در جلسه دادگاه پدرومادر در جایگاه شاکی و متهم نشسته بودندودختر دوسالهای که بین آنهانشسته بود، تنها دلیل مرد جوان برای بخشش همسرش شد. حالا این خانواده مهاجر در انتظار حکم دادگاه هستند تا پایان هندسه این جنایت از افغانستان تا تهران مشخص شود.
به گزارش خبرنگار جامجم، بر اساس اوراق پرونده، مریم ۳۱ساله متهم است دختر ۱۲ساله خود بهنام سحر را خفه کرده. او قبل از جلسه دادگاه از سوی شوهرش بخشیده شد. بدینترتیب از جنبه عمومی جرم در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در ابتدای این جلسه که به ریاست قاضی سجاد منافیآذر برگزار شد، کیفرخواست دادسرای جنایی تشریح گردید. در کیفرخواست آمده است: ساعت ۱۱شب ششم آذرماه سال گذشته مرگ مشکوک دختر ۱۲سالهای در خانهشان در خیابان اردستانی به کلانتری مولوی گزارش شد. تیم جنایی در محل حاضر شده و با جسد دختر نوجوان درحالیکه آثار درگیری روی صورت و گردنش مشاهده میشد، روبهرو شدند. لاغری این دختر نشان از سوءتغذیهاش داشت.
مادر سحر در تحقیقات مقدماتی مدعی شد: ما تبعه افغانستان هستیم، دخترم علاقهای به ایران ندارد و دوست داشت به افغانستان برگردد. او برای اینکه ما را راضی به برگشت کند، اعتصاب غذا کرده بود. امشب آبشکر درست کردم. ابتدا خواستم از راه بینی وارد معدهاش کنم که نشد. بعد چانهاش را گرفتم تا به زور به او بخورانم که مقاومت کرد. عصبانی شدم و رهایش کردم. بعد از چند دقیقه که برگشتم نفس نمیکشید و سریع با اورژانس تماس گرفتیم.
پدر سحر هم گفت: از دلیل کبودی روی بدن دخترم خبر نداشتم و هیچوقت او را کتک نزدم.
جسد برای تعیین علت مرگ دختر نوجوان به پزشکیقانونی منتقل شد. بازپرس هم دستور بازداشت پدر و مادر سحر را صادر کرد. پزشکان درطول تحقیقات نظرات متفاوتی درباره مرگ سحر اعلام کردند، بههمینخاطر یک کمیسیون پنج نفر مامور تعیین علت مرگ شدند. این کمیسیون اختلال دراکسیژنرسانی بهخاطر فشار برگردن راعلت مرگ اعلام کردبا تکمیل تحقیقات برای مریم از جنبه عمومی جرم قتل و برای شوهرش به اتهام آزار و اذیت کودک از طریق سهلانگاری منجر به فوت کیفرخواست صادر شد.
رئیس دادگاه پس از تشریح کیفرخواست و تفهیم اتهام به مریم از او خواست از خود دفاع کند. زن جوان که از زندان زنان به دادگاه منتقل شده بود، درحالیکه گریه میکرد منکر قتل دخترش شد: خفگی در کار نبود. من چرا باید دخترم را بکشم؟! دو روز بود غذا نمیخورد. شب اول یک موز به سحر دادم که نصفش را خورد. روز دوم میخواستم آبشکر بدهم که مقاومت کرد. آبشکر را همراه خون از دهانش پس میداد که فکر کردم زبانش زخمی شده است.
رئیس دادگاه: چرا غذا نمیخورد؟
مریم: ۱۱سال در افغانستان زندگی میکرد و میخواست با غذانخوردن ما را راضی کند او را به افغانستان بفرستیم. چون آنجا بزرگ شده بود، ایران را دوست نداشت. آنجا در یک خانه چند خانواده زندگی میکردند.
رئیس دادگاه: چرا خفهاش کردی؟
مریم: من این کار را نکردم.وقتی آبشکر را نخورد،سراغ شوهرم رفتم و گفتم یا من را طلاق بده یا سحر را بفرست افغانستان. دوباره که به اتاق برگشتم، دخترم نفس نمیکشید و خودم را کتک زدم.
رئیس دادگاه: چرا روی بدن دخترت کبود بود؟
مریم: کتکش زده بودم. مدرسه نمیرفت، غذا نمیخورد و لجبازی میکرد. به همین دلیل کتکش زدم.
رئیس دادگاه: قبل از مرگ هم کتکش زدی؟
مریم: بله. چوبی شبیه نی در خانه داشتیم، با آن زدمش اما خفهاش نکردم. اگر سحر را خفه کرده بودم از همان ابتدا میگفتم. پوست دخترم تیره بود و متوجه کبودی روی گردنش نشدم.
سپس پدر سحر در جایگاه ایستاد و گفت: ما اتباع هستیم و برای زندگی درگیر تامین هزینههای مایحتاجیم. به همین دلیل بیرون خانه کار میکردم. مریم دو بار بهخاطر دخالت من در کارهای خانه طلاق گرفت. آخرین بار شرط کرد نباید در کارهای خانه دخالت کنم. قبول کردم و دیگر به کارهای خانه کاری نداشتم. وقتی مریم گفت دخترمان غذا نمیخورد، گفتم آبوغذا بگذار کنارش اگر گرسنه شد، میخورد.
مرد جوان به دختربچهای که در آغوش داشت، اشاره کرد و گفت: ما دختر دیگری داریم که به خاطر او همسرم را بخشیدم. تا اردیبهشت زندان بودم و با وثیقه بیرون آمدم. در این مدت دخترمان خانه فامیل بود. پس از دفاعیات این زوج، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.