در این میان ادبیات و فعالیتهای حوزه داستاننویسی، رمان و دیگر گونههای نوشتاری، نقشی مهم در روایت دست اول از این حادثه بزرگ قرن دارد که حاصل تلاش، تعهد و سختکوشی نسل خلاق و مؤثر در حوزه ادبیات و رویشهای ادبی بودهاند. فرصتی دست داد تا در گفتوگو با سیدحسن حسینیارسنجانی، نویسنده و معلم پیشکسوت، به مرور فعالیتهای ادبی و خاطرات او از دوران انقلاب اسلامی و دفاعمقدس بپردازیم. حسینیارسنجانی با نگاهی صمیمی و صادقانه، از خاطرات حضور در جبههها تا موفقیتهای ادبی و آموزشی و از تجربیات شخصی، دغدغههای فرهنگی و نقش خود در پرورش نسل جدید نویسندگان برای مخاطبان روزنامه جامجم سخن گفت؛ گفتوگویی که تصویری روشن از یک عمر تلاش در راه فرهنگ و ارزشهای انقلاب ارائه میدهد که در ادامه آن را میخوانید.
لطفا خودتان را معرفی کنید و از دوران فعالیتتان در عرصه معلمی و نویسندگی، آثار و موفقیتهایی که داشتهاید و کلاسهای آموزشی برگزار شده، برای ما بگویید.
من متولد سال ۱۳۳۲ در شهر ارسنجان هستم و از همان کودکی و پس از درگذشت پدرم، با دشواریهای زندگی مواجه شدم. دورهای که طی آن فعالیتهای گوناگونی انجام دادم و ضمنا به تحصیل مشغول بودم. در عینحال از کودکی به هنر از جمله نقاشی، خوشنویسی، شعر و بعدها عرصه نمایشی علاقهمند بودم و در این زمینهها فعالیت داشتم. بعدها یکی از اساتیدم پیشنهاد کرد که فعالیتهای هنریام را نظم ببخشم و کارهایی جدیتر انجام دهم که با اولویتبندی مجموعه فعالیتهایم، تصمیم به تمرکز بر داستاننویسی گرفتم.
درباره حضور خودتان در دوران انقلاب و دفاعمقدس برایمان توضیح دهید.
در دوران انقلاب و دفاعمقدس حضوری فعال داشتم و با افتخار اعلام میکنم که کتابهایی هم درباره این دوران نوشتهام. در زمان انقلاب همکاریهایی با سپاه پاسداران شهرستان ارسنجان داشتم و پس از آغاز تهاجم دشمن به کشور، با احساس مسئولیت و دغدغهمندی تلاش کردم خودم را به مناطق عملیاتی برسانم. در همان روزهای آغازین جنگ به همراه ۱۹ نفر دیگر، با هواپیمای C-۱۳۰ ارتش از شیراز به اهواز رفتیم و بعدها از اهواز به سایر مناطق عملیاتی ازجمله بندر امام و آبادان اعزام شدیم. در آن دوران ارتش بهدلایل مختلف ازجمله دستور بنیصدر، همکاریها را محدود کرده بود. به همین دلیل، مجبور شدیم با استفاده از لنج و طی مسیری دریایی به آبادان برویم که این سفر خود به تنهایی داستانی جداگانه و پرماجراست و فیلمی نیز درباره این ماجرا ساخته شده.
خاطرهای تأثیرگذار از جبهه و جنگ دارید که برایمان تعریف کنید؟
یکی از خاطرات تأثیرگذار من مربوط به حضورم در جبهههای جنگ و همراهی با شهید سیدمحمود حسینی، پسر داییام است. این خاطره و ماجرای همراهی با سایر رزمندگان تا بازگشایی جاده خاکی و بازگشت نیز توصیفات جالب و تأثیرگذاری دارد که شرح آنها نیازمند پرداختی جداگانه است. همچنین در دوران دفاعمقدس در عملیات محرم حاضر بودم؛ جایی که با مسئولیتهایی همچون معاون گروهان، وظیفه داشتم نیروهای زخمی را به مناطق امن منتقل کنم. آسیبهایی که از ناحیه چشم در این عملیات به من وارد شد، حاصل موج انفجار خمپارهها بود، هرچند هیچگاه برای جانباز بودن و ثبت این افتخار اقدام نکردم.
چگونه وارد عرصه نویسندگی و داستاننویسی شدید و چه انگیزهای باعث شد این مسیر را انتخاب کنید؟
عشق به داستاننویسی و مطالعه، از دوران کودکی در من شکل گرفت و با خواندن رمانها و کتابهای بسیار، علاقهمند شدم. با گذر زمان و تجربههای شخصی و همچنین توصیه اساتیدم، تصمیم گرفتم تمامی فعالیتهای هنری دیگر خود را کنار بگذارم و فقط روی داستاننویسی تمرکز کنم. انگیزهای که این تغییر مسیر را تقویت کرد، مربوط به واکنش احساسی یکی از فرزندانم بود که بر اساس روایتهای زندگی پدر، عمیقا تحت تأثیر قرار گرفت و علاقهمند بود این داستانها به روشی ماندگار منتقل شوند. با دریافت این پیام و احساس مسئولیت، دست به قلم بردم و در زمینههایی مثل دفاعمقدس و سایر موضوعات شخصی و تاریخی شروع به نوشتن کردم.
تجربههای حضور مستقیم شما در مناطق جنگی و جبهههای جنگ چه تأثیری بر آثار شما داشته است؟
تجربههای حضور مستقیم در مناطق جنگی و جبهههای جنگ، منبع الهام بسیاری از آثارم بوده است. خوشحالم که امروز دیگران نیز به این عرصه ورود کردهاند و آثار متعددی در حوزه دفاعمقدس و ارزشهای مرتبط در دست تألیف و انتشار دارند.
درباره فعالیتهای خود در حوزه نویسندگی و تأثیرگذاری در ادبیات انقلاب و دفاعمقدس بیشتر بگویید.
با وجود اهمیت بالای داستانهای مرتبط با انقلاب اسلامی، این حوزه گاهی تحتالشعاع موضوعات دیگر قرار گرفته است. با این حال، با پشتکار و علاقهای که به این حوزه داشتم، دست به قلم بردم و آثار متعددی خلق کردم که مورد توجه قرار گرفتند. اولین رمانم با عنوان «مبصر کلاس هشتم» در سومین جشنواره داستان انقلاب بهعنوان نامزد برگزیده شد و همچنین رتبه برتر این جشنواره را کسب کرد. این اثر که در حوزه انقلاب و با محوریت نوجوانان نوشته شده بود، موفق به دریافت جایزه جلال آلاحمد نیز شد. سال بعد، رمان دیگری از من با نام «زندانی کوچک» جایزه اول جشنواره داستان انقلاب را از آن خود کرد. پس از آن، کتاب «زغال سرخ» نیز بهعنوان نامزد جشنواره انتخاب شد و جایزه قلم زرین را دریافت کرد. به توصیه خانم صفوی که پیشنهاد داده بودند برای تشویق نویسندگان جوانتر، فرصتی به آنها داده شود، با افتخار این پیشنهاد را پذیرفتم و از رقابت در برخی جشنوارهها کنارهگیری کردم تا فضا برای نسل جدید باز شود. دو اثر «مبصر کلاس هشتم» و «زغال سرخ» توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شدند و به ترتیب به چاپهای متعدد، از جمله ۱۰ چاپ برای «زندانی کوچک» و ۹ چاپ برای «زغال سرخ» رسیدند، که نشاندهنده استقبال گسترده مخاطبان از این آثار است.
همچنین از کتاب «چفیه زخمی» یاد میکنم که مجموعه خاطراتی از فرماندهان سپاه شهرستان اقلید بود. این اثر نیز با استقبال مواجه شد. در ادامه، به سفرم به ترکیه اشاره میکنم که در دیدار با خانواده شهدای کشتی ماوی مرمره، منجر به نگارش سفرنامهای با عنوان «شهید دهم» شد که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسید. در توضیح انتخاب عنوان این کتاب باید بگویم: در کشتی ماوی مارمارا یک قناری هم بود که پسر یکی از دوستان ما به او داده و از او خواسته بود هرطور شده آن را به بچههای غزه نشان بدهد و جلوی چشم آنها آزادش کند. این موضوع مورد توجه تمام مسافران کشتی واقع شده بود و رسانهها مرتب با فردی که قناری را آورده بود مصاحبه و آن را سمبل آزادی قلمداد میکردند. دردناکترین اتفاقی که در آن جنایت رخ داد، این بود که مهاجمان اسرائیلی حتی به آن قناری هم رحم نکردند و آن را با گلوله کشتند.
آقای ابراهیم سعدیانی، روزنامهنگار آلمانی، علاوه داستان نه شهید کشتی داستانی هم درباره آن قناری نوشته است. بعضی از دوستان خوش ذوق هم آن قناری را شهید دهم، ناوگان آزادی نامیدند.
من در ادامه فعالیتم با کسب تجربه و مهارت در نویسندگی، آثار متعددی خلق کردم، اما رکود بازار کتاب در برههای از زمان، چالشهایی را برای نویسندگان، از جمله خودم، به وجود آورد. با این حال، سه اثر دیگر با عناوین «کلاه اشرفی»، «بند یک» و «دشت زیتون» توسط دفتر نشر منتشر شد که «کلاه اشرفی» در مدت دو ماه به چاپ دوم رسید.
درباره فعالیتهای آموزشی خود و تأثیر آن بر نسل جدید نویسندگان توضیح دهید.
در دوران معلمی در شهرستان ارسنجان به تدریس مشغول بودم و علاوه بر آموزش دروس معمول، به دانشآموزان شعر و داستاننویسی نیز میآموختم. بعدها بهعنوان معاون فرهنگی دانشگاه دعوت به همکاری شدم و در آنجا دروسی مانند قصهگویی، نمایش خلاق، سرودهای خاص، بازیهای کودکانه، کاردستی، مهارتهای فنی و ادبیات کودک را تدریس کردم. در این دوره از دانشجویان خواستم قصههای قدیمی را بازنویسی کرده و خاطراتی از انقلاب و دفاعمقدس را بهصورت داستان بنویسند. این فعالیتها به شکوفایی استعدادهای بسیاری منجر شد.
با افتخار از شاگردانم یاد میکنم که اکنون خود از نویسندگان برجسته کشور هستند. بهطور خاص، به آقای علیرضا ارسنجانی اشاره میکنم که کتاب «بنز» ایشان جایزه اول جشنواره داستان انقلاب را کسب کرد و تنها برنده این دوره بود، چرا که نفرات دوم و سوم انتخاب نشدند. همچنین خانم فرجی، یکی دیگر از شاگردانم، جایزه تقدیر جشنواره را برای اولین رمان نوجوان خود دریافت کرد. این موفقیتها نشاندهنده تأثیر عمیق آموزشهای ارائهشده از جمله بنده در پرورش نسل جدید نویسندگان است.
وضعیت ادبیات پیش از انقلاب و تأثیر آن بر ادبیات امروز را چگونه میبینید؟
بسیاری از نویسندگان مطرح آن دوره گرایشهای چپ داشتند. با این حال، برخی آثار آنها را به دلیل قلم قوی و جنبههای آموزشی مطالعه میکردم، اما تأکید دارم ارزشهای انقلاب اسلامی و مقاومت باید بیش از پیش در آثار ادبی امروز برجسته شود. معتقدم برای به ثمر نشستن این هدف، باید اقدامات بیشتری برای حمایت از نویسندگان جوان و ترویج ادبیات ارزشی صورت گیرد.
