انجمن دیده بان زیست بوم برازجان؛

پیاده روی ولایت:بایدها و نبایدها

کنشگران محیط زیست و آگاهان و کارشناسان دغدغه مند دهها سال است فریاد می زنند که سدسازی ارمغانی جز نابودی زیست بوم ها و زیستمندان ندارد و گوش شنوایی نبود...
کد خبر: ۱۴۱۶۵۹۷
نویسنده داریوش محبی کنشگر محیط زیست انجمن دیده بان زیست بوم برازجان

 جام جم آنلاین بوشهر/کنشگران محیط زیست و آگاهان و کارشناسان دغدغه مند دهها سال است فریاد می زنند که سدسازی ارمغانی جز نابودی زیست بوم ها و زیستمندان ندارد و گوش شنوایی نبود تا اینکه اردوغان در ترکیه با طرح های گاپ و داپ و ساخت یک سلسله سدهای عظیم بر سرشاخه های دجله و فرات و... و حکومت افغانستان با سدهای کمال خان و کجکی و بندهای انحرافی بر سرشاخه هیرمند صدای دولت و مجلس و حتی حامیان سینه چاک سدسازی در داخل را درآورد و دقیقا همان کاری را کردند که متولیان امر در ایران بر سر محیط زیست مان آورده اند. جلگه خوزستان که از سرسبزترین و پر آب ترین جلگه های جهان بود را شوره زار کردیم و خشکاندیم، دریاچه ارومیه را خشک و کانون ریزگرد کردیم، زاگرس و سرچشمه های عظیمش را به بحران رساندیم، تالاب های شادگان و هورالعظیم و حله و مند در جنوب و تالاب های کمجان، پریشان، ارژن، گاوخونی و... در مرکز و هامون و جازموریان در شرق را همگی خشکاندیم و کانون ریزگرد شدند و کوتاه سخن اینکه امروز دیگر نشانی از تالاب و زیست بوم تالابی در ایران نیست و انگشت شمار تالاب باقیمانده نیز در حال کما هستند. افزون بر آن، دشتها و مراتع و جنگل ها نیز با سرعتی فزاینده در حال نابودی هستند. آبخوانها به شدت رو به پایان و برگشت ناپذیری اند، دوره سرمایی مناطق سردسیری و برفگیر را با دریاچه های مصنوعی کاستیم و تعادل زیست بومی منطقه را برهم زدیم و صدها مورد دیگر که شرح آن در این نوشتار نگنجد که مهمترین عامل پدیداری این فجایع همانا سدسازی و سازه های آبخیزداری است. 

پرسش این است که مگر آنچه ما در ایران کرده ایم با کاری که افغانستان و ترکیه کرده چه تفاوتی دارد که مدعی آنهاییم و خود همچنان بر رویه ویرانگرانه مان پایفشاری داریم و حاضر به درس آموزی و عبرت گیری نیستیم. 
چرا مرثیه خوان حقابه هامون از هیرمندیم و با افغانستان برای تحقق حقابه هامون گرفتار چالشیم اما همچنان مدیحه گوی سدسازی و سدسازان در داخلیم؟ یعنی اگر آب در جغرافیای سرزمینی ایران باشد و با سدها و سازه ها جلوی جریان طبیعی اش را بگیریم درست است و همین کار در جغرافیای فرامرزی نادرست و ویرانگر است؟ افغانستان حقابه را نمی دهد و برای بازپس گیری اش حاضریم انرژی را تبادل کنیم و حتی بجنگیم!، در داخل برای جازموریان چه باید کرد؟ جازموریان این همسایه دیرینه هامون را خشکانده و بر واپسین نفس هایش به تماشا نشسته ایم! اما هامون را افغانستان و جازموریان را خودمان نابود کردیم! حقابه داران تاریخی را محروم و حقابه داران جدید ساخته اید. 

 تالاب جازموریان با گستردگی حوضه آبریز هفتاد هزار کیلومتر مربعی در مرز استانهای سیستان و بلوچستان و کرمان از زیباترین چشم اندازهای طبیعی و بزرگترین منبع آب شیرین کشور است که با بی تدبیری حیات زیستی حدود یک میلیون نفر در ۱۴ شهرستان و ۳ استان را تهدید می کند و با توجه به پهنه ی آن که ۲ برابر دریاچه ارومیه است ۳۰ درصد ریزگردهای کشور در جازموریان تولید می شود. هلیل رود که از کوهستانهای منطقه بافت، رابر، بحر آسمان، کوه شاه و زر دشت و... در مسیر ۳۹٠ کیلومتری اش تا جازموریان گرفتار سدسازی های بی رویه بر سرشاخه های خود همچون جیرفت، بافت، رابر و صفا رود و... شده و کارکرد طبیعی اش را از دست داده زیرا پایداری زیست بوم ها وابسته به جریان طبیعی آب های سطحی است و امروز جازموریان زیبا و زندگی بخش کانون ریزگرد شرق کشور و مرگ آفرین گشته و زیستگاه را فدای تفرجگاه کرده اید!! 

 سد صفارود آخرین میخ بر تابوت جازموریان است و با عنوان تأمین نیاز آبی شرب شهرستان کرمان که ۴۴ میلیون متر مکعب است(در حالی که آب شرب شهرهای شمالی استان کرمان در حال تأمین از خلیج فارس و دریای عمان است)، قرار است ۲٠٠ میلیون متر مکعب آب با ۳۸ کیلومتر تونل و ۷٠ کیلومتر لوله گذاری قلب کوه عشق را بشکافد تا به بردسیر برسد که بی شک هدف اصلی این طرح تأمین نیاز آبی صنایعی همچون معدن مس درآلود، فولاد بوتیا، کارخانه های مس، پتروشیمی و گردشگری مانند تفرجگاه دل عالم است تا دل آدم و عالم بسوزد!! با کدام منطق سازگار و همخوان است که قلب کویر ایران قطب فولاد و مس باشد! جایی که آب شرب مردمانش از خلیج فارس و دریای عمان تأمین می گردد! کشاورزی، دامپروری، اقتصاد و حیات جنوب استان را فدای قطب فولاد و مس در شمال استان نسازید. ۴/۵ ملیون تن محصولات ارگانیک خارج از فصل در جنوب کرمان از آب هلیل رود و جاموزیان تولید می شده که اکنون از آبخوانها تأمین می شود و از خطرناک ترین دشتهای گرفتار فرونشست زمین است. با خشکیدگی جازموریان افزون بر بحرانهای محیط زیست انسانی، ۲۳۰ گونه جانوری و ۲۲۰ گونه گیاهی نابود می شود. آبی که در پایین دست چرخ زندگی مردمان و تأمین منافع عمومی است چرا باید گرداننده ی چرخ صنایع شود که سود سرشارش به جیب سرمایه داران و فلاکتش نصیب مردم باشد.  این پروژه انتقال آب همانند پروژه های مشابه، ضد محیط زیستی و بوم ناسازگارانه است و در حالی که سد صفا رود مجوز و گزارش ارزیابی محیط زیستی ندارد اما اداره کل محیط زیست استان کرمان برای تونل انتقال آب این سد مجوز داده است!! ۱۱٠ کیلومتر تونل و لوله گذاری با تخریب زیستگاهها در زیست بومی شکننده و این حجم تخریب و برهم خوردگی طبیعت از یک سوی و از سوی دیگر با خشکیدگی کامل جازموریان و پیدایش پیامدهای ناگوار زیست محیطی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی و... چرا باید انجام گیرد؟ تفاوت هامون و جازموریان چیست؟ چرا جازموریان را با دست خودمان با همان الگوی افغانستان به سرنوشت هامون می نشانیم؟! تفاوت دستگاههای متولی داخلی با دولت طالبان چیست؟ چرا عبرت نمی گیریم و رطب خورانِ منع رطب کن باشیم! چرا بر شاخه نشسته و بن می بریم؟ سد صفارود و پروژه انتقال آب این سد، کپی برابر اصل با سد کمال خان و کجکی و بندهای انحرافی و تغییر مسیر جریان طبیعی آب به گود زره است و جازموریان نیز بسان هامون دارای حقابه است و به قانون طبیعت، حقوق زیستمندان، عدالت زیستی و اخلاق زیستی پایبند باشیم و فراموش نکنیم که نجات محیط زیست در عملگرایی است و نه با شعار.

 

 




newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۲ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها