکیک کند و قدرت پاسخگویی به این نیازها و بهره گیری از آنها را در جهت رشد و کمال مادی و معنوی دارا باشد.
در این میان تعامل و ارتباط موثر، تنگاتنگ، هماهنگ و متناسب نظام های نهادی( نظام خانواده، نظام اقتصادی، نظام اجتماعی، نظام هویتی و دینی، نظام ارتباطی و نوین، نظام سیاسی، نظام دفاعی و ...) با "نظام فرهنگی" است که می تواند جوامع انسانی را به درجات عالی و برتر برساند.
با سرعت گرفتن تغییرات و پیشرفت جوامع انسانی، تفاوت های بین آنها نیز بیشتر آشکار شده است. تفاوت جوامع اولیه بیشتر بر تفاوت های "ژنتیکی" استوار بود و رنگ پوست، آشکارترین تفاوت بین جوامع بود. تفاوت دیگر در "آب و هوا و محیط جغرافیایی و زیست بوم اولیه" بود که موجب می شد نوع و شیوه زندگی، لباس و پوشش و همچنین تنوع غذایی بوجود آید.
"اندیشه ورزی" تفاوت بعدی بود. سپس "تجربه های جدید تولید و اقتصاد و صنعت"، تفاوت ها را بیشتر نمود. "سازماندهی" از دیگر تفاوت های بین جوامع انسانی بود که در قرن بیستم بیش از پیش آشکار شد و جوامع توانستند بیش از دیگر جوامع این توانایی را حاصل کنند. در جوامع انسانی سازماندهی شده، نظام های نهادی گوناگونی، پایه و اساس آن را تشکیل می دهند. مهم ترین نوع سازماندهی در قرن بیست و یکم، "سازماندهی قدرت ارتباط فرهنگی با مردم" است.
باید افزود فرهنگ عمومی به شدت، به گفتگو و مشارکت اجتماعی نیازمند است؛ چرا که هر یک از افراد جامعه به نوعی سفیر فرهنگ هستند و با پندار و گفتار و رفتار خویش در حال اشاعه فرهنگ خوب یا بد در جامعه هستند.
انسان ها در کنار هم زندگی می کنند، از یکدیگر می آموزند و می آموزانند. می توانند با تاثیر پذیری از یک یا چند عنصر یا رفتار فرهنگی، فرهنگ عمومی را ارتقاء دهند یا به آن آسیب برسانند.
لازم به تاکید است این تاثیر گذاری و تاثیرپذیری، همه بخش ها و جنبه های زندگی انسان را در بر می گیرد؛ چرا که انسان به صورت لحظه به لحظه و پیوسته با خانواده، جامعه، محیط زیست و حتی جامعه جهانی در ارتباط است و به همان اندازه در این زمینه مسئولیت دارد.
انسان عصر حاضر در دنیای کنونی که عصر ارتباطات نام گرفته است در قبال فرهنگ عمومی مسئولیت بیشتری دارد و نمی تواند نسبت به این جنبه ویژه از فرهنگ بی تفاوت باشد و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند.
همه افراد در قبال اندیشه، گفتار و رفتار خویش مسئولند و باید نتایج افکار، سخنان و رفتار خویش را بپذیرند. فرهنگ عمومی سالم و انسانی نیاز به گفتگو و فهم مشترک نسبت به اولویت ها، مسائل و چالش های فرهنگی دارد. ما باید در مسائل فرهنگی دغدغه مشترک داشته باشیم و برای نهادینه کردن فرهنگ اصیل، متمدن و دیرپای ایرانی و اسلامی تلاش کرده و مشارکت نماییم.
تک تک ما در قبال فرهنگ و جنبه های مختلف آن اعم از فردی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی، منابع ملی، منابع طبیعی و به طور کلی، پیشینه تاریخی و مهم تر از آن، آینده ی ایران زمین و حتی جهان مسئولیم و باید با احساس مسئولیت و مشارکت اجتماعی برای ساختن ایرانی آباد، فرهنگ مدار و فرهیخته و جهانی در صلح و آرامش تلاش کنیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حجتالاسلام سعید داوودی میگوید عفاف بدون حجاب ناقص است و حجاب بدون رعایت عفاف، بیمعنا
«جامجم» در گفتوگو با رئیس مرکز مطالعات منطقهای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس آسیای غربی و مرکزی یونسکو بررسی کرد
شاهین بیانی در گفتوگو با جامجم آنلاین؛