کمی هم درباره پیشینه فرهنگی شهر ارسنجان و شخصیتهای برجسته آن توضیح دهید.
حتما اطلاع دارید که این شهر که به شهر کاتبان وحی شهرت یافته، پیشینهای غنی در نگارش آثار ارزشمند دارد. بیش از ۱۵۰نسخه نفیس از قرآن کریم در این شهرستان نگاشته شده است. چندی پیش نمایشگاهی از آثار قرآنی برگزار کردیم و بسیاری از نویسندگان برجسته کشوری و دوستان دیگر، از جمله آقای یزدانی، در این رویداد حضور داشتند. ایشان معتقد بودند این قرآنها از آثار برجسته و بینظیر روزگار هستند و کمتر کسی توان خلق چنین آثاری را دارد. همچنین، در شهرمان شاعران و نویسندگان برجستهای داریم. برای مثال جناب آقای محمدحسین نعمتی، شاعری توانمند هستند که افتخار شاعری در محضر مقامات والا را داشتهاند. همچنین آقای رضا شریفی از دیگر شاعران برجسته شهرمان هستند که آثارشان مورد توجه قرار گرفته است.
از دیگر شخصیتهای شناختهشده شهر، جناب آقای سید عبدالرضا هاشمی را میتوان نام برد که روحانیای برجسته و نویسندهای توانمند هستند. آثار ایشان، از جمله کتابهای قدیمی و ارزشمندی که تقریر مقامات را در بر دارند، از شهرت بسیاری برخوردار است. پدر ایشان نیز از شخصیتهای برجسته و شناختهشده بودند و این نام نیک به ایشان به ارث رسیده است. همچنین، آقای علیرضا هاشمی از جوانان فعال و پرانرژی شهر هستند که در این حوزه فعالیتهای ارزشمندی دارند.
نویسنده ای از تبار انقلاب
سیدحسن حسینی ارسنجانی متولد سال ۱۳۳۲ ارسنجان فارس است و در پرونده کاری ایشان سوابقی همچون عضویت انجمن اهل قلم خانه کتاب، عضویت هیأت تحریریه و نویسنده فصلنامه «پیام ارسنجان»، تدریس دروسی نظیر قصه گویی و نمایش خلاق، سرودهای خاص و بازیهای کودکانه به چشم میخورد. علاوه بر آن به عنوان موسس و رئیس انجمن شعر اداره ارشاد شهرستان ارسنجان، رئیس دفتر فرهنگ و مسئول فوقبرنامه دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارسنجان و ... منشأ خدمات ارزشمندی بودهاند.
برخی از آثار تالیفی استاد سید حسن حسینی ارسنجانی عبارتند از رمان «مبصر کلاس هشتم» که در سال ۱۳۹۱ رتبه برتر سومین جشنواره داستان انقلاب را بهدست آورده و نامزد جایزه بزرگ جلال آلاحمد شده است. رمان «زندانی کوچک» نیز در سال ۱۳۹۰ رتبه اول چهارمین جشنواره داستان انقلاب را از آن خود کرده است. همچنین رمان زغال سرخ چاپ سال ۱۳۹۳ نیز نامزد پنجمین جشنواره داستان انقلاب شده است. همچنین کتابهای «چفیههای زخمی»، کتاب «شهید دهم» و مجموعه داستان کوتاه «اِشنوگِل» و «یک دست هم صدا دارد» به دریافت جایزه برتر نائل و داستان «کریم قِرقی» از این نویسنده برنده جایزه تقدیری از ششمین جشنواره یوسف شده است.
علاوه بر آن آثار ارزشمندی همچون «در آرزوی پرواز» از آثار وی برگزیده شورای کتاب کودک در سال ۱۳۸۳ شده و کتاب داستان کودک «آدم آهنی» در نشر شاهد و داستان «عقاب تنبل» و کتاب داستانی «کی گردوی بابا را چید» از دیگر کتابهای تالیفی و منتشرشده سیدحسن حسینی ارسنجانی است.