در «عصر ناصر ایرانی» مطرح شد‌ 

ناصر ایرانی با حسرت انتشار آثارش از دنیا رفت

همسر زنده‌یاد ناصر ایرانی در «عصر ناصر ایرانی» در پنجمین نشست از مجموعه برنامه‌های «قرار با ستاره‌ها» که با عنوان عصر ناصر ایرانی در سرای اهل قلم برگزار شد، گفت:‌ در دوم آبان سال ۹۷، ناصر ایرانی با دلی شکسته و تنی بیمار از این دنیا رفت. دلشکستگی‌اش به‌دلیل منتشر‌نشدن آثارش بود و خودش این‌طور حس می‌کرد حتی بیماری‌های متعددش که همه ریشه عصبی داشتند ناشی از همان حسرت انتشار آثارش است.
کد خبر: ۱۵۲۳۸۹۵
 
هر روز با برنامه‌ای منظم کار می‌کرد
کتایون صدرنیا، مترجم وهمسر زنده‌یاد ناصرایرانی با یادآوری سالگرد درگذشت اواظهار کرد:ناصر هر روز با برنامه‌ای بسیار منظم سر کار می‌رفت و چون به بیماری پارکینسون مبتلا بود و دستش می‌لرزید، با دست راستش دست چپ را می‌گرفت و با دست چپ می‌نوشت تا لرزشش را کنترل کند. برنامه‌های روزانه‌اش، از خورد و خوراک و خواب تا تفریحات محدودش، مثل گوش دادن به موسیقی یا تماشای فیلم، همه تحت نظم و کنترل دقیق بود و معاشرت‌هایش روز به روز محدودتر می‌شد تا جایی که تقریبا به انزوای کامل رسید. وی افزود: ناصر آدمی سیاسی بود و خبر برایش اهمیت بسیاری داشت. روزی چند بار اخبار می‌دید و حتی در زمان ناهار، خبرها را دنبال می‌کرد و گاهی اشک می‌ریخت،مثلا وقتی غزه در محاصره بود و جنایات زیادی رخ می‌داد. من بارها خواهش می‌کردم ناهار خوردن‌مان را ازدیدن اخبار جدا کنیم اما برای او مهم بود که در وقتش صرفه‌جویی کند و بعد به میز کارش برگردد. این حس اضطرار در سال‌های آخر بیشتر شده بود، چون احساس می‌کرد وقتش کم است. وی سپس گزارشی از فعالیت‌های خود در چاپ آثار ناصر ایرانی را به این شرح ارائه داد: در این هفت سال موفق شدیم آثار زیادی از او را منتشر کنیم. اولین آنها جلد اول «اعترافات گرگ تنها» بود. این مجوز فقط با همت دوست عزیزمان، آقای قاسمعلی فراست، گرفته شد. نمی‌توانم بیان کنم چه نقش بزرگی در زندگی ما داشتند؛ هم دوست و یار دیرین ناصر بودند و هم کوشیدند آثار او بدون حذف و سانسور منتشر شود. جلد اول اعترافات گرگ تنها در سال ۱۴۰۰ بدون کلمه‌ای سانسور چاپ شد و تا امروز به پنج چاپ رسیده است.صدرنیا درباره دیگر آثار نیز اشاره کرد: مجموعه داستان کوتاه «ماهی زنده در تابه» هم منتشر شد که بازنویسی شده از دو مجموعه قبلی و یک داستان منتشر نشده بود. کتاب‌های دیگر، مثل «سختون»، «نورآباد، دهکده من» و «راز جنگل سبز» با یاری دوست عزیزمان علی‌اصغر سیدآبادی در انتشارات شهر قلم منتشر شدند. این کتاب‌ها درست مثل خود ناصر ایرانی عشق به وطن، عشق به طبیعت، زیبایی نوجوانی و تجربه‌های بصیرت‌آموز را در خود دارند و امیدوارم به دست نوجوانان و بزرگسالان برسند. 
   
زندگی ناصر ایرانی یک رمان کامل است
قاسمعلی فراست نیز در این نشست با اشاره به فراز و فرود زندگی ناصر ایرانی گفت: زندگی او خود یک رمان است؛ سرشار از فراز و نشیب، گسست و پیوند دوباره. از نوجوانی به سیاست روی آورد، چهار بار زندان افتاد، سپس به انگلستان مهاجرت کرد و به مترجمی برجسته تبدیل شد اما دوباره ممنوع‌القلم شد. همه اینها مواد خام یک زندگی‌نامه داستانی‌اند. وی افزود: ناصر ایرانی وسواسی عجیب در نوشتن داشت. هر داستان را بارها می‌خواند و به شاگردانش هم می‌داد تا بخوانند. گوش دادن برایش مهم بود. باور داشت که نویسنده باید شنونده خوبی باشد، چون گاهی خواننده نکته‌ای می‌فهمد که خود نویسنده ندیده است. 
   
بر باورش می‌ماند
سیدعلی کاشفی‌خوانساری نیز در این نشست به ویژگی‌های شخصیتی زنده‌یاد ایرانی اشاره کرد و گفت: از اوایل دهه ۷۰، ناصر ایرانی را در دفتر نشر فرهنگ اسلامی می‌دیدم. پایداری‌اش برایم ماندگار ماند؛ بر باور خود پایبند می‌ماند، قهر نمی‌کرد، خسته نمی‌شد و استقلال را حتی در انتقاد حفظ می‌کرد. در صورت اشتباه، صادقانه عذرخواهی می‌کرد. این ویژگی میان سیاستمداران نایاب است اما در او طبیعی بود. اساسا اهل سیاست نبود، زیرا قدرت‌طلب نبود؛ او اهل انسانیت بود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
تحول در ورزش

گفت‌وگو با غلامحسین زمان‌آبادی و طرحی که مورد توجه رئیس جمهور قرار گرفت

تحول در ورزش

نیازمندی ها