گفت‌وگو با مردی که کوهنوردی‌هایش در فضای مجازی جنجالی شده است

جایی که من می‌روم بز کوهی نمی‌تواند برود!

«وضع‌تان چوووونه؟» این تکیه کلام مرد ۳۱ساله اهل شهر ایلام است که مدت‌هاست تصاویر و فیلم‌های او درحالی که بدون استفاده از هیچ‌گونه تجهیزات حفاظتی و ایمنی به کوه‌ها و سخت‌ترین نقاط شهر صعود می‌کند، منتشر می‌شود.
«وضع‌تان چوووونه؟» این تکیه کلام مرد ۳۱ساله اهل شهر ایلام است که مدت‌هاست تصاویر و فیلم‌های او درحالی که بدون استفاده از هیچ‌گونه تجهیزات حفاظتی و ایمنی به کوه‌ها و سخت‌ترین نقاط شهر صعود می‌کند، منتشر می‌شود.
کد خبر: ۱۴۹۸۸۱۸
نویسنده آدرینا آریامنش - گروه تپش
 
او در شرایطی صعودهای خطرناکش را انجام داده و این جمله را به زبان محلی می‌گویدکه هر لحظه ممکن است سنگ‌های زیر پای او از جای خود بلغزد وثانیه‌ای بعد صدهامتر به عمق دره سقوط کند.او بیش ازیک‌میلیون دنبال‌کننده در اینستاگرام دارد که بسیاری از آنها معتقدند کاری که این مرد انجام می‌دهد،جگر شیر می‌خواهد و با گذاشتن کامنت‌های هشداری در صفحه‌‌اش از او می‌خواهند دست از این کار خطرناک بردارد. «آقا میلاد گوشیو محکم بگیر ما نیفتیم ته دره»، «به خدا حمایتت می‌کنیم تو نرو اون‌جور جاها فقط»، خدا شاهده کلیپ‌هاتو می‌بینم استرس می‌گیرم»، «ما فالوت می‌کنیم لایک و کامنت هم می‌ذاریم تو فقط جلوتر نرو»، «عزرائیل از این فرار می‌کنه»؛ اینها تنها چند نمونه از نگرانی‌ دنبال‌کننده‌های کرمی است که استرس دارند هر لحظه اتفاق ناگواری برای او رخ دهد اما کرمی به تپش می‌گوید هیچ ترسی از ارتفاع ندارد و کارش را بلد است. گفت‌وگوی ما را با او بخوانید. 

اصلا ترس برایت معنی دارد؟
راستش نه. اگر راننده ماشینی با سرعت برود وحشت می‌کنم اما از ایستادن روی ارتفاع واقعا لذت می‌برم. 

بعضی‌ها می‌گویند حتی بزکوهی هم جرات ندارد به نقاطی که صعود می‌کنی، برود. این را قبول داری؟
یک روز رفته بودم فیلم بگیرم و چوپانی را دیدم که بزهایش را برای چراندن آورده بود. بزهای او تا یک نقطه‌ای می‌آمدند و بعد از آن قفل می‌کردند. وقتی به حرکت ادامه می‌دادم، بزها با تعجب نگاه می‌کردند که ریخت و قیافه این به مانمی‌خورد. معلوم نیست از چه‌نژاد و طایفه‌ای است که این‌طور جلو می‌رود.علاقه شخصی است دیگر.یکی از ماشین و سرعت خوشش می‌آید و یکی هم مثل من از این کار. 

ایده این کار چطور به ذهنت رسید؟
دورتا دور شهر ما ایلام با کوه احاطه شده است. من در کوهستان بزرگ شده‌ام و از بچگی علاقه خیلی زیادی به ارتفاع داشتم. یکی دو سال پیش یکی از دوستانم گفت دره خفنی پیدا کرده و برویم از آن فیلم بگیریم. رفتیم و دره را که دیدم ذوق کردم. طوری که هر روز به آنجا می‌رفتم. عمق این دره زیاد است. اولین بار دوستانم اجازه نمی‌دادند زیاد به دره نزدیک شوم و به شدت می‌ترسیدند و منعم می‌کردند که اگر بروی می‌افتی. دفعات بعد وقتی دیدم خیلی می‌ترسند تنها می‌رفتم. بعد هم با خودم گفتم یکبار بروم و فیلم بگیرم و در صفحه‌ام قرار دهم ببینم مردم چه واکنشی دارند که دیدم همه خوش‌شان آمد با این‌که ترسیده بودند. 

چند سال است این کار را به طور جدی دنبال می‌کنی؟ 
سه سال. 

فیلم‌هایتان را تنها ضبط می‌کنید؟
بله تنها هستم و کسی را همراه خودم نمی‌برم. البته یکبار دو نفر از دوستانم را با خودم بردم که به محض این‌که وارد دره شدم شروع به فریاد زدن کردند که استرس گرفتم. تا برگردم اضطراب زیادی تحمل کردم و بعد از آن گفتم دیگر هیچ‌کس را همراه خودم نمی‌برم. وقتی خودم تنها هستم خیالم راحت است که چیزی نمی‌شود اما وقتی همراه داری ناخودآگاه ترس او را احساس و خودت هم وحشت می‌کنی. 

از اولین باری بگویید که به ارتفاع صعود کردید؟
اولین جایی که رفتم دره ویژدرون در ایلام بود که بعضی از نقاطش ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر و بعضی قسمت‌های دیگر ۵۰۰ تا ۶۰۰ متر ارتفاع دارد. ویژدرون یعنی دره بادها. روزی که وارد این دره شدم هیچ‌کس خبر نداشت من به آنجا می‌روم اما با این‌که تنها بودم اما هیچ ترس و وحشتی نداشتم. 

دیواره دره‌هایی که روی آن راه می‌روی آن‌قدر صاف است که حتی بزکوهی هم شاید نتواند روی آن راه برود. 
اتفاقا یکبار از تهران مهمان داشتم. وقتی به کوهستان رفتیم بخشی از مدفوع بزهای کوهی را دیدند و به من گفتند ببین میلاد اینجا دیگر ته خط است. بزها تا اینجا آمده اما دیگر جلو نرفته‌اند. حالا ببین توکجاها که نمی‌روی. جاهایی‌که من می‌روم، حتی بزهای کوهی هم نمی‌توانند بیایند، یعنی هیچ‌کس نمی‌تواند. 

دنبال‌کننده‌هایت می‌گویند اگر بیفتی کار تمام است. 
علاقه است دیگر. نمی‌توان کاری‌کرد. هرکسی به چیز خاصی علاقه دارد. این کار دیگر به‌نوعی تبدیل شده به منبع درآمدم. روی صخره‌ها می‌روم و تبلیغات می‌گیرم. 

برای هر تبلیغ چقدر پرداخت می‌کنند؟
۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان. 

در یکی از فیلم‌هایت دمپایی‌های لنگه‌به‌لنگه پوشیده بودی و راه رفتن با آنها سخت به نظر می‌آمد و همزمان مونوپاد هم دستت بود. چطور اینها را کنترل می‌کردی؟
اتفاقا سخت‌ترین بخش کار همین کنترل مونوپاد است. اینکه چطور دستت بگیری که هم خطری تهدیدت نکند و هم تمام زوایای کار را نشان دهی. سخت است اما چون زیاد این کار را انجام داده‌ام، یاد گرفته‌ام چطور این شرایط را کنترل‌کنم. 

جریان دمپایی‌های لنگه به لنگه‌ات را نگفتی. 
لنگه هر کدام از این دمپایی‌ها افتاده است ته دره. برای یکی داشتم تبلیغات می‌کردم که لنگه یکی از دمپایی‌ها افتاد پایین و ماند یک لنگه‌اش. این بار دمپایی لا‌انگشتی خریدم که لنگه این هم افتاد ته دره و دفعه بعدی که رفتم فیلم بگیرم هر دو لنگه تا‌به‌تا را با هم پوشیدم که آن‌طور از آب درآمد. 

برای این‌که پاهایت را روی نقطه درستی از دیواره صاف دره بگذاری تمرین خاصی انجام می‌دهی؟
خیر؛ اولین نکته مهم این است که نترسی. بترسی کارت تمام است. وقتی نترسیدی و با روحیه جلو رفتی، هر‌جا خواستی می‌توانی بروی. بعضی جاها بدجور ‌گیر افتادم اما نیفتادم. 

چه‌جور جایی بود؟
می‌خواستم بروم بالای صخره‌ای و فیلم بگیرم که کارم را انجام دادم اما موقع برگشتن دیدم راه ندارد. جایی که بودم حتی آنتن هم نمی‌داد که به کسی زنگ بزنم و از او کمک بخواهم. به هر سختی بود راه برگشت را پیدا کردم و برگشتم. 

برای انجام این کار دره‌ها و کوه‌های خاصی را انتخاب می‌کنی؟
کوهی که به آن می‌روم خیالم از آن راحت است. وضعیت کوه را می‌شناسم و می‌دانم در چه قسمت‌هایی جای پا وجود دارد اما بحث مهم جنس و استقامت سنگ‌ها است. چون بعضی از سنگ‌ها طوری است که اگر روی‌شان پا بگذاری همه به ته دره ریزش می‌کند، ولی جایی که می‌روم سنگ‌های محکمی دارد و خیالم راحت است که حادثه خطرناکی رخ نمی‌دهد. 

تا حالا خطر جدی سقوط تهدیدت کرده است؟
همان یکبار که ‌گیر افتادم اما در بقیه جاها نه و به سلامت برگشته‌ام. 

تا به حال در جاهایی که صعود کرده‌ای با حیوانات وحشی رودررو شده‌ای؟
یکبار دو تا خرس دیدم. خرس‌ها از آدم می‌ترسند اما من هم فرار کردم. 

ازدواج کردی؟
نه. 

خانواده‌ات این فیلم‌ها را دیده‌اند؟ واکنش‌شان چه بود؟
چند روز پیش مادرم یکی از فیلم‌ها را دید و خیلی ناراحت شد که چرا این کار را می‌کنی. چون سنش بالاست و می‌ترسد. 

فقط به خاطر پول تبلیغات خطر مرگ را به جان می‌خری؟ 
اول پای علاقه‌ام وسط است. دوم این کار به نوعی تبدیل به شغلم شده است و به خاطر تبلیغات هم این کار را انجام می‌دهم. قبلا شغل دیگری داشتم که آن را رها کردم. 

شغل قبلی‌ات چه بود؟
شستشوی مبل اما این کار را رها کردم. 

روزی چند تبلیغ می‌گیری؟
ماهی دو سه تا. 

زندگی‌ات با این مبالغ می‌گذرد؟
برای من که خوب است. شستن مبل زحمت زیادی داشت اما با این کار راحت‌تر هستم. 

ظاهرا مدیر گردشگری تورهای ایلام هم هستی. 
هنوز این کار را شروع نکرده‌ام. من دره‌نورد هستم

دره‌نوردی را تخصصی تمرین کرده‌ای؟
نه به صورت محلی دوره دیده‌ام. 

ورزش هم می‌کنی؟
نه. 

چرا از چتر کمکی استفاده نمی‌کنی تا ریسک کارت کمتر شود؟
اتفاقا رفتم تهران و در مورد چتر هم صحبت‌کردیم اما گفتند قیمت این چتر ۳۰۰ تا ۳۵۰ میلیون تومان است که برای من خیلی گران است. 

خب گران باشد. پای جانت وسط است. با انجام چند تبلیغ پولش در می‌آید دیگر. 
آن وقت باید ۱۰ تا تبلیغ بگیرم که پول چتر دربیاید. 

چرا از لباس‌های راحت‌تر استفاده نمی‌کنی؟ لباس‌های گشادی که می‌پوشی جلوی دست و پایت را نمی‌گیرد؟
باید کاری کنی که مخاطب جذب شود. چون مخاطب به لباس معمولی واکنشی نشان نمی‌دهد اما وقتی لباس خاصی می‌پوشی توجه مردم به کارت جلب می‌شود. 

قضیه این جمله «وضع‌تان چون است» چیست؟ 
(می‌خندد.‌) یعنی حال‌تان چطور است. لذتش دقیقا به این است که در یک جای سخت می‌ایستی و حال مردم را می‌پرسی و این برای آنها خیلی عجیب و جالب است. 

می‌دانی چند نفر دیگر از کارت تقلید کرده‌اند؟
بله خبر دارم. 

ناراحت نیستی رقیب پیدا کرده‌ای؟
نه اتفاقا خوشحال هم می‌شوم همه پیشرفت کنند و امیدوارم برای هیچ‌کدام اتفاق تلخی رخ ندهد. من به‌خاطر عشق و علاقه‌ای که به این کار دارم، آن را انجام می‌دهم اما یکی دیگر برای جذب دنبال‌کننده این کار را انجام می‌دهد که این بحثش جداست. یکی هم ممکن است از این کار وحشت داشته باشد اما آن کار را انجام می‌دهد که نباید انجام دهد و ممکن است جانش به خطر بیفتد. 

واکنش دنبال‌کننده‌های خارجی‌ات به کاری که می‌کنی چیست؟
خیلی با محبت هستند. 

از شوخی‌های دنبال‌کننده‌هایت ناراحت نمی‌شوی؟
نه چرا ناراحت شوم. 


 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها