درباره تاریخ شفاهی زیاد گفتند و نوشتند که تکرار دوباره آن ملالآور است. ازجمله فعالترین بخشها در زمینه انتشار آثار تاریخ شفاهی، نهادهای دولتی و غیردولتی حوزه دفاع مقدس است. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس (زیر نظر سپاه) نیز یکی از مراکزی است که در سالهای اخیر آثار قابلتوجهی را در زمینه تاریخ شفاهی فرماندهان جنگ منتشر کرده است که ازجمله آنها میتوان به «تاریخ شفاهی محسن رضایی (فعلا ۲ جلد)»، «تاریخ شفاهی حسین علایی»، «تاریخ شفاهی سیدیحیی صفوی» و ... اشاره کرد. بهدلیل جایگاه بالای این فرماندهان که مسئولیتهای اصلی را در دوران دفاع مقدس بهعهده داشتند و بهنوعی مدیریت جنگ در دست آنان بوده است، تاریخ شفاهی آنها بسیار پراهمیت است. از همین منظر برای علاقهمندان به تاریخ دفاع مقدس، مطالعه خاطرات این فرماندهان همیشه مورد توجه بوده است. آخرین کتابی که از این مجموعه مطالعه کردم، «تاریخ شفاهی حسین علایی» و «تاریخ شفاهی سیدیحیی صفوی» است که تاکنون دو جلد از آن منتشر شده است. هر کدام از آثار تاریخ شفاهی منتشر شده این مرکز را میشود به صورت جداگانه بررسی و نقد کرد که مجال دیگری میطلبد و خود مرکز میتواند پیشقدم باشد و جلساتی با حضور نویسندگان و کارشناسان در این زمینه برگزار کند. از این که بگذریم، اگر کتابهای تاریخ شفاهی منتشر شده این مرکز با دقت بیشتر مطالعه شود، چند نکته مهم در این آثار دیده میشود که تذکر آنها برای ادامه مسیر تاریخنگاری صحیح دفاع مقدس خالی از لطف نیست. البته نکاتی که اشاره میشود در همه آثار یکسان نیست اما کم و بیش در همه آنها وجود دارد. همچنین این اشکالات و نکات، منحصر در کتابهای منتشر شده مرکز اسناد و تحقیقات دقاع مقدس نیست بلکه در دیگر آثار تاریخ شفاهی هم دیده میشود.
۱- تحلیلهای بعد از جنگی
بخش قابل توجهی از کتابهای تاریخ شفاهی، خاطرات شخص مصاحبهشونده نیست بلکه تحلیلها و نظرات او درباره اتفاقات و حوادث جنگ است. به عبارت دیگر راوی، خاطرات شخصی خود را از آن روزها و اتفاقات نمیگوید بلکه تحلیلهایش را که بعد از جنگ با مطالعه کتابها و از جای دیگر به دست آورده، بیان کرده است. یعنی اتفاقات، عملیاتها و صحنههای جنگ را با نگاه و تحلیل بعد از جنگی که همه چیز مشخص و معلوم شده است، تعریف میکند. خاطرات به گونهای بیان میشود که انگار همه اتفاقات و حوادث را از قبل میدانسته است. مثلامیگوید:«به نظرمن اگر اینطورمیکردیم، بهتر بود.»،«من میدانستم این اشکالات به عملیات وارد است.»، «ما نباید این کار را میکردیم.»،«من گفته بودم که این عملیات، شکست میخورد.» و از اینگونه عبارات. خلاصه این که مصاحبهشونده در جایگاه «دانای کل» نشسته و بهگونهای، حوادث و اتفاقات را روایت میکند که انگار از پیش، همه چیز را میدانسته و پیشبینی میکرده است.این دوستان نباید فراموش کنند که آن روزها در جایگاهی نبودند که همه این چیزها را بدانند. اگر این کتابها با دقت مطالعه شود، خواننده متوجه میشود هر جا که خود راوی در متن حوادث حضور داشته است، خاطرات تازه و نابی بیان میکند اما در صحنهها و جاهایی که حضور نداشته یا دستی از دور بر آتش داشته به کلیگویی و تحلیلهای بعد از جنگی روی میآورد. مثلا بخشهایی از کتاب «تاریخ شفاهی حسین علایی» خاطرات شخصی او نیست، بلکه تحلیلهای او بعد از جنگ و بعد از حادثه است که با مطالعه اسناد و آثار دیگر کسب کرده است. نه این که تحلیل وقایع گذشته فینفسه اشکالی داشته باشد،بلکه غرض تذکراین نکته است که اینها خاطرات شخصی مصاحبهشونده و راوی نیست.در بخشهایی از کتاب دو جلدی «تاریخ شفاهی سیدیحیی صفوی»هم عینا همین مسأله دیده میشودوهمچنین دیگرآثار تاریخ شفاهی. بههرحال یکی ازآسیبهای آثارتاریخ شفاهی این است که حوادث واتفاقات جنگ بانگاه وتحلیل امروزی روایت میشود.روایت تاریخ دفاعمقدس با نگاه و تحلیل امروزی نهفقط تحریف تاریخ جنگ رادرپی دارد،بلکه خودآثارراهم ازاستنادواعتبار ساقط میکند.
۲- سیاستزدگی آثار تاریخ شفاهی
«سیاستزدگی» یکی از آسیبهای جدی کتابهای تاریخ شفاهی و بهطور کلی آثار دفاعمقدس در سالهای اخیر است. متأسفانه در یک دهه گذشته هرچه جلوتر میآییم این مورد در آثار بیشتر و شدیدتر میشود. سیاستزدگی، یعنی آن که راویان، خاطرات خود و مسائل جنگ را با توجه به نگاه سیاسی و جناحی امروز خود بیان میکنند. جالبتر این که حتی به مواردی برمیخوریم که چون دیدگاهها و نظرات سیاسی راوی در دههها و سالهای مختلف تغییر کرده، خاطرات و تحلیلهای او از حوادث و اتفاقات جنگ نیز عوض شده است. بهگونهای که او یک خاطره یا یک حادثه را در دو دوره مختلف به دو گونه روایت کرده که گاهی این دو روایت با همدیگر متناقض است. سیاستزدگی، موجب حذف و اضافه، کمرنگ و پررنگ شدن یا بالا و پایین کردن بسیاری از حوادث و خاطرات جنگ میشود.
۳- پیروزیها و شکستها در تاریخ جنگ
در برخی آثار تاریخ شفاهی شاهدیم فرماندهان و راویان تا مقطع فتح خرمشهر را که دور پیروزیهاست بسیار مفصل و به اصطلاح پر و پیمان تعریف و روایت میکنند. حتی لحن روایتهای این دوره متفاوت است. راویان در این دوره، خاطرات خود را با لحن محکم و پیروزمندانه تعریف میکنند اما از عملیات رمضان (تیر ۶۱) که دور شکستها و ناکامیها شروع میشود، محافظهکارانه برخورد میکنند. بسیاری از حقایق را نمیگویند یا اگر میگویند ناقص، کلی و مبهم بیان میکنند. اختصار، کلیگویی، مبهمگویی، اختلافات و گاه حتی تناقضگویی از جمله ویژگیهای روایتها و خاطرات در این مقطع از جنگ است. هر کس روایت خودش را بیان میکند و این روایتها با یکدیگر اختلافاتی دارد و حتی گاه متضاد هستند. تاکنون کمتر شاهد بودیم که کسی سه چهارماه آخر جنگ را تبیین و تحلیل کند. حتی فرماندهان اصلی جنگ نیز در خاطرات و تاریخ شفاهیهای خود کمتر به اتفاقات تلخ این دوره میپردازند. فراموش نکنیم که تاریخ جنگ، حاصل جمع همه پیروزیها و شکستهاست.
۴- یک افسوس...
گاهی با مطالعه برخی کتابهای تاریخ شفاهی یا آثار دفاع مقدس افسوس خوردم که کاش فرماندهان و مسئولان جنگ از جمله محسن رضایی، سیدیحیی صفوی،علی شمخانی و دیگران، بعد ازپذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان رسمی جنگ که اسلحه خود را زمین گذاشتند، بلافاصله قلم به دست میگرفتند و خاطرات خود را مینوشتند. کاش آنها پیش از آنکه پستهای اجرایی و مسئولیتهای سیاسی بعد از جنگ را بپذیرند خاطرات خود را صادقانه و صمیمانه مینوشتند و برای نسلهای آینده باقی میگذاشتند. کاش این کار را قبل از این که هیچ پست و مسئولیتی بپذیرند، انجام میدادند. خدمتی که آنها با نوشتن خاطرات خود میکردند کمتر از پستی نبود که قبول کرده بودند. نوشتن خاطرات یا انتشار آثار تاریخ شفاهی آن هم۴۰سال بعد ازجنگ هرچند بجا وضروری است اما آفاتی هم دارد ازجمله این که بسیاری ازجزئیات فراموش شده است و مهم این که حوادث ونگاههای بعد ازجنگ، قطعا در نحوه تعریف خاطرات راوی مؤثراست. این موارد ازجمله آسیبهای جدی تاریخ شفاهی استکه ازاعتبار آن تاحدود زیادی میکاهد.
۵- نگران مردم نباشید!
خوشبختانه بسیاری از شهدا نوشتهها و یادداشتهایی ازخود به جا گذاشتهاند. بسیاری از فرماندهان نیز دفترچه یادداشتهایی همراه داشتند و فعالیتهای خود را در جبهه مینوشتند.همچنین ازعملیات فتحالمبین به بعدراویان جنگ در کنار فرماندهان و در قرارگاهها حضور داشتند و همه چیز را ثبت و ضبط کردند. همه این یادداشتها، دفترچهها و نوشتهها حفظ شدند اما در بایگانیهای مراکز نظامی و متولی جنگ خاک میخوردند.به گفته محسن رضایی او درطول هشت سال جنگ۴۰۰ نامه به امام نوشته است. حدود ۴۰ سال از پایان جنگ گذشته است،چرا این نوشتهها ویادداشتها رامنتشرنمیکنند؟ این یادداشتها و نوشتهها قطعا مستندترین و بیواسطهترین اسناد و مدارک دفاع مقدس است چون آنها راکسانی نوشتهاندکه دروسط میدان جنگ وسرصحنه حوادث حضور داشتند. انتشار یادداشتها ودفترچههای شهدا و نوشتههای راویان جنگ باید از اولویتهای مراکز و نهادهای متولی دفاع مقدس باشد نه این آنها را در کمدها حبس کنند. شما منتشر کنید و نگران مردم نباشید، آنها میخوانند و خود قضاوت خواهند کرد.