در گفت‌وگوی «جام‌جم» با ابراهیم وحیدزاده ابتلای یک گونه سینمایی پرمخاطب به ابتذال را بررسی کردیم

سینمای کمدی گم شده!

ابراهیم وحیدزاده از کارگردانان باسابقه در سینمای کمدی است. اگرچه او از سال ۱۳۸۸ و پس‌از «عروسک»، فیلم دیگری نساخته اما پیش از آن فیلم‌های کمدی مانند «مجسمه»، «تحفه‌ها»، «تاکسی نارنجی»، «معادله» و «عشق فیلم» را ساخته که شهرت این کارگردان بیشتر مدیون فیلم مجسمه با بازی مرحوم امین تارخ است.
کد خبر: ۱۴۶۲۸۴۳
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ وهنر
 
طی چند گزارش در جام‌جم مثل «سینمای کمدی؛ بازگشت به خنده حلال» نگاهی به وضعیت سینمای کمدی در ایران در دهه‌های گذشته داشتیم تا بررسی کنیم چراسینمای کمدی شریف ایران طی چند دهه ازمسیرخود خارج وبه سینمای سخیف ومبتذلی گرفتارشد که در سال‌های اخیر شاهدش بودیم. هرچند دریکی، دو سال اخیر بر اساس ریل‌گذاری‌های سازمان سینمایی وضعیت سینمای کمدی بهتر شده اما این وضعیت قابل بررسی است. برهمین اساس طی گفت‌وگوهایی با سینماگران شناخته‌شده درقالب پرونده سینمای کمدی قصد داریم این رویه را بازخوانی کنیم و بر همین اساس با ابراهیم وحیدزاده گفت‌وگو کردیم تا از دلایل دوری‌اش از سینمای کمدی و همچنین علل زوال فیلم‌های کمدی صحبت کند که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

به چه دلیلی از سال ۱۳۸۸ به این سو دیگر فیلمی نساختید؟
من شش فیلمنامه طنز و کمدی آماده دارم که سرمایه‌گذاری برای آن پیدا نکردم و واقعیت این است که پیدا کردن سرمایه خیلی سخت شده و هر چقدر تلاش کردم، نتوانستم کسی را برای سرمایه‌گذاری روی فیلمنامه‌هایم پیدا کنم. البته به‌طور طبیعی فیلمی که می‌سازم، شبیه فیلم‌های قبلی است و با این شیوه کلیشه‌ای که چند سالی متداول شده، همخوانی ندارد. معمولا آدم‌هایی که دنبال سرمایه‌گذاری هستند، فکر می‌کنند این نوع فیلم‌ها کسی را جلب نمی‌کند؛ در حالی که فیلم مدنظرم، کمدی خوب وجمع و جوری است و حتما اگر ساخته شود، فروش می‌کند. کمااین‌که وقتی فیلم‌های قبلی را ساختم، با چنین مشکلی رو‌به‌رو بودم و هر وقت فیلمنامه‌ام را پیش دوستان تهیه‌کننده می‌بردم، پاسخ منفی می‌دادند. به‌عنوان مثال، در مورد فیلم تحفه‌ها می‌گفتند این فیلم «شاخ پشمی» است ووقتی معنی‌اش را می‌پرسیدم،می‌گفتند یعنی فیلمی که لباس قدیمی داشته باشد و تماشاگران چنین فیلمی را نمی‌خواهند. بعد از آن با فردی که بیرون از مقوله سینما بود، فیلم را ساختیم و خیلی خوب فروخت. جالب است من مجسمه را برای سرمایه‌گذاری پیش شخصی بردم و اعتنا نکرد اما وقتی با فروش خوبی رو‌به‌رو شد، به من گفت از سرمایه‌گذاری‌نکردن پشیمان شده است. معتقدم تهیه‌کنندگان باید خطرپذیر باشند و قرار نیست همه از روی فیلمی که می‌فروشد، کپی کنند تا این کپی‌ها به مرحله نفروختن برسد و فیلم دیگری که می‌فروشد، جایگزین شود؛ بنابراین آدم‌ها باید شخصیت ویژه‌ خودشان را داشته باشند واندیشه خود را به کار بگیرند و در کارمتنوع عمل کنند و از کلیشه دنباله‌روی نکنند که متأسفانه این‌طور نیست. 

تعریف شما از کمدی خوب چیست و چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد و چه کمکی به شرایط اجتماعی می‌کند و چطور می‌توانیم با استفاده از این قالب سینمایی در جهت فرهنگ‌سازی حرکت کنیم؟
فدریکو فلینی جمله‌ای دارد که می‌گوید «سینما یعنی روایت و سرگرمی»؛ یعنی باید حرفی برای گفتن داشته باشید و این حرف را در قالبی سرگرم‌کننده بیان کنید. اگر حرفی برای گفتن داشته باشید اما فیلم مورد نظر فاقد سرگرمی باشد، به محتوای خواب‌آوری تبدیل می‌شود که مخاطبان آن را دوست ندارند. اگر تنها دنبال سرگرمی بروید و محتوا لاغر و ضعیف باشد، به لودگی در بیان تصویری تبدیل می‌شود؛ بنابراین آنچه می‌خواهیم بگوییم باید آمیزه‌ای از روایت و سرگرمی با داستان خوب و تکنیک جدید باشد و اگر این دو ویژگی با یکدیگر جمع شوند، طبیعی است که فیلم فروش خوبی خواهد کرد. فیلم خوب، فیلمی است که در ذهن بماند؛ یعنی تماشاگر وقتی از سینما بیرون می‌آید، حداقل چند روزی درگیرش باشد و به آن فکر کند. به‌عنوان مثال، چنانچه تماشاگر دستورالعملی برای مشکل زندگی‌اش نداشته باشد، فیلم خوب کمک می‌کند حداقل راهی برای بهتر شدن زندگی‌اش بیابد. این امر موجب می‌شود فیلم یا کارهای هنری دیگر رسالت خود را به انجام برسانند.

و این‌که یک فیلم رسالت خود را به انجام برساند، کمدی و تراژدی بودنفرقی ندارد.
همین‌طور است؛ کمدی و تراژدی‌بودن چیزی است که شکل قصه آن را تعیین می‌کند، نه هنرمند. یعنی گاهی ممکن است به‌عنوان نویسنده فیلمنامه چیزی به ذهن‌تان برسد که فکر می‌کنید می‌تواند موضوع خوبی برای بیان کمدی باشد اما بعضی اوقات، مطالب به گونه‌ای هستند که نمی‌توانند کمدی باشند و حتما باید در قالب تراژدی بیان شوند.به‌عنوان مثال، حوادثی مانند مرگ، سقوط هواپیما، بیماری هولناک و همه‌گیر مانند طاعون، وبا و کرونا را نمی‌توانیم به شیوه کمدی بسازیم، چون برای ایده کمدی باید جای امیدواری، راه‌حل و فرار از واقعیت تلخ وجود داشته باشد. 

با توجه به آنچه روی پرده سینما می‌بینید، وضعیت فیلم‌های کمدی امروز را چطور ارزیابی می‌کنید. ما با یکسری فیلمنامه‌های ضعیف رو‌به‌رو هستیم که شوخی درون داستان شکل نمی‌گیرد و در اکثر مواقع شوخی‌ها مبتذل اما فروش خوبی دارند. ارزیابی و تحلیل شما از این وضعیت چیست و چطور می‌توانیم به طنز قوی مثل اجاره‌نشین‌ها و مجسمه شما که هم خنده‌دار و هم گزنده و همراه با اندیشه بود، نزدیک شویم؟
وقتی از یک فیلم صحبت می‌کنیم باید سه عامل گروه سازنده، تماشاگران و دولت یا تصمیم‌گیران درباره نمایش دادن یا ندادن فیلم را مد نظر قرار دهیم. اگر به این سه بپردازیم، می‌توانیم جواب سؤال‌مان را پیدا کنیم. هنرمند از جامعه تأثیر می‌گیرد و با اثر هنری خود بر جامعه تأثیر می‌گذارد؛ بنابراین اگر جامعه‌ای معیوب باشد، تأثیری که هنرمند می‌گیرد موجب می‌شود کارش هم معیوب شود. اگر بخواهیم به شکل طبقه‌بندی شده صحبت کنیم، اول به تولید می‌پردازیم؛ در تولید به آدمی احتیاج داریم که هم نسبت به جامعه احساس مسئولیت کند و هم سواد و دل آگاهی داشته باشد. اگر فرد سواد انجام کار نداشته باشد، طبیعی است که کار بی‌ربطی خواهد شد و اگر فرد بی‌مسئولیت باشد، احساس می‌کند هرجا پول بیشتری به دست بیاورد، بهتر است. به عنوان مثال، چنین اندیشه‌ای که به کارگردانی بگویند اگر ریاست اداره شیلات را به عهده بگیری، پول بیشتری به دست می‌آوری و او قبول کند، بسیار آسیب‌زننده است. چنین اندیشه‌ای به معنای بی‌مسئولیتی خالص و بی‌جهت به سینما آمدن است، چون کسی که کار هنری انجام می‌دهد، باید عاشق و ایثارگر باشد. عشق به کار یعنی این‌که چندین فرسخ برای رسیدن به محل کار پیاده بروی، چون پول کافی برای سوار شدن به تاکسی نداری، اما اگر بتوانی به‌خوبی کار کنی و دلخوشی‌ات این باشد که لبخندی به لب مردم بیاوری، باید به خودت افتخار کنی.موضوع بعدی مربوط به ارتقای سلیقه تماشاگران می‌شود؛ ما باید سلیقه تماشاگران را ارتقا دهیم، نه این‌که دنبال او راه بیفتیم و هرچه می‌خواهد را برایش فراهم کنیم. وقتی تماشاگر در جامعه‌ای با معضلات اقتصادی، روحی و روانی زیاد زندگی می‌کند، به او فشار زیادی وارد می‌شود و فقط دنبال مفری است که دو ساعت مغزش را کنار بگذارد و بدون اندیشه بخندد. وقتی قرار است تماشاگر بدون اندیشه بخندد، هرچه کار مبتذل‌تر باشد، خنده بیشتری برایش فراهم می‌کند، چون برای خندیدن به طنز سازنده باید مغزش را به کار بیندازد. وقتی چنین وضعیتی در سینما حاکم باشد، فیلمساز هم برای راضی کردن تماشاگر همین کارهای مبتذل را ادامه می‌دهد و می‌سازد. در فضای تئاتر هم کافی است به فروش نمایش‌های حاضر در سالن اصلی تئاترشهر و گروه تئاتر آزاد که در سالن سینما اجرا می‌شود، نگاه کنید. به‌عنوان مثال، یک‌بار به من گفتند این تئاتر آزاد را که سه سال روی صحنه است، ببین؛ با این‌که می‌دانستم نمایش خوبی نیست، از سر کنجکاوی راه افتادم و رفتم ببینم. خجالت می‌کشم بگویم اما از ابتدا تا انتهای نمایش درباره توالت صحبت می‌کردند و جالب است جماعت حاضر به قدری می‌خندیدند که آنجا را تبدیل به دیوانه‌خانه بزرگی کرده بود!... خب، ما با این قضیه چه کاری می‌توانیم انجام‌دهیم؟... همان‌طور که قبلا گفتم، به قدری تماشاگر با فشار روحی و روانی رو‌به‌روست که دنبال تخلیه روانی است و هرقدر مبتذل‌تر باشد برای تخلیه روانی‌اش بهتر است.سومین موضوع مربوط به حمایتگران سینما می‌شود؛ این افراد مثل کسانی هستند که به آنها می‌گویی برو ابرو بیاور، سر می‌آورند؛ بنابراین برای این‌که میزشان را حفظ کنند، هرآنچه که درآن فکری باشدرا نفی می‌کنند تا خیال‌شان راحت باشد که حقوق و کسب‌و‌کارشان را می‌توانند ادامه دهند و زمانی که این نفی درباره آثار سینمایی باشد، با کارهایی کم‌ارزش روبه‌رو خواهیم بود. در واقع تفکر افرادی که به حفظ میزشان فکر می‌کنند، این است که همان مبتذل‌ها را بسازند تا چیزی علیه خودشان نباشد. چنین سینمایی به جای حمایت، خفه می‌شود.در تمام دنیا برای این‌که سینمای خوب داشته باشند، هزینه و حمایت می‌کنند و می‌دانند این بخشی از فرهنگ جامعه است که موجب رشد فکری می‌شود و نه‌فقط در هنر، بلکه در زندگی اجتماعی و حتی اقتصاد تأثیر مثبت داشته باشد. چرا باید تنها به فکر ساختن فیلمی باشیم که در محدوده شهرهای ایران فروش داشته باشد؟ این در حالی است که بخش بزرگی از درآمد کشورهایی مانند فرانسه و هند فروش فیلم به خارج از کشور است.ما اصلا چنین چیزی را جدی نمی‌گیریم یا نمی‌خواهیم جدی بگیریم، چون متأسفانه به قدری روحیه بی‌اعتمادی به خودمان داریم که معتقدیم کسی به ما و صادرات فیلم توجهی نمی‌کند. به‌علاوه، باید سفت‌وسخت به قوانین و مقررات بچسبیم و ازآن عدول نکنیم. به‌عنوان‌مثال، سنت و فرهنگ ژاپنی در فیلم‌های ژاپنی جاری است و به‌قدری خوب ساخته شده که بسیاری از اروپایی‌ها علاقه‌مند به این شکل از سینما هستند. سینمای ما هم چنین ظرفیتی دارد و می‌توانیم در این راستا قدم برداریم و این تنها در صورتی است که یکدیگر را دوست داشته باشیم و همراه با هم برای اعتلای فرهنگ تلاش کنیم. 

درحال‌حاضر کافی است نگاهی به فهرست فیلم‌های پرفروش کمدی بیندازیم تا متوجه شویم نویسندگان این آثار یک شخص واحد است. ارزیابی شما از این ماجرا چیست؟
دو حالت در این شرایط حکمفرماست. گاهی به‌عنوان‌مثال «قیصر» می‌سازیم و موفق می‌شودونویسندگان و کارگردانان دیگر از روی آن کپی می‌کنند و قیصرهای بعدی را به شکل دیگری ادامه می‌دهند، تا زمانی مردم خسته می‌شوند و توجه‌شان به فیلم‌های دیگر مثل «گاو» جلب می‌شود. در اینجا هم چنین وضعیتی پیش آمده و احتمالا نویسنده‌ای که برای چند فیلم پرفروش می‌نویسد، الگوی لازم را برای جلب توجه مخاطبان ــ فارغ از خوب یا بد بودن محتوا ــ پیدا کرده ودرآثار بعدی ازروی دست خودش کپی می‌کند اما مطمئن باشید اگر دو فیلم دیگر مثل این فیلم بسازند، چنین فیلمی دیگر فروش نمی‌کند؛ این شبیه وضعیتی است که یک جوک را چند بار تعریف کنند. 

در دهه‌های ۶۰ تا ۸۰ که شما فیلم کمدی ساختید، با این‌که جامعه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی در وضعیت خوبی به‌سر می‌برد، از فیلم‌های کمدی استقبال چندانی نمی‌شد و بیشتر فیلم‌های اجتماعی مورد توجه قرار داشت و حالا جالب است با این‌که جامعه از لحاظ اقتصادی در وضعیت خوبی نیست، از فیلم‌های کمدی زیاد استقبال می‌شود. دلیل این موضوع را در چه می‌دانید؟
درآن زمان جامعه بالاخره رفاهی داشت که این رفاه مربوط به همان زمان یا اندوخته‌ای از گذشته بود و هنوز غم نان، رسالت فیلمساز را به مخاطره نمی‌انداخت و مردم دوست داشتند فکر و اندیشه‌های سالم رامزمزه کنند اما الان دوران وانفساست و در چنین دورانی دیدن فیلم اجتماعی سخت است.البته فضای مجازی هم در این زمینه بی‌تأثیر نیست و مردم بیشتر دنبال خوراک‌های فرهنگی فست‌فودی هستند و کم‌حوصله شدند.معتقدم فست‌فودی شدن به‌دلیل نوع رسانه نیست،بلکه همان مسائلی که روی تماشاگر سینما تأثیرمی‌گذارد، روی تماشاگر فضای مجازی یا رسانه‌های خانگی هم تأثیرگذار است.وقتی تماشاگرآثاری را به دفعات می‌بیند،طبیعی است که تولیدکنندگان و کارگردانان همان آثار پرتقاضا را سفارش می‌دهند. در حقیقت، این فیلمساز یا تولیدکننده اثر است که سلیقه تماشاگر را پایین می‌آورد و با او همراه می‌شود و چنین فیلمسازی تلاش نمی‌کند که ذائقه یا ذوق و سلیقه جدیدی ایجاد کند. 

اگر بخواهیم سینمای کمدی را از ابتذال نجات دهیم، چه‌راهکارهایی به نظرتان می‌رسد؟
راهکار این است که برای سینمای کمدی هزینه کنیم و باید عادت تماشاگر را تغییردهیم تا کارها روی غلتک بیفتد و این حرکت ادامه پیدا کند. درگذشته‌های دور بابت بعضی نمایش‌ها درجشن‌های فرهنگی پول نمی‌گرفتند تا مردم به‌تدریج به دیدن این نمایش‌ها عادت کنند و در سال‌های بعد برگزاری به مرور ازمردم پول دریافت کردند.این موجب شد که فیلمسازان بزرگ به ایران بیایند و با هنرمندان ایرانی تئاتر کار کنند و ازطرف دیگردانسته‌های دانشجویان نیز بعد ازدیدن این نوع نمایش‌ها به قدری زیاد می‌شد که شاید به‌طور معمول باید یک‌سال برای به‌دست‌آوردن این دانسته‌هاوقت می‌گذاشتند.بنابراین کسانی که خودشان را حامی سینما می‌دانند، باید پول بگذارند تا فیلم خوب ساخته شود و بعد از تعالی سلیقه مردم، این شکل از فیلمسازی ادامه پیدا خواهد کرد.درحال‌حاضر فیلمسازانی که قصد ساخت فیلم خوب دارند، دست‌ودل‌شان می‌لرزد که با این کارهای مبتذل آیا به چشم می‌آییم یا گم می‌شویم؟

کتابی که وحیدزاده می‌خواند
ابراهیم وحیدزاده، کارگردان درپاسخ به این پرسش که این روزهاچه کتاب‌هایی می‌خواند، یادآوری کرد خواندن کتابش همگام با تازه‌های بازارنشرنیست، بلکه به اقتضای دارایی‌های موجود درکتابخانه‌اش است. اودراین رابطه به جام‌جم گفت: درحال‌حاضر «مردی به نام اوه» از فردریک بکمن را می‌خوانم که چیزی به پایانش نمانده و مربوط به افرادی است که می‌خواهند خیلی مقرراتی زندگی کنند اما این محدود به خودشان و آدم‌های دیگر می‌شود و دیگران به او به چشم فردی دیوانه نگاه می‌کنند. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها