جسد را سگ گلهای پیدا کرده بود و به دنبال سر و صدای سگ، چوپان از ماجرا باخبر شده و به پلیس گزارش کرده بود. راهی محل کشف جنازه شدیم، کنار پلی قدیمی در چند کیلومتری شهر، جسد مردی حدودا ۵۰ساله افتاده بود. لکه های خون در کنار جسد به چشم میخورد و پزشکیقانونی در بازرسی بدنی از جسد، رد گلولههایی را کشف کرد که به قفسه سینه اش اصابت کرده بود. گلوله ها برای شناسایی نوع و کالیبر اسلحه به آزمایشگاه ارسال شد. آثار خون روی زمین و وضعیت قرار گرفتن جسد، نشان می داد جنایت در همان محل رخ داده است. عکسبرداری از جسد و حوالی آن انجام شد و پس از ترسیم کروکی و تکمیل تحقیقات میدانی، جنازه به پزشکی قانونی منتقل شد. مدرکی همراه مقتول نبود که هویت او را مشخص کند، اما زمانی که مشخصات او را به مرکز اعلام کردیم، مشخص شد ساعاتی قبل، زن جوانی به پلیس یکی از استان ها مراجعه کرده و خبر ناپدید شدن همسرش را اعلام کرده است.
هویت مقتول
از آنجا که شهرستان محل زندگی مرد ناپدید شده با کشف جسد فاصله زیادی نداشت و مشخصات مجید، مرد ناپدید شده با مقتول شباهت زیادی داشت، با این احتمال که جسد متعلق به مرد ناپدید شده باشد سراغ همسرش رفتیم.زن جوان در تحقیقات گفت: ساعت حدود ۱۰ شب بود که همسرم برای انجام کاری از خانه خارج شد، قرار شد یک ساعته برگردد، اما خبری از او نشد، هر چه با تلفن همراهش تماس گرفتم خاموش بود. تا صبح صبر کردم و از آنجا که هیچ خبری از مجید نشد، با پلیس تماس گرفتم و گزارش ناپدید شدنش را دادم. جسد را همسر مجید شناسایی کرد و بدین ترتیب معمای هویت جسد مجهول الهویه برملا شد، اما هویت عامل یا عاملان جنایت همچنان برای ما نامشخص بود. در تحقیقاتی که انجام دادیم، نخستین مظنون مان همسر مجید بود. تفاوت سنی مه لقا با همسرش یکی از دلایلی بود که به او مشکوک شدیم. از طرفی مه لقا چهار سال قبل به خاطر اختلافات از همسرش جدا شده و بعد از مدتی مجدد با او ازدواج کرده بود.
رابطه پنهانی
گرچه مه لقا چنین اظهاراتی داشت، اما در ادامه بررسی ها دریافتیم او با مردی به نام خشایار رابطه پنهانی دارد. زمانی که مدارکی که در تحقیقات بدست آوردیم را کنار هم قرار دادیم، فرضیه قتل توسط همسر مقتول قوت گرفت. ممکن بود مه لقا عامل قتل نباشد، اما بی شک در این جنایت دست داشت و از ماجرا باخبر بود. مه لقا زمانی که در مقابل مدارک پلیسی قرار گرفت، گریه کرد. لحظاتی به او اجازه دادم تا آرام شود و درنهایت راز جنایت را برملا کرد و گفت: با مجید اختلاف داشتم و این اختلاف هر روز بیشتر می شد تا جایی که مهریه ام را بخشیدم و از مجید جدا شدم. اما بعد از مدتی اصرارهای پسرم باعث شد دوباره با او ازدواج کنم. مجید قول داده بود دست از کارهای خلافش بردارد اما بعد از ازدواج مجدد بهتر که نشد، بدتر هم شد. برای فرار از دست اذیت های مجید، در آرایشگاهی مشغول به کار شدم. حدود یک سال قبل بود که پسر یکی از اقوام را مقابل آرایشگاه دیدم. کاوه، مرا به خانه رساند و در مسیر سفره دلم را برایش باز کردم و از بدبختی هایم گفتم. بعد از آن هفته ای یکبار کاوه را می دیدم و این هفته ای یکبار به روزی یکبار تبدیل شد. به خودم که آمدم، متوجه شدم که به کاوه علاقهمند شده ام. اما این تنها من نبودم که دلبسته شده بودم، کاوه هم عاشق من شده بود و از من خواست از مجید جدا شوم. او ادامه داد: من یکبار جدا شده بودم و دیگر نمیتوانستم این کار را انجام دهم. نه مجید طلاق می داد و نه تحمل طعنه ها و حرف های مردم را داشتم. وقتی از این راه به نتیجه نرسیدیم، کاوه پیشنهاد دیگری مطرح کرد. او گفت مردی را می شناسد که حدود ۳۰میلیون تومان می گیرد و مجید را به قتل می رساند. با شنیدن این حرف یکه خوردم و تردید داشتم، می ترسیدم اما آنقدر کاوه گفت تا بالاخره موافقت کردم. با مرگ مجید من از شر اخلاق های بد او راحت می شدم و از طرفی هم می توانستم با کسی که دوستش دارم ازدواج کنم.
نقشه جنایت
مه لقا ادامه داد: شب حادثه، قاتل اجیر شده به مقابل خانه مان آمد و به بهانه دیدن کار، همسرم را سوار خودرواش کرد. من دیگر خبری از آنها نداشتم تا اینکه ساعاتی بعد کاوه خبر داد که کار را تمام کرده است. تمامی تماس ها و پیام ها با سیم کارتی بود که هویت نداشت و بعد از جنایت سیم کارت را سوزاندم. فردای آن روز طبق نقشه به کلانتری رفتم و ناپدید شدن همسرم را گزارش کردم. با اعتراف مه لقا، کاوه و بدنبال آن مرد اجیر شده برای این جنایت بازداشت شدند. هر دو به قتل اعتراف کرده و قاتل اجیر شده در رابطه با نحوه جنایت گفت: مجید را از قبل میشناختم، کاوه هم یکی از دوستان ما بود، اما مجید نمی دانست که من با کاوه دوستم و آشنایی قبلی دارم. وقتی کاوه پیشنهاد قتل با پرداخت ۳۰میلیون را داد، وسوسه شدم که این جنایت را مرتکب شوم. شب حادثه سراغ مجید رفتم و به بهانه ای او را سوار خودروام کردم. به خارج از شهر رفتیم در استراحتگاهی توقف کردم تا چیزی از داخل ماشین بردارم. مجیدغافل از نقشه ای که در سر داشتم از ماشین پیاده شد و من هم اسلحه را از صندوق عقب بیرون آوردم و به طرف او دو تیر شلیک کردم.
با اعتراف مرد اجیر شده، اسلحه ای که با آن جنایت صورت گرفته بود کشف شد و آزمایشگاه تشخیص هویت نیز تایید کرد. متهمان با اعتراف به قتل به بازسازی صحنه قتل پرداختند و در انتظار اجرای حکم در زندان به سر بردند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم