در این نمایشگاه انفرادی، هشت اثر نگارگری با موضوعات معنوی و مذهبی در حال برگزاری است. شمایل حضرت ابوالفضل(ع)، حضرت محمد(ص) با عنوان پیامبر مهربانی و سایه سرخ اهریمن بر هویت اسلامی ایرانی از جمله تعدادی این آثار است که با تکنیک اکرلیک و آبرنگ در ابعاد ۱۰۰ در ۱۵۰ تصویر شدهاند. علاوه بر این، اتودهای طراحیهای این نقاش و نگارگر نیز روی بخشهایی از دیوار به چشم میخورد. با توجه به برگزاری این نمایشگاه نگارگری با حسین حبیبی گفتوگو کردیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
با توجه به زمانبر بودن کار نگارگری تولید آثار نمایشگاه «نقش نهان» چقدر طول کشید؟
این نمایشگاه با این ایده و شیوه جدید نوآورانه از دهه ۹۰ در ذهنم شکل گرفت. در این مدت، مطالعاتی به شکل عملی و نظری در حوزه نگارگری انجام دادهام. البته مدتی وقفه ایجاد شد و من به کارهای دیگری مشغول شدم، اما حالا میتوانم بگویم که از یکی دو سال پیش دوباره کار را شروع کردم و در سالهای اخیر، بهطور جدیتری به این موضوع پرداختهام. پیش از این در سال ۹۴ اثری با این گرافیک و تکنیک اجرا کرده بودم. به نظرم ایدهای که هنرمند میخواهد به تصویر بکشد، بسیار مهم است و زمان کمتری برای اجرا نیاز دارد؛ چون با عناصر و ترکیببندیها آشنا هستیم و به عمق قضیه پی میبریم. در این مرحله، زمان محدودتر است و به هر حال، کار سریعتر شکل میگیرد.
چه انگیزه و تفکری موجب خلق این تابلوها شد تا درباره تنهایی بیشتر شخصیتها و بزرگان دین در این تابلوها صحبت کنید.
درکارهای مرتبط با ائمه من؛ وقتی ماجرای ائمه را میخوانید، این تنهایی را درزندگی آنها احساس میکنید. منظورم از تنهایی بیشتر تأکید روی حضور انسانهای روشنگر اطراف امامان است؛ وگرنه همیشه اطراف این بزرگان علاقهمندانی وجود داشتند و ارتباط مردم با آنها به شکل لحظهای بوده است. بهعنوان مثال، امام حسن(ع) در زمان خود به دلیل صلح با معاویه، با مشکلات زیادی مواجه بود و این تنهایی در آثارم تصویر شده است. این موضوعات اجتماعی و سیاسی، فضای غبارآلودی ایجاد میکند که امام را تنها میکرد و نزدیکانش به فکر ترور او هستند. بنابراین، در آثارم سعی میکنم به عناصری بپردازم که این مفهوم را برساند. مثلا اسبی سفید و امام سبز که نشاندهنده تقدس اوست. اهریمن به شکل رنگهای تیره و آبرنگی جلوه میکند و مردم نیز با رنگهای خاکستری به تصویر کشیده میشوند. البته من دیگر در این کارها به فضای دو بعدی نقاشی پایبند نیستم و موضوعات باهم آمیخته میشوند. به عنوان مثال، در نقاشی سایه سرخ اهریمن بر هویت اسلامی و ایرانی، ما یک فرهنگ و تمدن اهورایی داریم که در آن نشان میدهم همهچیز از فضای توحیدی ما نشأت میگیرد. درختی که در تابلو سبز رنگ است، نماد حیات را نشان میدهد. این درخت چنار، نماد طول عمر و قدمت است و به هویت ما اشاره دارد. همچنین سرخی که در پسزمینه تابلو میبینید، نمایانگر خطر و حس شر است که در نگارگری و ادبیات ما ساری و جاری است. هنرمندانی که به این موضوع اشاره میکنند، معتقدند ما سمت شر و اهریمن برویم. در تابلو دیگری حضرت ابوالفضل(ع) در تنهایی و غربت به سمت آب میرود. او میداند نمیتواند برای بار دوم این کار را انجام دهد، پس در اینجا ایشان را از پشت طراحی کردم و فضای ضدنور به او دادم که نشاندهنده رفتن او در یک غربت است. همچنین، اگر مخاطب به تابلو نگاه کند، میتواند او را به شکل شمعی در حال آب شدن ببیند که نشاندهنده شرمندگی او از ناتوانیاش در انجام این کار است. در کنار او، اهریمنانی وجود دارند که او را احاطه کردهاند، اما در مرکز تابلو نور امیدی وجود دارد که نشاندهنده فضای اهورایی و توحیدی است با امید به آیندهای بهتر.
آثارشما به زیبایی این مفاهیم را منتقل میکند.عنصر تضاد در بیشتر تابلوهای شمادیده میشود.لطفا دراین رابطه نیزتوضیح دهید.
هنرمندان برای ترسیم فضای بین خیر و شر، به شدت از تضاد رنگها استفاده میکنند. بسیاری از نقاشان میپرسند چگونه چنین تضاد رنگی را کنار هم قرار دهیم تا در نهایت به یک وحدت برسیم. این تضاد رنگی نوعی خلوص رنگ است که میتواند جلوهگری کند و میتواند به کار مفاهیم خاص خود را ببخشد. هر رنگی میتواند حرکت، هیجان، خطر یا زندگی را نشان دهد و ما میتوانیم از خلوص رنگها برای بیان این مفاهیم بهصورت روشن استفاده کنیم. نگارگران نیز تلاش میکنند تا این فضا را در آثار خود به کار ببرند؛ این هم جلوهگری میکند و هم به مفاهیم اشاره مستقیم دارد.
موضوع حائز اهمیت دیگر در کار نگارگران، تلفیق هنر نگارگری با اتفاقات روز است. بسیاری از نگارگران سعی میکنند با اینکه نگارگری هنری سنتی و قدیمی ایرانی است، آن را بهروز کنند و با شرایط کنونی پیوند بزنند و شما از جمله این هنرمندان هستید.
بعضی فکر میکنند نگارگری هنری قدیمی است و اگر الان بخواهیم به آن بپردازیم، حالت موزهای دارد؛ یعنی ممکن است احساس کنند که این هنر دیگر حرفی برای گفتن ندارد، در حالی که نگارگری میتواند به روز شود و خود را مطرح کند. من قبل از ورود به دنیای نگارگری، نقاشی میکردم و انیمیشن نیز کار کردهام. بنابراین با این فضا آشنا هستم. متأسفانه برخی دوستان که نقاشی مدرن میکنند، به هویت خود توجه کافی ندارند. در حالی که نگارگران میتوانند با نمادها کار کنند و طبیعت را بشناسند و پس از آن به فضای انتزاعی وارد شوند. در حقیقت هنر مدرن هم خودش را در فضای انتزاعی تعریف میکند. مزیت نگارگری این است که نگاهی اهورایی و توحیدی دارد و از این جهت نمیتواند خود را رها کند. این هنر کثرتگراست، اما در عین حال به وحدت نیز توجه دارد و همواره از نگاه معنوی خود دور نمیشود. این نگاه به هنرمند کمک میکند تا از یأس و ناامیدی دور بماند و همواره بالنده و الهامبخش باشد. معتقدم در کار هنرمندان نگارگر، ناامیدی و افکار منفی دیده نمیشود. ما به نوآوری در فرم نیاز داریم تا بتوانیم موضوعات اجتماعی روز را بیان کنیم. این کار به ممارست و تمرین و همچنین شناخت و دقت لازم نیاز دارد؛ مثلا دیدن چند اثر نگارگری از گذشته و حال میتواند مفید باشد. من بیش از سه دهه است که در زمینه نگارگری فعالیت میکنم و نزدیک به دو دهه است که بهطور جدی در این فضا مشغول هستم. قبل از این، شاید اینگونه نبود و به مرور زمان نیاز به وقت بیشتری برای برقراری ارتباط بصری و ذهنی با این هنر احساس کردم.
به نظرتان چطور میتوانیم دیدگاه گالریداران را به هنر نگارگری تغییر دهیم تا رغبت بیشتری برای برپایی نمایشگاههای نگارگری به دست آورند؟
هنر نگارگری وانجام این کار بسیار سخت وزمانبر است.ممکن است چندتابلو نقاشی درزمانکمتری کنارهم جمع شوند،اما برگزاری نمایشگاه نگارگری با۱۰اثر یا بیشتر بسیار دشواراست. گالریداران ممکن است بگویند به دلیل زمانبر بودن این کار، سرمایهگذاری روی آن مناسب نیست. این نگاه به نگارگری اشتباه است، چون کسانی که درباره آن تصمیم میگیرند، به ظرفیتهای آن پی نمیبرند و به صورت مسأله نگاه میکنند. به نظرم نیازی نیست وارد کثرت شوید و با عناصر محدودی هم میتوان به یک تابلو رسید. به این دلیل که هنرمندان جدید ما پیگیر این موضوع نبودند، فکر میکنند نگارگری حتما زمانبر است و باید جزئیات و ریزهکاریها را در نظر گرفت. البته باید درنظر گرفت ولی در حال حاضر به زمان خیلی زیادی احتیاج ندارد. به نظرم به اشتباه، واژه انگلیسی «مینیاتور» برای توصیف این هنر به کار رفته است. قدما به دلیل اینکه در نگارگری با وسواس و دقت کار میکنیم، فکر میکنند، نگارگری یعنی همین، اما نگارگری تنها پیام و مفاهیم را منتقل میکند و میتواند در ابعاد بزرگ یا کوچک و حتی به صورت تکپرسوناژ باشد. به عنوان مثال، در آثار رضا عباسی که سالها پیش خلق شده، میتوانیم یک تک عنصر را ببینیم. بنابراین، در زمانهای گذشته به نتایجی رسیدهاند که نگارگری میتوانند از کثرتگرایی بکاهد و به مفاهیم اشاره کنند. این موارد وجود دارد، اما نمیدانم چرا در ذهن مردم جا افتاده که حتما یک تابلونگاری باید شامل عناصر بیشماری و ریزهکاریهای زیاد باشد که تصوری نادرست است. دوستانی که در زمینه نگارگری فعالیت میکنند، باید به این نکات توجه کنند و توضیحات بیشتری ارائه دهند تا ذهنیتها تغییر کند. البته برگزاری نمایشگاهها و صحبت درباره این موضوعات میتواند به این تغییر کمک کند.