مرد میانسال زمانی که در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش و علت درخواست طلاق خود گفت: یکسال پیش با راضیه آشنا شدم. آن زمان همسرم را بهتازگی از دست داده بودم و خیلی احساس تنهایی میکردم. راضیه هم از همسرش جدا شده و تنها بود. فرزندان راضیه همگی ازدواج کرده بودند. فرزندان من هم بهجز پسرم بقیهشان ازدواج کرده بودند. پسرم هم به تنهایی زندگی میکرد اما گاهی اوقات پیش من میآمد. پسرم اعتیاد شدید دارد و من هیچ کاری برایش از دستم برنمیآید. راضیه از همان روز اول این موضوع را میدانست و با آن کنار آمده بود. پسرم هرازگاهی میآمد و از من پول میگرفت. خیلی برایش تلاش کردم تا ترک کند، ولی فایدهای نداشت. او درسخوان و تحصیلکرده بود. از بس به این مهمانی و آن مهمانی رفت که اعتیاد پیدا کرد. بااین وجود عاشق پسرم هستم و نمیتوانم از او دست بکشم. او هم خیلی جاها هوای مرا داشته و از من حمایت کرده است. راضیه از همان اول میدانست که خطقرمز من پسرم است و رویش خیلی حساس هستم. با این حال از زمانی که زندگی مشترکمان آغاز شد، او به پسرم گیر میداد. هر بار که به خانهمان میآمد همسرم دعوا به راه میانداخت. به من اجازه نمیداد که به پسرم پول بدهم. هنوز نیامده میخواست کنترل زندگی مرا به دست بگیرد و مجبور میشدم بابت کارهایم به او جواب پس بدهم. دیگر از رفتارهایش خسته شده بودم. تا اینکه چند روز پیش پسرم به خانهام آمد و از من پول گرفت. چند ساعت بعد از رفتن پسرم متوجه شدم ماموران به خانهاش رفته و او را به جرم حمل و نگهداری موادمخدر دستگیر کردند. همان زمان به راضیه مشکوک شدم و در نهایت فهمیدم که او پسرم را به پلیس لو داده است. همسرم آدرس خانه را به ماموران کلانتری داده بود و آنها زمانی که پسرم مواد مخدرهمراهش بود او را در خانهاش دستگیر کردند. خیلی از این رفتار راضیه ناراحت و عصبانی شدم. او پا روی خطقرمز من گذاشت و دیگر نمیخواهم در کنارش زندگی کنم.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی پسر این مرد روزگار ما را سیاه کرده بود. هربار که موادش تمام میشد، سراغ ما میآمد و داد و بیداد راه میانداخت. اگر شوهرم به او کم پول میداد، جنجال بهپا میکرد. از رفتارهایش عاصی شده بودم. از طرفی میترسیدم بلایی سر من یا شوهرم بیاورد. میترسیدم وقتی در خانه تنها هستم پیدایش شود. برای همین او را به پلیس لو دادم تا این عذاب تمام شود.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
سارا شقاقی، روانشناس در این خصوص میگوید: شاید بتوان گفت یکی از سرنوشتسازترین و مهمترین انتخابهای هر شخصی در زندگی، انتخاب همسر مناسب است. وقتی زن یا مرد در هر سن و شرایطی تصمیم به ازدواج میگیرد باید بداند شخصی که انتخاب میکند قرار است در تمام لحظات زندگیاش، در شادی و غم، در سلامت و بیماری، در جوانی و پیری در کنارش باشد. بنابراین هر فردی باید روی انتخاب همسر حساس باشد. مهارتهای انتخاب همسر شایسته، چیزهایی هستند که زن و مرد باید از دوران جوانی آنها را تمرین کنند تا بهترین تصمیم ممکن را بگیرند. بهطور معمول افرادی که درک درستی از شرایط زندگی خودشان دارند، میتوانند در آینده نیز خانوده موفقی تشکیل دهند. در حقیقت باید ببینند که در برابر مسائل مختلف زندگی رفتار منطقیای دارند یا خیر. منطقی بودن هیچ تضادی با احساساتی بودن ندارد، بلکه فرق بین آدم بالغ و نابالغ زمانی معلوم میشود که آدم بالغ میتواند تشخیص دهد در چه مواقعی باید براساس منطق تصمیم بگیرد و در چه مواقعی باید احساسی عمل کند. همچنین صرفنظر از خوبی و بدی، بالا و پایین و هرچیزی که در ازدواج مهم است تناسب و همسطح بودن طرفین ازدواج اهمیت بسیار زیادی دارد. مشاوره برای انتخاب همسر میتواند بهصورت قبل از آشنایی، برای انتخاب و مشاوره بعد از آشنایی انجام شود. حالا اهمیت این انتخاب در افرادی که قصد دارند برای دومینبار ازدواج کنند دو چندان میشود. در ازدواجهای دوم یکی از موضوعاتی که دوباره آنها را به سمت طلاق سوق میدهد، فرزند است. زن یا مرد قبل از شروع زندگی تصور میکند کنار آمدن با فرزند همسر کار راحتی یا قابل کنترل است اما بعد از رفتن زیر سقف کمکم مشکلات بروز میکند و همین باعث اختلاف و درگیری شده که در نهایت به طلاق ختم میشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد