طاهرفر درسال۶۹ کار خود را با ساخت فیلم کوتاه درانجمن سینمای جوان آغازکرد وپس ازآن حدودهشت سریال و چهار تلهفیلم ساخته و در حوزه نگارش با شبکههای مختلف تلویزیون همکاری کرده است. دراین فیلم شاهد دلبستگیهای یک نقاش ساختمان به سینما هستیم که با وجود نداشتن سوادسینمایی توانسته چند فیلم کوتاه بسازد وآرزوی ساخت اولین فیلم سینمایی خود را دارد. حضور«آپاراتچی»درچهلودومین جشنواره فیلم فجر بهانهای برایگفتوگو باقربانعلی طاهرفر،کارگردان این اثرسینمایی است.
اگر بخواهید فیلم خودتان را طوری به مخاطب معرفی کنید که کنجکاویاو را برانگیزد و مشتاق دیدن فیلم شود، چه میگویید؟
آپاراتچی که در اوایل دهه ۶۰ سپری میشود، داستان یک نقاش ساختمان عشق سینماست که اتفاقا فیلمسازی کوتاه هم انجام داده و بزرگترین رویا و آرزویش ساختن آپاراتچی، برگرفته از کتابی به همین نام نوشته روحا... رشیدی است.
کتاب آپاراتچی چه جاذبهای برای شما داشت که تصمیم گرفتید از آن برداشت آزاد داشته باشید؟
بهطور معمول، موقعیت نمایشی عشق سینما چه در سینمای ایران و چه در اروپا و آمریکا جذاب است و چندین فیلم هم در این حوزه از «سینما پارادیزو» تورناتوره تا «آماتور» کیشلوفسکی داشتیم. حسین ترابنژاد، فیلمنامهنویس «آپاراتچی» بهطور اتفاقی کتاب آپاراتچی را بر مبنای خاطرات جلیل طائفی، نویسنده کتاب خواند و فیلمنامه را با الهام و برداشت آزاد از آن نوشت؛ یعنی نطفه اصلی بیشتر ماجراها و درام درون سکانسی برگرفته از کتاب است. جلیل طائفی در دهه ۶۰ شخصیت کاملا جذابی است، چون حلقه فیلمسازان و فیلمسازی آماتور ما در دهه ۶۰ آنچنان رونق نگرفته بود و او در دهه ۶۰ بهعنوان کسی که سواد نوشتن ندارد، بهتنهایی یک بنیاد سینمایی است؛ یعنی از عکاسی شروع کرد و بعد دوربین سوپر هشت خرید، سرمایهگذار جذب کرد و حلقه فیلمسازان را تشکیل داد. در همین شرایط است که جلیل طائفی وارد سینما و موفق به خلق چندین اثر سینمایی سوپر هشت میشود و آثار آخرش بیش از یک ساعت زمان دارد. او در دوره خودش، تمام ملزومات لازم برای فیلمسازی را مهیا کرده است؛ البته قرار نیست از جلیل طائفی صحبت کنیم، اما شخصیتش و قائمبهذات بودنش در فیلمسازی برای ما مهم بود. او از یک نقاش ساختمان ساده به چنین شخصیتی تبدیل میشود.
دلیل اینکه بازیگران آپاراتچی بهطورکامل آذری صحبتنمیکنند وبرایگفتوگوی میان آنها زیرنویسراانتخاب نکردید، چیست؟
جلیل طائفی اهل تبریز و جغرافیای کاری ما هم در این شهر بود. تلاش ما این بود که فضای حاکم بر جنگ را در دهه ۶۰ نشان دهیم و این میطلبید که با بازیگران ترکزبان کار کنیم. ما دو اولویت داشتیم که اولویت اول این بود که زبان بازیگران ترکی آذری باشد که از یک سو یک فرصت و از طرف دیگر که مربوط به مخاطبان است، به فرصت سوخته تبدیل میشود. بر اساس آمار و اطلاعاتی که داریم، تمام فیلمهایی که به زبان ترکی ساخته شدند، همگی جزو آثار هنری هستند که در جشنوارهها هم عرضه میشوند و نیازی به تغییر زبان نیست اما از نظر مخاطبان عام و ملی چالشهایی برای ما دارد. بر اساس تحقیقی که داشتم از فیلمهای «موقعیت مهدی»، «اِو» و «پوست» در استانهای غیرترکنشین چندان استقبال نمیشود و به همین دلیل سراغ بازیگرانی رفتیم که فارسی صحبت میکنند اما همگی ترک هستند و لهجه شیرین ترکی دارند.متاسفانه در سالهای اخیر در رسانهها اینطورنشان داده شده که اگرکسی ترکی صحبت کرده،معمولا برای شوخی وطنز ماجرا بوده وحتی اگر مسخرهنکردن هم در کار نباشد، بیشتر شبیه ادا درآوردن است. اگر بازیگر فارسیزبان میخواست لهجه ترکی هم داشته باشد، بهطور ناخواسته به مسخره تبدیل میشد؛ در نتیجه، این یک بیاحترامی به جامعه آذریزبانها بود اما من مطمئن بودم گویش فارسی با لهجه ترکی خیلی شیرین است.
چطور شد که با تورج الوند، رضا ناجی و فاطمه مسعودیفر بهعنوان بازیگر همکاری کردید؟
تورج الوند بهطور معمول انرژی مضاعفی برای ایفای نقش میگذارد و میجنگد و انگیزه بسیار بالایی دارد. دوستان ما وقتی «نگهبان شب» تورج الوند را دیدند، فکر نمیکردند اصلا کرمانی نباشد. با اینکه بازی خوب و درخشان تورج الوند را در اتاقک گلی دیده بودم، در ابتدا انتخابم نبود تا اینکه متوجه ترکزبانبودن او شدیم. آپاراتچی بهطور کامل کمدی نیست و بیشتر کمدی موقعیت دارد و کمدی ما در جدیت شخصیت اصلی رخ میدهد. به عبارتی با نوعی سفر قهرمان مواجهیم که شخصیت اصلی تلاش میکند کار درست را انجام دهد و به زعم خودش کار درست را با تمام قوا انجام میدهد و در بخشهایی هم کمدی موقعیت خلق میشود. همه گروه ما خیلی زحمت کشیدند و دوست ندارم تکتک نام ببرم اما حتما شاهد بازی متفاوت هومن برقنورد خواهیم بود. فاطمه مسعودیفر و رضا ناجی نیز هر کدام ارزشافزودههایی برای فیلم داشتند. همچنین از شهرهای مختلفی بازیگر آوردیم و متوجه شدیم چه استعدادهای خوبی داریم. شاید با این کار سهم بازیگران شهرستان ادا شود. به لطف خداوند و شهید نوری که بخشی از فیلم ما به آن میپردازد، کار ما زمین نماند و ادامه پیدا کرد.
چقدر زمان برد که فیلم ساخته شود و با چه مشکلات و چالشهایی روبهرو بودید؟
جغرافیای این کار تبریز بود اما در تهران کار میکردیم؛ البته اصرار داشتیم که به تبریز برویم وبا طراح صحنه آمدیم اما تبریز لوکیشنهای دهه۶۰ خود را بهدلیل توسعه شهری تقریبا ازدست داده وهرکس بخواهد در این لوکیشن فیلم بسازد، باید سراغ ساخت لوکیشن برود وبه همین دلیل درتهران بودیم. همچنین یک صحنه راهپیمایی داشتیم که هنروران ما ترکزبان نبودند و آموزش شعارهای ترکی به آنها سخت بود. بههرحال، بازنمایی تبریز درتهران با توجه به فضای جغرافیایی متفاوت هر دو شهر کار سختی بود. معمولا اگر بخواهیم با بودجه کم و لوکیشن محدود فیلم بسازیم، با مشکل زیادی روبهرو نمیشویم اما اگر بسته به محتوا مثل فیلم ما صحنههای نماز جمعه و اعزام نیرو و تشییع شهدا گنجانده شود، با چالشهایی روبهرو هستیم. درباره زمان اتمام کار هم باید بگویم بعد از طی مراحل پیشتولید، ما ۴۸جلسه فیلمبرداری داشتیم.
آیا به گرفتن سیمرغ در جشنواره فکر میکنید و اگر جایزه بگیرید، مسیر فیلمسازی برای شما راحتتر میشود یا سختتر؛ یا اینکه نفس فیلمسازی برای شما اهمیت دارد؟
برای من جایزه چندان اهمیتی ندارد و به قدر کافی بالای سن رفته و جایزه گرفتهام و فیلمسازی که جهانبینی خاص خود را دارد، جایزه مسیرش را تغییر نمیدهد. این فیلم در حوزه سینمای انقلاب است؛ سینمایی که در دل خود کمدی ندیده و موضوعات با پرداخت نادرست اهمیت خود را از دست میدهند و مخاطب عام ندارند. تعداد مخاطبان عام سینمای انقلابی در این چند دهه واقعا کم بوده و در شأن سینمای انقلاب نیست. در این فیلم تلاش کردم در بستر سینمای انقلاب حلاوت و شیرینی نماز جمعه در دهه ۶۰ را مزهمزه کنیم. فیلم ما با سرود نوستالژیک دهه ۶۰ تمام میشود و خیلی تلاش کردیم به سمت شعارزدگی نرویم. همه تلاشم این بود که بیننده را با درام اجتماعی و کمدی موقعیت در فضای دهه ۶۰ انقلاب همراه کنم. امیدوارم فیلمهای جایگرفته در بخش سودای سیمرغ قابلیتهای بیشتری از فیلمهای بخش نگاه نو داشته باشند و آنطور که مشخص است، بسیاری از فیلمها قربانی نگاه جشنواره شدند که کدام فیلم باشد و کدام نباشد. اگر ظلمی در این رابطه اتفاق افتاده باشد، نابخشودنی است، چون مسیر فیلمسازان جوان را تغییر میدهد و انگیزه آنها برای فیلمسازی در آینده کم میشود. بخشی ترور شهید نوری در این فیلم گنجانده شده و ما شهدای دیگری مثل شهید دارابی و حتی شهدای تبریز را در تکفریم و تشییع شهدا را داریم و بهشخصه حضور و رد شهدا را در فیلمم حس کردم، چون بسیاری از سکانسهای فیلم غیرممکن بود و شهدا این را برایم ممکن کردند.
جریان سینمای کشور مدیون فیلمسازان شهرستانی است
بزرگترین درد برای یک فیلمساز این است که بعد از ساخت هشت سریال و ۲۰ مستند و هفت فیلم کوتاه و چهار تلهفیلم، تازه اصطلاح فیلماولی را به او بدهند و این کلمه فیلماولی آوردههای بدیمنی برای شما داشته باشد. این درد بزرگی در سینمای ماست و خیلی از بچههای شهرستان قربانی این موضوع هستند اما جریان سینمای کشور مدیون فیلمسازان شهرستانی است. بسیاری از بچههای شهرستانی مجالی برای بروز و ظهور خود ندارند اما فیلمسازان پایتختنشین دسترسی بیشتری به امکانات دارند و بیشتر دیده میشوند.