ناپدیدشدن داماد در شب‌عروسی

ماجرای جنجالی ناپدید شدن داماد در شب عروسی، خاطره یکی از کارآگاهان پلیس آگاهی است که این هفته در تپش روایت کرده‌ایم.
ماجرای جنجالی ناپدید شدن داماد در شب عروسی، خاطره یکی از کارآگاهان پلیس آگاهی است که این هفته در تپش روایت کرده‌ایم.
کد خبر: ۱۴۱۴۰۹۹

ماجرا از آنجا آغاز شد که زنی میانسال به پلیس مراجعه کرد و از ناپدیدشدن پسرش در شب عروسی‌اش خبر داد. زن میانسال زمانی که در مقابلم روی صندلی نشست، گفت: دیشب عروسی پسرم بود و امیر مثل تمام دامادها برای آوردن عروس از آرایشگاه سوار بر خودروی پرایدش خانه را ترک کرد. هر چه منتظر ماندیم اما از پسرم خبری نشد و ساعاتی بعد عروس ناراحت و نگران به ما خبر داد همچنان در آرایشگاه است و از امیر خبری نیست. یکی از بستگان به دنبال عروس رفت اما از پسرم خبری نشد. درنهایت هم عروسی کنسل شد و مهمان‌ها سالن را ترک کردند. بی شک برای امیر اتفاقی افتاده‌ است، این ماجرا باعث شد عروسی به هم بخورد و آبروی‌مان برود.

جنجال در فضای مجازی
شماره پلاک خودروی امیر و مشخصات او را به همه واحدهای گشت اعلام کردیم. از طرفی خبر ناپدیدشدن امیر در فضای مجازی منتشر شد و موج خبری بزرگی را به راه انداخت. فرضیه‌ها و گمانه‌زنی‌های زیادی در رابطه با ناپدیدشدن امیر مطرح شد، که مهم‌ترین آن، ربوده شدن آقای داماد بود. گرچه احتمال قتل او نیز جزو فرضیه‌های دیگری بود که پیش‌رو داشتیم.
در ادامه تحقیقات و با توجه به این‌که شماره پلاک خودروی امیر به کلیه واحدهای گشت شهرستان‌ها نیز اعلام شده‌ بود، پلیس مشهد اعلام کرد خودروی امیر در مشهد دیده شده‌ است. بررسی‌ها نشان می‌داد خودرو چند ساعتی در سطح شهر تردد داشته و بعد از آن از شهر خارج شده‌ است. از مشهد نتوانستیم به سرنخ و ردی از امیر برسیم و چند روز بعد پلیس کرمان اعلام کرد خودروی امیر در یکی از شهرهای جنوبی این استان در حال تردد است. درنهایت با کمک پلیس کرمان، خودروی امیر متوقف و راننده آن به اداره آگاهی منتقل شد.

فرار از دست آدم‌ربایان
بررسی‌ها نشان داد راننده خودرو، همان داماد ناپدید شده است. امیر در تحقیقات راز ناپدید شدنش را این‌طور برملا کرد: « درحال رفتن به آرایشگاه بودم که سه مرد افغان راهم را سد کردند و با تهدید سوار خودرویم شدند. آنها مرا با زور به مشهد و بعد از آن به کرمان بردند و از آنجا که موفق نشدند پولی به‌دست بیاورند، مرا رها کردند.»
بازهم با پیداشدن داماد جوان، موج خبری در فضای مجازی منتشر شد. خبری مبنی بر این‌که داماد جوان از دست آدم‌ربایان نجات یافته و باید به استقبال او برویم. اما حرف‌های امیر به نظرم مشکوک می‌آمد. چطور ممکن بود گروگانگیران، او را با خودشان به مشهد و کرمان برده‌ باشند و بعد هم او را بدون این‌که چیزی به دست بیاورند رها کنند. چطور امکان دارد آدم‌ربایان با خانواده امیر برای گرفتن پول تماس نگرفته‌ باشند. سوال‌های زیادی در این رابطه برایم مطرح بود.

آدم‌ربایی ساختگی
ضدونقیض‌گویی‌های امیر، باعث شد بار دیگر از او تحقیق کنیم و پسر جوان زمانی که دربرابر مدارک پلیسی قرار گرفت، راز ناپدیدشدنش را برملا کرد: «قبل از ازدواجم با دختری به نام مریم آشنا شدم. همین آشنایی باعث شد بین من و مریم رابطه عاطفی به‌وجود آید. او دختری بود که من در رویاهایم به دنبالش می‌گشتم و از این آشنایی خیلی راضی بودم و تصمیم داشتم با او ازدواج کنم اما مریم ساکن یکی از شهرهای شمال‌شرقی کشور بود و فاصله زیادی با من داشت. زمانی که از مریم و تصمیم ازدواجم با خانواده صحبت کردم، آنها مخالفت کردند. آنها دل‌شان می‌خواست من با شیما، دختری که ماجرایم با او تا شب عروسی هم کشیده شد، ازدواج کنم. من حریف خانواده‌ام نشدم و درنهایت تن به ازدواج دادم. اما روز عروسی با خودم گفتم اگر پای سفره عقد بنشینم مریم را برای همیشه از دست خواهم داد.
پسر جوان ادامه داد: اگر با مریم ازدواج نمی‌کردم، حسرت او برای همیشه در دلم می‌ماند و نمی‌توانستم با هیچ دختر دیگری هم ازدواج کنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم فرار کنم و به جای آن‌که به دنبال همسرم بروم؛ به سمت مشهد حرکت کردم. مدتی در آنجا بودم و بعد از آن به سمت کرمان حرکت کردم. من بی‌هدف به شهرهای مختلف می‌رفتم. فقط می‌خواستم طوری وانمود کنم که مرا ربوده‌اند و به دلیل ربوده شدنم نتوانستم در مراسم عروسی‌ام شرکت کنم. اما درواقع این نقشه را طراحی کردم که از ازدواج تحمیلی رها شوم و با دختری که دلم می‌خواهد ازدواج کنم. اگر به خانواده‌ام می‌گفتم که نمی‌توانم با شیما ازدواج کنم، صددرصد آنها مخالفت می‌کردند و از طرفی آبروی شیما هم می‌رفت. کسی باورش نمی‌شد ازدواج به خاطر عشق داماد به دختر دیگری برهم بخورد و اگر هم باور می‌کردند، برای شیما ضربه روحی به حساب می‌آمد. من واقعا دلم می‌خواهد با مریم ازدواج کنم و زندگی جدیدی را تشکیل دهم.
با اعترافات پسرجوان به آدم‌ربایی دروغین و ساختگی، راز ناپدیدشدن او برملا شد و دیگر ما در جست‌وجوی سه مرد افغان خیالی نبودیم. پرونده‌ای هم که جنجال زیادی در فضای مجازی به پا کرده بود، بسته شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها