وی به تاثیر وجه تربیتی تولیدات رسانه بر ناخودآگاه مخاطبش بسیار تاکید دارد و میگوید: «تلویزیون باید مروج شادی باشد و نشان دادن غمهای شادیآور را ترجیح دهد بر شادیهایی که توام با غفلت و غمهای مستمر است.» مشروح نظرات ایشان که بخشی مبتنی بر راهبردهای تربیتی جوان در نهجالبلاغه است را با هم مرور میکنیم.
عرضه آرای جوانان به پیران
در روایات گفتهاند دو چیز فضلش شناخته نمیشود مگر این که از دست برود . یکی جوانی و دیگری عافیت. جوانی فرصت مهمی است که اگر انسان آن را بیبهره از دست دهد، مبتلا به غصهای میشود که قابل جبران نیست. بهخصوص از جهت تعلیم و تعلم که فرصتی بیبدیل است. بسیار سفارش شده که جوانان را توجه و تکریم کنید. در روایت داریم اگر نیاز به مشورت پیدا کردید با جوانان مشورت کنید بعد آرای جوانان را به پیران عرضه بدارید؛ وقتی خدای متعال مکررا در خواب به حضرت ابراهیم وحی کرد و فرمود که باید فرزندت را شهید کنی، حضرت ابراهیم در مورد اجرای حکم قطعی الهی با جوانش مشورت کرد و البته که حضرت اسماعیل هم شهادت را انتخاب کرد. انبیا نیز همه در سنین جوانی از سوی پروردگار انتخاب شدند. مدیران ما باید جوانان را در معرض انتخاب قرار دهند و از آنها نظرخواهی کنند و بعد به پشتوانه افراد باتجربه، نظرات جوانان را به نتیجه برسانند. امیرالمومنین(ع) روزی برای خرید لباس به بازار رفتند و از جوانی دو لباس خریدند. اولی سه درهم و دیگری دو درهم. لباس گرانتر را به قنبر دادند. قنبر گفت: «آقا شما بالای منبر میروید، بهتر است لباس گرانتر را بپوشید.»امام فرمودند: «تو جوان هستی و برای جوان، زینت اهمیت دارد. من حیا میکنم از پروردگارم که در امکانات ظاهری خودم را بر تو برتری دهم.» رسانه باید چنین الگوهایی را ترویج دهد. بارها گفته شده که اولویت کار تربیتی باید جوانان باشند . رسانه میتواند هدایتگر تمام مربیان و فعالان تربیتی باشد. امام صادق(ع) از ابی جعفر أحول ــ محدث، متکلم، فقیه و شاعر شیعه ــ که برای تبلیغ به بصره رفته بود، پرسید: «مردم نسبت به فرهنگی که تو تبلیغ میکردی، چه اقبالی داشتند.» گفت: «چون تعداد شیعیان در بصره اندک است، نتیجه تلاششان هم اندک است.» امام فرمود: «بر تو باد به جوانان چرا که جوانان به سمت خیر سرعت میگیرند.»
خیلی مهم است که مسئولان به بحث جوانان توجه کنند، همچنان که میبینید جوانان در نوک پیکان تهاجم دشمن هستند و حضرت آقا از سالهای دور همیشه این دغدغه را داشتهاند.
جوانان، اولویت اول رسانه
بایستی مردم را توجه بدهیم به این که دغدغه تربیت داشته باشند، دعای۲۵ صحیفه سجادیه که حضرت آقا به آن سفارش کرده و فرمودند که میتواند محور باشد، در حق فرزندان است؛ در این دعا یکی از راهکارهای تربیت، دعای پدر و مادر در حق فرزند معرفی میشود. وقتی انسان بابت یک چیزی دعا کند یعنی از غفلت نسبت به آن موضوع بیرون میآید و البته اگر انسان از صمیم دل دعا کند، دنبال راهکارهای اجرایی استجابت دعا هم خواهد رفت و این دعا پشتوانه استجابت میشود؛ در روایت داریم دعای پدر برای فرزند مثل آبی است که برای زراعت ریخته میشود؛ در بخش دیگری از این دعا، حضرت سجاد در فرازی به پدر و مادرها یاد میدهند که از خدای متعال بخواهند نسلشان را از شر شیطان حفظ کند. بعد راهکارهای شیطان را توضیح میدهند که یکی از آنها تحریک شهوات و ایجاد شبهه است. شهوت، روح و روان جوان را بههم میریزد و شبهه فکرش را و هر دو اینها خطرناک است. یکی از حقوقی که برای جوانان بایستی توجه بدهیم، بحث ازدواج است. عصر، عصر تحریک شهوات است و رسانه باید برای مقابله با این موضوع برنامهریزی کند. رسانه باید برای جوانانی که زمینه ازدواجشان فراهم نیست، کاری کند که از زمینههای گناه و وسوسههای شیطان فاصله بگیرند. از آن طرف به خانوادهها گوشزد کند که باید به فکر ازدواج جوانان باشند. در بحث فرزندآوری و جوانی جمعیت یکی از راهحلها این است که ازدواج را جلو بیندازیم. خدای متعال دستور بسیج ملی ازدواج را صادر کرده است. رسانه باید این سخن پیامبر اکرم(ص) که میفرمایند: «روزی با زن است» را به مردم ثابت کند. ما الان چوب بیاعتمادی به خدا را میخوریم. باید خوشبینی به خداوند را ترویج کرد و نشان دهیم جوانانی که ازدواج کردند، یجعلله مخرجا برایشان اتفاق افتاده است. باید از طریق نشان دادن چنین زندگیهایی، امید را به جامعه تزریق کنیم. یکی از راهکارها این است که سادهزیستی را ترویج کنیم. الان تبلیغات تلویزیونی ما طوری شده که هر کس نگاه میکند، نسبت به زندگی خودش احساس نارضایتی پیدا میکند. در صورتی که رسانه باید مردم را راضی نگه دارد و به آنها امید دهد، پس بایستی با ترویج ازدواج آسان، ازدواجهای موفق را نشان دهد.
معرفی جوان نمونه از نگاه امیرالمومنین(ع)
جهتگیری صداوسیما در مسیر پرداختن به جوانان باید منجر به معرفی ویژگیهای جوانان نمونه باشد. متاسفانه در این سالها جوانانی را در رسانه برجسته کردیم که صرفا در یک زمینه میتوانند الگوی نسلشان باشند و نه همه جهات. اینکه در بهترین ساعات، رسانه با آقایی که گل زده مصاحبه کرده و در همه جهت او را برجسته میکند، این خیانت است. الگوی جامعه در وهله اول اهل بیت و در درجه بعد شهدا هستند. من چند ویژگی از ویژگیهای جوان نمونه را ذکر میکنم. حضرت علیاکبر(ع) مثل جوانانی است که در جریان انقلاب اسلامی، شهید شدند. او مسأله مرگ را برای خودش حل کرده بود. وقتی امام حسین(ع) گفت همگی شهید میَشویم؛ علیاکبر از پدرش پرسید: «مگر ما بر حق نیستیم؟» یعنی بزرگترین دغدغه او، بر حق بودن بود و از مرگ نمیترسید. ما باید با زبانی زیبا مسأله مرگ را در رسانه حل کنیم. خواهش میکنم نامه۳۱ نهجالبلاغه مورد مباحثه مسئولان رسانه قرار گیرد و از راهبردهای تربیتی آن استفاده کنند.
در این نامه امیرالمومنین بهطور مفصل بحث مرگ را مطرح میکنند. ایشان از فرزندش میخواهد که زیاد یاد مرگ باشد چون برکات فراوانی دارد. در فرهنگ اسلامی یاد مرگ نشاط میآورد و سبب میشود انسان بهتر و بیشتر از عمرش استفاده کند. یاد مرگ سبب میشود، اختلاس، حرص، ظلم، بداخلاقی و... کم شود. این یک راهبردی است که سبب میشود از جهات گوناگون انسانها آرامش خاطر پیدا کنند و این نفسی که گاهی بدمستی میکند و از درون به انسان فشار میآورد را بتوانیم کنترل کنیم. ما که داعیهدار جمهوری اسلامی هستیم باید راهبردهایمان را از متن دین اخذ کنیم.
ویژگی دیگر جوان نمونه، قرآنی بودن است. دراین نامه امیرالمومنین فرمود: «اول چیزی که به تو یاد میدهم قرآن، است.»
در اصول کافی، فرمود هر جوانی که قرآن بخواند، قرآن با گوشت و پوست او عجین میشود. ویژگی دیگر جوان نمونه، اهل عبادت بودن است. فرمود فضیلت یک جوان عابد بر پیرمردی که عبادت میکند، مثل فضیلت پیامبران بر مردم است؛ البته توصیه کردند که جوان در عبادت افراط نداشته باشد، ویژگی دیگر جوان نمونه، کسب ثروت است. روزی پیامبر چشمشان به جوان نیرومندی افتاد که سر صبح بهدنبال کار میرفت. آن جماعتی که فهم درستی از دین نداشتند، گفتند: «وای بر او، ایکاش جوانیاش را در راه خدا صرف میکرد.» پیامبر فرمود: «او بهدنبال نان حلال میرود تا محتاج کسی نشود؛ او در راه خداست.» باید جوانان را توجه دهیم که کسب روزی حلال، آن هم با زحمت یک نوع مجاهده است. ویژگی دیگر جوان نمونه آشنایی عمیق با دین است. فرمود دوست دارم جوان یا عالم باشد یا متعلّم. اگر اینطور نباشد، گرفتار افراط و تفریط میشود. نامه۳۱ نهجالبلاغه کاملا یک نامه تربیتی است. این پدر و مربی از عوامل گوناگون، ازجمله نوشتن نامه، برای تربیت فرزند استفاده میکند. سیدبن طاووس - از عالمان شیعه در قرن هفتم هجری - نیز برای فرزندش نامه نوشت، حضرت امام و بسیاری از علمای دیگر نیز چنین کردهاند. درباره همین موضوع هم میتوان برنامه ساخت.
تربیت، روح حاکم بر تولیدات رسانه
امیرالمومنین(ع) در ابتدای نامه واقعیتهای تلخی از زندگی دنیا را بیان میکنند و به امام حسین(ع) میگوید: «پسرم تو سیبل تیر بیماریها، مصیبتها و آفات هستی و به آرزوهایت نمیرسی.» درواقع به فرزندش میگوید این دنیا دار بلاست. باید انتظار آدمها از زندگی دنیوی را پایین بیاوریم و در مقابل انتظارشان از خودشان را بالا ببریم. وقتی جوان چنین نگاهی داشته باشد، دیگر در برابر سختیها افسرده نمیشود. همچنین امیرالمومنین(ع) میگویند: «تو همپیمان دغدغه هستی»
خداوند میفرماید: «انسان با رنج به سوی او میرود». اسلام نیز غصه را جزو ذات بشر معرفی میکند، منتهی به او معرفت میدهد تا سطح غصههایش ارزشی شود. در نهجالبلاغه حضرت به واقعیات توجه میدهند. رسانهملی هم باید مردم را از غفلت بیرون بیاورد و به مرگ توجه دهد. نترسیم از اینکه یک وقت مخاطب از پای رسانه بلند شود. این ترس بیجایی است. این حرفها، حرف زندگی همه آدمهاست. هدف بیرون آوردن انسان از غفلت است، باید این مسائل را در جامعه ترویج کنیم تا مردم برای تربیت فرزندانشان وقت بگذارند.
شروع متفاوت این نامه میتواند فیلمها، سریالها و برنامههای صداوسیما را اشراب کند و به صورت زیبایی به این مطلب توجه داده شود که ما غمهای شادیآور را ترجیح میدهیم بر شادیهایی که توأم با غفلت است و غمهای مستمر درپی دارد. رسانه باید بتواند حقیقت شادی را توضیح دهد. شادی فقط خنده نیست، وقتی مومن در پیشگاه خدا گریه میکند، به حقیقت شادی دست پیدا کرده است. به نظر من الان مشکل جمهوری اسلامی مسأله «تربیت» است.
الحمدلله در زمینه آموزش، توفیقات خوبی داشتهایم ولی آموزش صرف، کار دست ما میدهد. باید فعالان فرهنگی و همچنین خود را متوجه تفاوت تعلیم و تربیت کنیم. روح حاکم بر رسانه و تولیداتش باید «تربیت» باشد. رسانه مطلوب دنبال تربیت آدمهاست. باید مواظب باشیم که گرفتار اضلال نشویم. سریالهای تلویزیون به صورت غیرمستقیم مخاطبشان را تربیت میکند؛ چون با ناخودآگاه او سر و کار دارد. در نهجالبلاغه، امیرالمومنین(ع) میگوید: «اگر کسی خودش را مدیر یک جایی قرار میدهد، باید اول به خودش یاد بدهد.» چون از کوزه همان برون تراود که در اوست. حالا سؤال است که مگر انسان میتواند به خودش یاد بدهد؟ جواب این است که باید دلمان حرفهای خوب را بفهمد. رسانه باید آن پیامی که میخواهد بدهد را اول خودش کاملا به آن باور داشته و فهمش کرده باشد. درادامه امیرالمومنین(ع) میگوید: «ادب کردنش با روشش باشد».
تفاوت تعلیم و تربیت
در روایات فراوانی بین تعلیم و تأدیب تفاوت قائل شدهاند. یعنی گاهی تعلیم هست ولی تربیت نیست. تربیت محتاج تعلیم است و تعلیم بدون تربیت بینتیجه است؛ ضعفی که متاسفانه در این سالها خیلی به چشم میآید. تربیت این است که مطلب وارد دل آدمها شود. برگردم به آن روایت، حضرت میگوید اگر کسی خودش را امام قرار میدهد، اگر کسی معلم یا مدیر رسانه است، باید اول به خودش یاد بدهد، بعد فرمود ادب کردنش، قبل از اینکه با زبان باشد، باید با روشش باشد. حضرت معتقد است که بهترین روش تربیت، غیرمستقیم است. همان روشی که درجبههها بهکار گرفته شد. نسل اول جبهه، انسانهای فرهیخته و ساختهشده بودند. بعدها که جوانترها رفتند، تحتتاثیر آن ریلگذاری تربیتی قرار گرفتند. مصداق آن در رسانه این گونه است که وقتی شما به فیلمنامهنویس کاری را سفارش میدهید، زمانی او میتواند دقیقا مطابق خواسته شما کار را انجام دهد که خودش کاملا به آن باور داشته باشد؛ به گفته امیرالمومنین(ع)، امکان ندارد کسی چیزی را در دلش پنهان کند و از چهره، عمل، زبان و قلمش ظاهر نشود. اگر ما افرادی مثل کارگردانها، نویسندهها، برنامهنویسها و مجریها را واقعا اثرگذار میدانیم که اثرگذار هم هستند، باید به تربیت این عزیزان بها دهیم. وقتی به رشد یک انسان توجه نکنیم و اینها در ذیل بیتوجهی رسانه رشد کنند، اگر قدرت پیدا کنند، مقابلمان میایستند و اگر قدرت پیدا نکنند، منافق میشوند و ظاهرسازی میکنند. باید به فکر خودسازی خودمان باشیم، تا بتوانیم برای کسانی که چشمشان به ما است، الگو باشیم. در مراکز تدریس سینما، فقط به فکر تکنیک نباشیم؛ روح حاکم بر این مراکز، معنویت، فکر صحیح و تربیت باشد. اگر هنرمندان، نویسندگان و مجریان تربیت شدند، آن وقت میتوانند اثرگذار باشند و اگر از این امر غفلت کنیم، همچنان که غفلت کردیم، دیگر نباید دلخوش باشیم به این اطاعت ظاهری که ممکن است نفاق باشد؛ چون بالاخره میخواهند حقوقشان را بگیرند.
در نامه حضرت به مالک اشتر، امام چهار ماموریت برای ایشان بیان میکند. یکی از این ماموریتها این است که از مالک میخواهند به فکر صالح شدن آحاد جامعه باشد. متاسفانه در این سالها کسانی که سر کار آمدند، میگفتند این مسئولیت به عهده حوزهها است، وظیفه حکومت است. واضح است که امروز وظیفه اصلاح اهلها برعهده رسانه است. کار حوزهها و بخشهای مختلف فرهنگی است.
