روایت قهرمانانی که نمیشناسیم
مستند «فانتوم دو» دومین قسمت ازمجموعه سهقسمتی «نبردهای فانتوم» وروایت قهرمانان خلبان ایرانی دردفاعمقدس است؛ قهرمانانی که نمیشناسیم، اما خالصانه به میدان رفتند تا ایران، ایران بماند. این اثر مستند به کارگردانی وپژوهش سالار بیباک، ناگفتههایی از تاریخ دفاعمقدس را از نگاه دو خلبان آزاده، محمدصدیق قادری و هوشنگ ازهاری روایت میکند. فانتوم دو محصول سازمان هنری-رسانهای اوج و از فیلمهای هجدهمین جشنواره «سینماحقیقت» است. مستند فانتوم دو داستان خودرا با روزهای طلایی حکومت صدام شروع میکند؛ روزهای پرزرق و برق فرمانروایی دیکتاتوری که سودای زندهکردن گذشته در بغداد (عروس بینالنهرین) و پایهگذاری شکلی از امپراتوری حمورابی را در سر داشت و به قدرت و جایگاه خودبسیار غره بود. برای صدام، ایران پس از انقلاب ۵۷ یک حریف ترکخورده بود که بهدلیل ناآرامیهای داخلی آن از سویی و ازسوی دیگر امکانات جنگی داخلی عراق و پشتیبانی و حمایت خارجی از این کشور تمایل داشت تا یک قادسیه ۲ را رقم بزند؛ سودایی که البته هرچه پیش رفت، بیشتر متوجه گرداببودن تفکرات و توهمات خود شد و در این میان قهرمانان مبارز ایرانی نقش برجستهای در نقش برآب کردن تصورات و تخیلات این رهبر دیکتاتور داشتند. مستند فانتوم دو قصه دو نفر از دلاورمردان ایرانی، سرتیپ خلبان آزاده محمدصدیق قادری و سرهنگ خلبان آزاده محمدرضا خالدی است. خالدی و قادری از جمله آدمهایی بودند که در روزهای آتش و خونی که صدامحسین در ایران بهراه انداخته بود و تصور میکرد ایران قدرت دفاعی لازم را ندارد، خوش درخشیدند و گرچه مدتزمانی به اسارت درآمدند، اما امروز زندهاند تا راوی دست اول آن روزها و آن اتفاقات باشند. آندو از روزی میگویند که به عملیات رفتند و از داستانهایی که پس از بمباران نیروگاه پشتسر گذاشتهاند و از لحظات حساس و نفسگیری که مرگ را جلوی چشم خود دیدهاند؛ اما این تازه شروع ماجراست. پس از یک سقوط و زمانی که موفق میشوند نجات پیدا کنند، در سرزمین عراق گرفتار میشوند و به اسارت درمیآیند، آنهم با جسم و جانی بهشدت مجروح و آسیبدیده. پس از آن درگیر شکنجه و تلاشهای دشمن برای اخذ اطلاعات میشوند، اما رشادت آنان به آسمان محدود نمیشود و در زمین هم تا روز آزادی سرباز مخلص وطن باقی میمانند. شرح سرهنگ خالدی از روزی که پس از سالها بهعنوان یک آزاده به وطن خویش بازگردانده میشود، تا حدی یادآور صحنههای بازگشت اسرا در فیلم سینمایی «بوی پیراهن یوسف» (ابراهیم حاتمیکیا ۱۳۷۵) است؛ لحظات سراسر احساس، غم و غرور که حتی شنیدن آن هم اشک در چشم هر ایرانی جاری میسازد. روایت سرهنگ خالدی در این سکانس بسیار غمانگیز است؛ چرا که در آن مردی را میبینیم که نه سقوط هواپیما، نه شکنجه نیروهای صدام ونه اسارت اورانشکسته امابا شنیدن خبر تلخ فوت مادرش، آنهم در روزهای بیخبری از او، دنیایش ویران میشود. این قهرمانان که شوربختانه همچنان و از گذر سالها بسیاری از آنان را نمیشناسیم، بخش مهمی از تاریخ معاصر ما هستند، قهرمانانی که شایسته است سینمای داستانی و مستند همه رشادتهایشان را بهگوش مردم و بهویژه نسل جوان برسانند. قهرمانان گمنامی که خالصانه لباس رزم پوشیدند و از جانشان گذشتند تا ایران، ایران بماند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با مدیر بخش زلزله و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی، دلایل بروز و راههای مهار فرونشست زمین را بررسی میکند
در گفتوگو با دکتر محمد حسنی، پژوهشگر و دانشیار پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش مطرح شد
در گفتوگو با رئیس مرکز پویانمایی صبا مطرح شد