ناصحی در طول چهار دهه گذشته کنسرتهای تکنوازی متعددی را درقالب رسیتالپیانو اجرا کرده و با ارکسترهایی چون ارکستر سمفونیک تهران و ارکسترکومیتاس ارمنستان بهرهبری امیل خاچاطوریان بهعنوان سولیست همکاری داشته است. تازهترین کنسرت این هنرمند درحالی روز اول آبانماه در تالار وحدت برگزار میشود که او به اجرای قطعاتی از آهنگسازان بزرگ جهان مانند موتزارت، بتهوون، شوبرت، شوپن و... میپردازد. بهاین بهانه با او به گفتوگو نشستهایم.
موسیقی کلاسیک به تعبیر اهل فن، دارای مولفههای علمی و تخصصی است؛ ازاینرو درقیاس با دیگر ژانرها، از مخاطبان انبوهی هم برخوردار نیست؛ بااینحال رویکرد فعلی جامعه را نسبت به این نوع موسیقی چطور ارزیابی میکنید؟
بهنظرم شرایط موسیقی کلاسیک نسبت به سالهای قبل بهتر شده است؛ شاید بهاینخاطر که امروز جوانان دوست دارند این ژانر را بشناسند. ضمن اینکه در قیاس با دهههای گذشته، درحال حاضر حضور دانشجویان در محافل آکادمیک دانشکدهها پررنگتر شده و در این مسیر نمیتوان تلاشهای بنیاد رودکی را نادیده گرفت که بهمدد برگزاری کنسرتهایی از هنرمندان مختلف این عرصه، همواره در تلاش بوده تا بین موسیقی کلاسیک و عامه مردم ارتباط برقرار کند که بهنظرم این تلاشها تاحدود زیادی موفقیتآمیز و کارساز هم بوده. اما بههرحال باید این نکته را در نظر داشت که وجه غالب موسیقی امروز جامعه ما، موسیقی پاپ است و این مساله خواهناخواه لطماتی جدی را به دیگر گونههای موسیقی وارد میکند.
در سالهای اخیر، آموزش موسیقی تقریبا در سبد خانوار قرار گرفته و اغلب خانوادهها سعیشان بر این است که فرزندانشان به فراگیری یک ساز بپردازند؛ دراینبین، یادگیری ساز پیانو از رونق بیشتری برخوردار است؛ از دید شما چشمانداز این عرصه به چه شکلیاست؟
درست است که امروز از نظر کمیت با گستردگی روبهروهستیم ولی بهلحاظ کیفی، آموزش هنر بهخصوص موسیقی در کشور ما با مشکلات زیادی مواجه است و حتی میتوان گفت از این لحاظ در سطح پایینی قرار داریم. درواقع مشکل آموزش هنر در کشور ما قصهای پر از آب چشم است و منشا این آشفتگی به مسائل زیادی برمیگردد؛ مثل مجوزهای فلهای برای راهاندازی آموزشگاههای موسیقی که امروز به معنی واقعی در هر کویوبرزن به یکی از این مراکز برمیخوریم؛ درحالیکه ممکن است نیمی از این آموزشگاهها، صلاحیت لازم برای آموزش را نداشته باشند. خود من در اینسالها بارها با آموزشگاههایی مواجه شدهام که بهجای ساز پیانو از کیبوردهای دیجیتال برای آموزش به هنرجویان استفاده میکنند! درعینحال، بعضی از مدرسان موسیقی هم چندانکه باید در حوزه کاری خود متخصص نیستند و طبعا نمیتوانند در انتقال مفاهیم به هنرجو موفق باشند. تمام این مسائل مانند حلقههای زنجیر به یکدیگر پیوسته است ومجموعه وضعیت آموزش هنرما راتشکیل میدهد.حالا بماند که بعضی ازهنرجویان و حتی والدین، توقعشان از کلاس پیانو این است که در یک بازه زمانی کوتاه، مدرس به آنها نواختن قطعاتی چون «خوابهای طلایی» و «سلطان قلبها» را بیاموزد که طبعا دراینبین، تمرینهای ضروری هنرجو در طول روز، کارکردن با مترونوم و... سرسری گرفته میشود.
متعاقب این بحث این سؤال مطرح میشود که در شرایط کنونی، موسیقی کلاسیک ما چقدر با استانداردهای کشورهای دیگر از این نظر فاصله دارد؟
واقعیت این است که موسیقی کلاسیک ایران با فاصله، از کشورهای همجوار هم عقب افتاده است. شاید بتوان اصلیترین دلیل را در این نکته دانست که بهآنشکلی که باید میدان به این حیطه داده نشده است، درنتیجه، مردم آشنایی چندانی با موسیقی کلاسیک ندارند و با آن ارتباط برقرار نمیکنند. ذائقه شنیداری در جامعه، نیازمند تربیت و تقویت است، درحالی که دراین سالها بهجز نهادهایی مثل بنیاد رودکی که با برگزاری کنسرت ارکسترسمفونیک تهران سعی در برقراری این پیوند دارد، ارتباط موسیقی کلاسیک با دیگر مراکز قطع است. اگرچه بهترین محملی که میتواند سببساز آشنایی بیشتر مردم با موسیقی کلاسیک شود، رادیووتلویزیون است ولی دراینسالها نسبت به این مساله بیتوجهی شده است. خاطرم هست زمانی که ۱۶سالم بود از تلویزیون با خانه ما تماس گرفتند و از من خواستند برای نواختن پیانو به رادیو بروم. اصولا در سالهای گذشته استعدادهای موسیقایی، در رادیو و تلویزیون کشف میشدند و پرورش مییافتند و در مجموع از پتانسیل هنرمندان در ارکسترهای متعددی که در این دو رسانه بود، بهخوبی استفاده میشد. این در حالی است که امروز نود درصد آثاری که از رادیو پخش میشود، متعلق به ژانر موسیقی پاپ است و موسیقی کلاسیک، نواحی و موسیقی اصیل ایرانی مغفول واقع شدهاند.
یکی از ویژگیهای کنسرتهای شما این است که در لابلای قطعاتی که اجرا میکنید با مخاطب ارتباط کلامی دارید و درباره هرقطعه با حضار در سالن صحبت میکنید.
بله، چون احساس میکنم اینکار میتواند علاوه بر این که سالن را از خشکی و سکوت محض دور کند، برای مخاطب حالت زنگ تفریح هم دارد، نمونه این مساله، کنسرت تابستان بود که وقتی درباره واپسین ساعتهای زندگی بتهوون صحبت میکردم، میدیدم مردم در سالن با چه شورواشتیاقی گوش کرده و حتی گاهی بعضی از آنها درتکمیل صحبتهایم درباره بتهوون، نکات دیگری را اضافه میکردند. اعتقادم بر این است که این گفتوشنودها در کنسرتهای موسیقی کلاسیک، میتواند باعث شود تا مخاطبان صرفنظر از اینکه قطعات را میشنوند، با پیشینه شکلگیری و هنرمندان این آثار هم آشنا شوند.
شما در این سالها عمدتا کنسرتهایی در قالب تکنوازی برگزار کردهاید؛ ممکن است در آینده شاهد حضور شما در ارکسترسمفونیک تهران باشیم؟
طی ماههای اخیر در صحبتهایی که با نصیر حیدریان، رهبر ارکسترسمفونیک تهران و امیرعباس ستایشگر، مدیرعامل بنیاد رودکی داشتم، طرحی ارائه کردهام که براساس آن بههمراه ارکسترسمفونیک تهران، یک کنسرتوپیانو برگزار کنیم و من نیز بهعنوان سولیست در این کنسرت حضور پیدا کنم و قطعاتی از بتهوون را اجرا کنم. البته این طرح فعلا در دست بررسی است و امیدوارم درآینده نزدیک به نتیجه برسد.
در کنسرت پیش رو چه قطعاتی را اجرا خواهید کرد؟
در مجموع آثاری از هشت آهنگساز موسیقی کلاسیک جهان را با پیانو اجرا میکنم که «تم و واریاسیون در دوماژور» اثر موتزارت، موومان سوم از «سونات توفان» از بتهوون و همچنین آثاری از شوبرت، شوپن، فیلیپ گلس، فرانتس لیست و آستور پیاتزولا و... از این جمله است. پیشازاین نیز در کنسرت رسیتالپیانو که تابستان امسال برگزار کردم، ۹ قطعه گلچینشده از آثار شوبرت، شوپن، فیلیپ گلس، فرانتس لیست، سرگئی راخمانینف و آستور پیاتزولا و همینطور «شب شوپن» را اجرا کردم که با استقبال زیادی از سوی مخاطبان روبهروشد. این نشان میدهد که مردم نسبت به موسیقی کلاسیک علاقهمندند و تنها لازم است که بیشازاینها مقدمات آشنایی جامعه با ایننوع موسیقی فراهم شود.