در خطبه۸۷، امیرالمومنین(ع) ویژگی محبوبترین بنده خدا را اینطور بیان میکند؛ میگویند: «کلید در هدایت و قفل در سقوط است». یعنی ما باید دلسوزانه آدمها را به طرف بهشت هدایت کنیم. البته که به زور نمیشود کسی را به بهشت برد ولی میتوان برایش زمینهساز بود؛ بنابراین وظیفه این است در عین اینکه به فکر تعلیم هستیم، تربیت را هم مدنظر داشته باشیم. فرق تعلیم و تربیت این است که آموزش با فکر و ذهن ارتباط دارد و هدفش انتقال اطلاعات است ولی تربیت با دل و احساسات ارتباط دارد و علاوهبر انتقال اطلاعات، به دنبال ایجاد احساس است. ایمان ترکیبی از آگاهی و احساس است بنابراین باید توجه شود که آموزش صرف، حسبرانگیز نیست و حرکت ایجاد نمیکند اما اگر توأم با تربیت باشد، موجب میشود آدمها در همه امور هدفشان حرکت به سمت خدا باشد. اگر تربیت در کنار تعلیم شکل بگیرد، خوبیها محبوب و بدیها منفور میشود. در آیهای از سوره حجرات آمده است؛ خداوند ایمان را محبوب و زینت دلتان کرد تا به خواست خدا شما از کفر و فسق و گناه بدتان بیاید. رسانه باید بتواند خوبیها را در چشم مردم محبوب و کاری کند که مردم نسبت به زشتیها نفرت پیدا کنند که اگر این اتفاق بیفتد آن وقت آدمها بیمه میشوند. بر عکسش هم اتفاق میافتد، اگر قوانین اسلامی را الزامی کنیم بدون اینکه آن را محبوب کنیم، نفرت و نفاق میآورد. امیرالمومنین میفرماید: «دل آدمها اگر مجبور شد، کور میشود». یعنی الان برای تربیت بچههای خودمان این مشکل را داریم. باید شوقانگیزی ایجاد کنیم تا خوبیها برایش محبوب و از فسق و گناه متنفر شود. هدف این است که آدمها رشد همه جانبه، حریت و عزت پیدا کنند، لذا در همین نامه۳۱ امیرالمومنین میفرماید: «قلب جوان مثل زمین خالی است. هرچه در آن کاشته شود، همان را میپذیرد». باید به خانوادهها بگوییم اگر برای تربیت فرزندانتان شتاب نکنید، دشمن بچههای شما را میبرد. امیرالمومنین فرمود: «برای تربیت تو عجله کردم و ترسیدم که دو چیز بر من سبقت بگیرد، یکی هوسها و دیگری فتنههای دنیا». بعد فرمود «عجله کردم برای ادب تو قبل از اینکه قلبت قسی شود». یعنی هر پدری، هر مربی و هر رسانهای این رقیبها را دارد. یک رقیب از درون انسان است به نام هوس و شهوت و یک رقیب از بیرون که همان گروهها و افکار انحرافی هستند. دوره نوجوانی بسیار حساس است. از آنجا که جوان پختگی ندارد، اگر تربیت نباشد دیگر از تعلیم او نتیجه نمیگیرید. مثل مغزی که به دست فلج فرمان دهد، طبیعی است که نتیجه نمیگیرد. دوستان ما در صداوسیما اهل تأمل هستند، باید درعمق این سخنان دقت کنند. نهجالبلاغه، یک معجزه قولی است یعنی بشر عادی این چنین نمیتواند حرف بزند. امیدوارم رسانه بتواند خواص را متوجه امر خطیر تربیت کند.
جایگاه جهاد تبیین در صداوسیما
اما در بحث ایجاد شبهه در افکار جوان، جهاد تبیین مصداق پیدا میکند، چون شیطان نانش در فریب و آمیخته کردن حق و باطل است. روایتی هست که جوانان را به پرسشگری تشویق میکند. امام صادق(ع) میفرماید: «مردم وقتی هلاک میشوند که سؤال نکنند.» رسانه باید ضمن مدیریت پرسشگری، آن را ترویج دهد و در برابر شبهاتی که دشمن ایجاد میکند، به جهاد تبیین متوسل شود؛ البته رسانه باید حزباللهیها را متوجه کند که جهاد تبیین نیاز به گوش شنوا دارد؛ کف وظیفه رسانه، پیامرسانی است. بعد از آن باید سعی کند این پیام از مسیری درست در قالب تولید برنامههای موفق و پرمخاطب به گوش مخاطبش برسد. البته متاسفانه بسیاری از مردم سرشان در زندگیشان است و حوصله ندارند به حرفهای رسانه گوش دهند؛ عدهای هم بوده که بدبین هستند. در قبال اینها، رسانه باید سوءتفاهمها را برطرف کند و برای این امر باید به جهاد تبیین روی آورید؛ لذا باید حزباللهیها مقدمات جهاد تبیینی که هدفش ارتباطگیری و صمیمیت با خلق خداست را فراهم کنند تا گوشها شنوا شود. یکی از راهبردهای اسلام در برخورد با جوانان، بحث تکریم، اعتماد و مسئولیت سپردن است. همچنان که انقلاب را جوانها به پیروزی رساندند، در جنگ هم همینطور بود؛ منتها در مقوله جنگ، چون بحث خون دادن و کشته شدن بود، هیچکس مانع دیگری نمیشد، لذا حسن باقریها کشف میشدند اما بعد از جنگ چون بحث میز و حقوق است، وسوسههای شیطانی مانع بروز استعدادها و پذیرفتن مسئولیتها میشود. هرکس در هر سمتی که است هرگاه دیگری را مناسبتر از خودش برای آن سمت دید، باید او را به رئیس رسانه پیشنهاد دهد. پست امانت است و خداوند امر فرموده که امانت را به اهلش بدهیم. اهل یعنی آن کسی که شایسته است نه آن کسی که به یک جهات غیرالهی و غیرعقلایی، مورد پسندمان است. وقتی پیامبر، جوانی ۱۸ساله به نام اسامه بن زید را برای فرماندهی نبرد انتخاب کردند، عدهای اعتراض کرده و گفتند این جوان را بر مهاجرین و انصار، ترجیح دادید و حضرت توضیح دادند که این جوان چه شایستگیهایی دارد. اولین والی مکه جوانی ۲۱ ساله بود. در روایات آمده اصحاب المهدی، جملگی شُباب هستند.
۱- جوانان در نوک پیکان تهاجم دشمن هستند و حضرت آقا از سالهای دور این دغدغه را داشتهاند.
۲- در دعای ۲۵صحیفه سجادیه، یکی از راهکارهای تربیت، دعای پدر و مادر در حق فرزند معرفی میشود.
۳- رسانه باید این سخن پیامبر اکرم را که میفرمایند:«روزی با زن است» به مردم ثابت کند.
۴- نامه ۳۱نهج البلاغه مورد مباحثه مسئولان رسانه قرار گیرد و از راهبردهای تربیتی آن استفاده شود.
۵- مقدمات جهاد تبیینی را که هدفش ارتباطگیری و صمیمیت با خلق خداست، فراهم کنید تا گوشها شنوا شود.
۶- متاسفانه جوانانی را در رسانه برجسته کردیم که صرفا در یک زمینه میتوانند الگوی نسلشان باشند.
۷- هر کس در هر سمتی هرگاه دیگری را مناسبتر از خودش دید، باید او را به رئیس رسانه پیشنهاد کند.
۸- اولین والی مکه جوانی ۲۱ساله بود. در روایات آمده اصحاب المهدی، جملگی شباب هستند .
۹- ما که داعیهدار جمهوری اسلامی هستیم باید راهبردهایمان را از متن دین اخذ کنیم.
۱۰- دربحث ایجاد شبهه درافکارجوان،جهادتبیین مصداق پیدامیکند، چون شیطان نانش درآمیخته کردن حق و باطل است.