در سخنانی ولیفقیه جهان اسلام، دروغ صلحخواهی آمریکا و توسعه پیرامونی و سراپابردگی آمریکایی را افشا کردند؛ غربگرایان که اساسا دچار توهم درباره غرب و مذاکره هستند، میاندیشند تن دادن به مذاکره یعنی پذیرش ربوبیت آمریکا و دیگر باید چشم به شرارت آمریکا بست و خود را فریب داد و حقیقت را وارونه نشان داد و نگفت او دروغ میگوید و بالای چشم شیطان بزرگ ابروست.
ترامپ در سخنان اخیر درست در حال چپاول و باجگیری موهن از عربستان و از کسانی که آنان را گاو شیرده خود میداند، زبانبازی روباهصفتانه آغاز کرد و از آبادانی و بیابانزدایی عربستان تمجید کرد و این همان مک گافین هیچکاکی است.
قبل از هرچیز تکلیفمان با مذاکره روشن کنیم. سیاست ولیفقیه، سیاست مشروع و قرآنی مذاکره با دشمن برای حفظ منافع و حقوق مردم است اما رفرمیستهای غربیسازی جور دیگری مینگرند و ماجرا تفسیر بسیار غلطی از سوی دنبالههای شیطان بزرگ در ایران یافته و این تفسیر را در خدمت باور به فریب صلحخواهی ترامپ گرفتهاند و عمل تحول دلخواه خود را مشروعیت میبخشند و اوضاع را به معنی تسلیمطلبی و انحلالطلبی و استحاله و رویای نفی حکومت دینی و آشتی بردهوار با ابلیس و دست شستن از حقیقت توحید و عبودیت حق متعال و منحل کردن انقلاب اسلامی، معنی کرده و در این جایگاه قرارش دادهاند.
آنان مذاکرات برای دفاع از حقوق خود و ساخنن فضای آرامش و صلح برای پیشرفت ایران و مردم مسلمان را بد معنی میکنند. تلاش برای نجات مردم از نقشههای جنایتبار که منطقه را به آتش شیطانی گرفتار میکند به حساب ضعف و دست شستن از تکالیف الهی و اسلام و شرافت ملی و کرامت انسانی نباید نهاده شود. این جنایت، آتشافروزی و جنگطلبی آمریکاست که به ذاتش بستگی دارد. اما به غربگرایان توهم نقش اپوزیسیون دوران امیرالمؤمنین و امام حسن(صلوات و سلام خدا بر آنان باد) دست داده است. در حالیکه نمیدانند در سختترین شرایط ولو در روز عاشورا هم پیشوایان معصوم بشریت دچار ذلت و دست شستن از بیان حق نشده و حتی در قرارداد صلح تحمیلی بر امام حسن(ع) و بیانات ایشان بهوضوح حقانیت اسلام و عدمحقانیت دشمن اصل قرار گرفته است. این کژفهمی غربگرایان اتفاقی نیست و در موجودیت و جهانبینی و شرک و ظاغوت دوستی آنان ریشه دارد. رهبر انقلاب همزمان دروغ صلحطلبی جنایتکار و قاتل متفرعن و ایادی داخلی آو را فاش میکند.
آنان به بهانه مذاکرات خواهان زمینهسازی ترک جمهوری اسلامی از مواضع حق هستند. خواهان قربانی کردن قیام برحق فلسطین و لبنان و یمن در دفاع از حق و استقلال و مقاومت برابر تجاوز شدهاند تا حدی که حتی بیان حق در رسانهملی را جرم و تخریب مذاکره میدانند. باید پرسید بردگی تا کجا؟ درست در همین حالا هر روز شیطانی به اسم ترامپ یاریگر کشتار نیابتی فلسطینیها به دست سگ هارش است. همین حالا وسط مذاکرات هر روز تحریم تازهای صورت میدهد و از هیچ تلاشی برای تخریب و قماربازانه بازی دست برنمیدارد و توهین و تبلیغ و دروغپراکنی و وانموده صلح و ترقیخواهی برای منطقه و بدترین نقشههای بردگی برای مردم ما و انقلاب ما در سرش را ترک نمیکند. پس چاکری تا کجا؟ رهبر این دروغ را فاش کرده و آب پاکی بر دستهای جنایت و همدستان جنایت ریختهاند.
☆☆☆☆☆
از دستورالعمل غربگراها درباره خیانت به جهاد یمن به رسانهملی آزاده ایران، جهت ایفای نقش یک رسانه نوکر آمریکا در یک کشور دیکتاتوری، ( که آرمان فردای اینهاست) که بگذریم میرسیم به تبلیغ سراپا ضد مستندات تاریخی و حقایق بنیانی درباره صلح و ترقی و بردگیخواهی غرب. آنان امثال شاه، بنسلمانهای جوان و جاهل را تشویق به این آویختگی به غرب کردند تا یک روز هم بدون دوشیدن شیرش یرپا نماند و بعد در حرف و دروغ آنان را قهرمان ساختن وطن معرفی میکنند که به قهرمان آنان بدل شده و از ایران میخواهند از او تبعیت کند!!!!!
بیشرافتی این تقاضا چنان است که از امیرالمومنین علی و امام حسن و امام حسین بن علی علیهمالسلام بخواهید از معاویه و یزید پیروی کنند!!!!
☆☆☆☆
این وانمودگی درباره ترامپ و پیشرفت عربستان و دست شستن از یمن و استقامت و.... این روزها نقل مجلس غربگراهاست.
یادداشتی دیدم از دوستی اصلاحطلب. دیدم و بهشدت متاسف شدم. متن ضد علمی و ضد حقایق تاریخی و پر از کژفهمی که گویی بیانیه دفتر روابط عمومی بنسلمان است و تکرار حرفهای ترامپ. اسفبار بود. و شکر کردم که چقدر سخن رهبری بموقع بود آیا این حرفهای تبلیغی که شب را روز وانمود میکند نیازمند دکتری است؟ یا خدای نکرده منتظر دریافت جایزهای غیر مستقیم یا مستقیم از سفارت عربستان است؟ مثل جوایز اسکار و کن و ....
لااقل مدعی دکتری باید به شخصیت علمی خود احترام بگذارد و برای حفظ ظاهر، برای ادعای اصلاحطلبی و صلحخواهی جنایتکاران، دو برهان تحلیلی جور کند نه تکرار گزارش کنشهای ادعا شده و خر رنگکن برج ترامپسازی که خود نماد دوشیدن است و ذکر هیجانزده قراردادهای شرمآور، در قالب جهاد نوسازی. اما در مقام بیان علل و نتایج، خود اقدامات برده کننده آمریکایی در بستر مناسبات و زمینههای قدرت طوطیوار تبلیغ میشود که قرار است خود سند درستی خود باشد. این مسخره و این همان گویی نیست؟
ببینیم یک دوست غربگرای مدرن در یادداشت خود که خواهان تبعیت ایران از تحالفالحزم دستور داده و طراحی شده میز عربستان در پنتاگون و سیا و وزارت خارجه آمریکاست (مثل اصلاحات رضاشاه و اصلاحات ارضی شاه) چه نوشته:
«بن سلمان نماد تحول و گذار است. هر چند او در یک مرحله سیاست سنتی آلسعود را با شدت و حدت چند برابری ادامه داد اما زود تغییر مسیر داد... اما زود فهمید راه را اشتباه آمده است. به جای هزینه کردن برای نابودی ایران به آبادی کشور کویرزدهاش همت گمارد. پروژههای شهرسازی مدرن و جنگلپروری و بیابانزدایی و توسعه کشاورزی را رقم زد. بنسلمان حتی توانست میان آمریکا و اسرائیل فاصله بیفکند و برای نخستینبار رژیمغاصب و جنایتکار جنگی را از اولویت نخست آمریکا حذف کند. بنسلمان توانست کشورش را از اتکای محض به آمریکا برهاند و در روابط کشورش با آمریکا، روسیه، چین و اروپا توازن ایجاد کند.
او توانست روابط کشورش را با ایران هم عادی کند.... . او در حال ساختن کشور خویش است.
☆☆☆☆
جمله به جمله این نوشتهگویی از پیشنویس سخنرانی ترامپ رونویسی شده و مشکل این است که مثل سخنرانی ترامپ سراسر یک فریب و پوشاندن معنای حقیقی تغییرات عربستان است.
بیسوادی متن از آنجا سرچشمه میگیرد که بدون دانایی و آگاهی از ماهیت تغییرات جهانی سرمایهداری، تفاوت یک طراحی مربوط به جهانیسازی دوران جدید سلطه الکترونیک و پساصنعتی را با معیارهای نخنما و کهنهشده و دور ریختنی مناسبات سلطه صنعتی، درک نکرده و به حساب وطنپرستی و هوشمندی و راه درست بنسلمان معرفی کرده است. این نکته چنان عوامانه و فاقد دانش به مناسبات جدید قدرت و تحول در راه جهانیسازی و راه تازه استکباری است که شما متوجه پروژه مدرنیزاسیون مستبدانه و از بالا و استعماری غربی در ایران با حکومت کودتایی و نوکر و بر سر کار آمده انگلیسی نشوید و آن را به حساب آزادیخواهی و استقلالطلبی و آبادگری پهلویها بگذارید!
بله، در آغاز قرن بیستم نظام کهنه استعماری تغییر کرده بود اما تحولات و جدید در خدمت سلطهگری بهمراتب ویرانگرتر هویتی و آزادگی قرار داشت و به نیازهای سلطه نوی سرمایه انحصاری غرب در آغاز قرن بیستم و حرکت بسط سرمایهداری وابسته در کشورهایی پیرامونی مقابل ایران پاسخ میگفت.
در آستانه تحولات جهانی جنگ اول و نابودی امپراتوری عثمانی و سلطهگری امپریالیستی و کشورسازی و استقلالبخشیهای امپراتوری با خطکش در آسیا و آفریقا و بهخصوص متصرفات سرزمین مسلمانان، بهوسیله غرب، تحولات جدید کاملا برنامهریزی شده بود و هیچ ربطی به تحولخواهی مستقل حکام دست نشانده نداشت.
امروز این تحول جدید جهانی و رفتارهای عربستان، امارات و قطر را باید به شناخت ماهیت تغییراتجهانی سلطهگری پساصنعتی و تکنولوژیک جدید مربوط دانست.
نهادهای غربی میکوشند به تحصیلکردگان جدید یک دیدگاه کور و بلاهتبار تلقین کنند و این غربزدگان بیهویت هم آن را تبلیغ میکنند و نقش واسطه فریب مردم را ایفا میکنند آیا تغییرات جهانی و ماهیت این تغییرات سلطهگرانه نو. الهی و عادلانه است؟ یا ادامه عصر ستم کافرانه و سلطه ظلمانی قدرت طاغوتی است؟
علل این تغییرات چیست؟ و چرا غربگرایان ما چنین جاهلانه و نافهم با آن برخورد میکنند و طوطیوار وانموده غرب را منتشر میسازند؟ چون بردگی فکری و نیندیشیدگی، تقلید و رونویسی بدترین درد درمانناپذیر روشنفکران مذهبی و غیرمذهبی غربگرای کشور پیرامونی است. اما ماجرا چیست؟
نظام جهانی بحرانزده سرمایهسالاری جهانی از دهه 70 با دو پدیده روبهرو شد؛ طرح انقلاب الکترونیک آتی و جریان جدید سرمایهداری و دوم بحران مشروعیت و خطر تغییر مهارناپذیر مردمی. تغییرات کنونی برای سلطه الکترونیکی میکوشد مردم را فریب دهد و از جنبش جهانی آزادیخواهان ضد ستم و سلطه به رهبری ایران اسلامی و آگاهی از ماهیت نظام استکباری جدید جلوگیری کند و گرگ در نقش چوپان خود رهبری تغییرطلبی جهانی را به سود تداوم ظلم بهعهده بگیرد اما مومنان وعده موعود و تنها امید صلح و عدالت جهانی را از سوی اسلام هرگز جایگزین هیچ فریبی نمیکنند و دست از حقگویی و معرفی حقیقت بزرگ (عج) نمیکشند.
☆☆☆☆☆
ترامپ شایسته سخن معرفتبخش نیست چراکه او خود شیطان است.
اما مردم فریب نخورند و ماجرای توسعه عربستان را که دجال آمریکایی پیش میبرد، درست بشناسند.
اگر ما ظاهر ساختن راه شمال جنوب ایران بهوسیله رضاشاه را بدون نشان دادن منافع استراتژیک این راه برای انگلیس که هدف کودتا و به قدرت رساندن او بود، بنگریم؛ البته فریب خواهیم خورد و فریب خواهیم داد. نشانی حقیقت را نهان خواهیم کرد و نشان نخواهیم داد، نقشههای مغایر منافع ملت و در مقابل مسیر قدرتمند شدن ایران چه بود و چرا مثلا راهکشیهای رضاشاه مغایر یک توسعه ملی مثل زیرسازی شبکه راهآهن سراسری بهویژه شرق به غرب و جادههای تسهیلکننده حمل و نقل داخلی محصولات استانها و غیره بود و... نیز و البته کار فریبکارانه و خائنانهای است. اگر طبق اهداف انگلیس و دیکتاتوری دستنشانده آن، ساختن دانشگاه را جدا از نقش واقعی آن کاری بزرگ جلوه دهیم و نشان ندهیم این مرکز علمآموزی پیرامونی و غیرمولد و در خدمت نیازهای مدرنیزاسیون وابسته به مرکز و ارباب و بهراه انداختن نیازهای یک جامعه وابسته بوده است، نه یک مرکز علمآموزی حقیقی، مولد و کاشف و مخترع برای رشد مستقل!
باز واقعا جا داشت رضاشاه را مستقل، پیشرو و رهبر نوسازی ایران وانمود سازیم و یادش را چون امیرکبیر گرامی داریم. اگر درک نمیکردیم تلاشش چه محتوایی داشت اما چنین نبود. رضاشاه علم و دانشگاهی را به دستور و به تقلید از استعمار پدید آورد که بهدرد غرب و وابستگی میخورد. همان گسست توسعه از دین اسلام را که در غرب تجربه شده بود، اشاعه داد و دانشگاهی بیریشه و بدون توان پاسخ به تولید علم جهت رشد واقعی زیرساختهای صنعت و تفکر بنا نهاد. دانشگاهی بیگانه از نهادهای بومی مستقل توسعه تا هماننگاه غربی را رواج دهد.
امر درستی بود که توقع داشته باشیم علم در ایران خلاف غرب مسیری عقلایی در پیش گیرد و بنا به هدایت قرآن تلاش علمی پاس داشته شود و چون کاشف ذرهای از علم و عظمت و قدرت بیکران پروردگار یکتا در خدمت حقیقت و نفی شرک و نفی بت نفس و بتشدگی علم و نفی انسانپرستی وهمی اومانیسم و وابستگی به اجنبی قرار گیرد و از عقل و فهم و ایمان و یقین و اثبات حقیقت متعال و اتصال به سرچشمه همه علوم قطعی یعنی علم مطلق خداوند نگسلد و به حقیقت اتحاد این رابطه علم و ایمان پایبند باشد. اما علم رضاشاهی و خلف او بنسلمان که امروز کار صد سال پیش پهلوی را به دستور ارباب پیش میبرد چنین علم و آبادگری حقیقی و مستقل برای حفظ کرامت ذاتی انسان و عقل و استقلال و اختیار و عمل به معرفت توحیدی نبود.
در ایران نهاد دین ضد علم نبود که در واکنشی خودبهخودی، علم چون غرب در تقابل با مسیحیت کلیسایی، و به اشتباه علیه دین و جامعه دینی بهطورکلی توسعه یابد و به دروغ، فیزیک و شیمی و زیستشناسی و ژنتیک و جامعهشناسی و ریاضی و ... یعنی مجموعه علوم محض و تجربی و انسانی اسناد نفی حقیقت هستیشناسی الهی معرفی شوند و تفسیری دروغین و الحادی بر آن سوار شود. این تحمیل نگاه مدرنیت بهوسیله یک حکومت دستنشانده کودتایی و استعماری، قلعوقمع حقیقت و هویت و گنجینه معرفت بومی بود. حال کسی تبار توسعه و مدرنیزاسیون مستبدانه و سرکوبگر پهلویها و اهداف ضداسلامی آن را وارو جلوه دهد نامش چیست؟ توسعه آمریکایی عربستان هم همان هدف را دنبال میکند. وابستگی و اسلامزدایی در عربستان و یک تمدن فیک.
☆☆☆☆☆
آقایان، واقعا از نقش بلندگوی ترامپ، دفتر تبلیغاتی بنسلمان و سرباز شیطان بزرگ بودن استادشان سریعالقلم مشعوف هستند و از ایشان در گمراهسازی مردم درخصوص توسعه عربستان تقلید مینمایند و از مواضع عربستانپرستی امروزین او رونویسی میکنند؟ سریعالقلم با ستایش از توسعه مدل عربستان خود را به یک مضحکه و نماد دانش نوکیسه و معاملهچی و کور و لفاظانه و فاقد مبنای دانش حقیقی معرفی کرد. یک استاد جامعهشناسی یا اقتصاد یا انسانشناسی و ... اگر آنقدر سطحی باشد که نتواند پیوندی ژرف، مابین یک کنش و تبارشناسی آن و هویت تاریخی آن و درک آن در زمینه مناسبات قدرت و نظم گفتار آن برقرار کند و آن را عمیقا ادراک نماید، واقعا استاد چیست جز تحریف حقیقت و تیغ در دست زنگی مست و نادان؟
☆☆☆☆☆
رهبر دانا بلایی را فاش میکند که صد سال پیش رژیمی کارگزار اوامر اربابان ابلیسصفت و آزمند بر سر ایران آوردند و امروز تازه بنسلمان همان راه را مشق میکند. این همان نوسازی و خلف کار رضاشاه و محمدرضاشاه است و اسلامزدایی و کعبهزدایی و از این رو هر ایرانی برای فهم تجربه عظیم تاریخی در درک معنای جنایتبار بیهویتسازی و غربیسازی و دستنشاندگی و سلطهپذیری و غارتگری و فرمانپذیری از شیطان استکبار و تباهیکاری این مدرنیزاسیون اغواگر، مانعی سر راه فهمش وجود ندارد. و خوب میداند این توسعه صوری تخریب راه واقعی رشد خودپو و حقیقی و مسیر واقعی شکوفایی اصیل و دانشپروری و تولیدگری و قدرتآوری توسعه واقعی است. هر ایرانی دستکم از زمان قاجار تا انقلاب اسلامی راهی را که بنسلمان امروز میپیماید، زیسته و نتیجه بیشرمانه و فریبکارانه را با پوست و گوشت تا مغز استخوان چشیده است و میداند بهای این ساختن دروغین، نابودی استقلال و شرافت و کرامت انسانی یک ملت و ربوبیت شیطان وقیح است.
هنر بزرگ رهبری الهی افشای شیطان در بزنگاه فریبکاری اوست و رستگاران خوب بوی حق را علیه باطل استشمام میکنند و شکرگزار این ولایت فقیه هستند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
بهمناسبت نوزدهمین سالگرد تاسیس رادیو گفتوگو با مهدی شهابتالی، مدیر این شبکه گفتوگو کردیم
در گفتوگوی اختصاصی خبرنگار روزنامه «جامجم» در بیروت با حسن عزالدین، عضو بلندپایه حزبالله و نماینده پارلمان لبنان مطرح شد