بعضی وقتها گزارشگران فوتبال بعد از یک مسابقه هیجانانگیز ممکن است از اصطلاح آتش بازی نیز استفاده کنند. در این شماره از نوجوانه جامجم،صفحه گپ وگفت را به آتش کشیدهایم و در کنار آن پای گفتوگو با جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی تهران نشستهایم تا از آتش برایمان بگوید.
در نوجوانی چقدر اهل شیطنت و آتش سوزاندن بودهاید؟
امکان ندارد کسی در نوجوانی خود تجربهای از شیطنت کردن را نداشته باشد. من هم مانند دیگران تجربه آتش سوزاندن را دارم و مزه نوجوانی به آتش سوزاندن و شیطنتش است. در کنار شیطنتهایم اما سعی میکردم به پدر و مادرم و بزرگترها احترام بگذارم و روی شیطنتم بیشتر با همسن و سالان خودم بود. به عنوان مثال بعضی از بچهها پدر و مادرانشان را از خواب بیدار میکردند و اسم این را شیطنت میگذاشتند. من بیشتر با بچههای فامیل بازی میکردم و با آنها کشتی میگرفتم.
چه اتفاقی افتاد که به سمت آتش و آتشنشانی آمدید؟
یکی از روحیات آتشنشانها این است که انرژی بسیار زیادی دارند و در کنار آن نترس و بیباک هستند. بهنظرم یکی از دلایلی که بعضیها رو به آتشنشانی میآورند، فعال بودن و انرژی بالای آنهاست. باید اشاره کنم حدود ۲۷سال قبل که وارد آتشنشانی شدم، تمام این ویژگیها را در خود داشتم. در آن زمان با اینکه موقعیتهای شغلی زیادی برایم وجود داشت اما تمام آنها را رد کردم و مشتاقانه وارد این کار شدم. پدرم در آن زمان کارمند بود و شرایط اینکه من نیز کنار او مشغول کار شوم را داشتم اما با توجه به اینکه اصلا به شغل پشت میزنشینی علاقهای ندارم، آن را رد کردم. حتی به من پیشنهاد کارهای مختلفی شد اما همانطور که اشاره کردم، فقط شغل آتشنشانی در فکرم بود که خوشبختانه بعد از انجام تستهای زیاد و گذراندن یک سال در دورههای آتشنشانی، فکر میکنم حدودا ۲۲ساله بودم که وارد سازمان آتشنشانی کل کشور شدم. در آن زمان وضعیت ثبتنام آتشنشانها بسیار سخت بود و قرار بود از بین ۱۰۰۰نفر در مجموع ۳۰نفر برای این کار انتخاب شوند که خوشبختانه توانستم با یک رتبه خوب وارد این کار شوم. اینکه چگونه به کار آتشنشانی علاقهمند شدم نیز در نوع خود جالب است. در زمان نوجوانی مدرسه من در کنار یک ایستگاه آتشنشانی بود و هر روز از پنجره کلاس، روند کاری آتشنشانها را زیر نظر میگرفتم و به آنها دقت میکردم.در نهایت بعد از اینکه درس و تحصیلم به پایان رسید، تصمیم به حضور در آتشنشانی گرفتم.همیشه به دوستانم با لحن شوخی میگویم اگر کنار مدرسهام یک بیمارستان وجود داشت قطعا دکتر میشدم. زمانی که تصمیم خود را با خانواده در میان گذاشتم، پدرم با من موافق بود و برعکس مادرم کمی مخالفت میکرد اما به هر حال بعد از فراز و فرودهای زیاد وارد دنیای آتشنشانی شدم.
همه ما کم و بیش از شرایط سخت آتشنشانها باخبریم،کمی از چالشهایی که بقیه آن را نمیدانند، بگویید؟
برای کار آتشنشانی سختیها فراوان است و خیلی از آدمها سختی این کار را فقط در محل حادثه میبینند. به عنوان مثال، یکی از مواردی که مردم از شغل ما اطلاع ندارند، این است که همیشه در هر زمانی به حالت آماده باش هستیم. مثلا در تعطیلات نوروز که مردم به مسافرت میروند ما در خدمت آنها هستیم. در چهارشنبه سوری و تعطیلاتی که بین روز و هفتهها رقم میخورد در حالت آماده باشیم. شاید بعضیها بگویند این وضعیت خسته کننده است اما خدا را شاهد میگیرم که روزبهروز خستگی ناپذیرتر میشوم و بیشتر از این کار و خدمت لذت میبرم. نزدیک به سه سال تا بازنشستگی من مانده و شاید بعضی افراد در اواخر سالهای کاری خود رو به کارهای کم فشار بیاورند اما من هر سال از این خدمت و از این کار انرژی بیشتری میگیرم.
دوست داشتید کدام حادثه در سالهای اخیر رخ نمیداد؟
من بهعنوان یک آتشنشان دوست دارم هیچ اتفاقی رخ ندهد. شاید بعضیها بگویند کاش اتفاق پلاسکو رخ نمیداد و دوستانم در آنجا به شهادت نمیرسیدند اما واقعا دلم نمیخواهد هیچ اتفاقی برای شهروندان رخ بدهد. هر شهروند مثل یک برادر و مثل یک خواهر برای من است و واقعا دلم نمیخواهد کسی ذرهای آسیب ببیند. امیدوارم اتفاقی مثل پلاسکو تا آخر دنیا دیگر رخ ندهد. از آتشسوزی تا زمین لرزه و...،من حادثههای زیادی را حضور داشتم اما از هرچه بگذریم بعضی از اتفاقات از ذهن آدم پاک نمیشود.من به مدت ۱۶روز با همکارانم در آنجا مشغول خدمت بودم و واقعا روزهای سختی را گذراندیم. یکی دیگر از اتفاقات تلخی که همیشه یادم میماند، حادثه متروپل آبادان در سال گذشته بود که همراه تمام همکاران تهرانی خود در آنجا حضور داشتیم و به دیگر آتشنشانها کمک میکردیم.من حتی دلم نمیخواهد در این گونه حوادث، یک نفر حتی ضرر مالی ببیند.
چگونه آتش خشم خود را خاموش کنیم؟خودتان بهعنوان یک آتشنشان چگونه این کار را انجام میدهید؟
من در کار بسیار جدی هستم و اگر از دست کسی عصبانی شوم به آن فرد سریع تذکر میدهم و سعی میکنم کار به درستترین شکل ممکن انجام شود. در رابطه با اینکه چگونه میتوانیم آتش خشم خودمان را خاموش کنیم، بالاخره هرکس روشهای خاص خود را دارد تا عصبانیتش را فروکش کند. من به هیچ وجه آدمی نیستم که در عصبانیت درگیر شوم اما کاملا عصبانیت خود را بروز میدهم.
اگر با آتش میتوانستید گفتوگو کنید به او چه میگفتید؟
زیبای خطرناک. آتش بسیار زیبا و در عین حال خطرناک است.ما در آتشنشانی دو اسم به نام آتش و حریق داریم.اگر اتفاقی رخ بدهد که به نظر بچهها قابل کنترل باشد به آن آتش میگوییم اما اگر اتفاقی سخت و سهمگین باشد، آن را حریق صدا میکنیم. زندگی بدون آتش ناممکن است و صنعت جهان وابسته به همین آتش زیباست. اگر آتش نداشته باشیم، محیط را نمیتوانیم گرم کنیم.
بهعنوان کسی که زحمت زیادی برای ورود به این شغل کشیده،توصیه شما به نوجوانها برای بازار کاری چیست؟
برای هرکاری باید با فکر وارد شوند و احساسات را کنار بگذارند.د به قولی، اگر از روی هوا و هوس وارد کارهای سختی مثل آتشنشانی بشوند قطعا بین راه کم میآورند. یکی دیگر ازمسائلی که در انتخاب شغل آن را مهم میدانم؛ تحقیق و جستوجو درباره آن حرفه و شغل است. نکته دیگری که باید به آن توجه ویژهای داشته باشند باید شغل خود را براساس روحیات خود انتخاب کنند و آن را ادامه بدهند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد