اعتیاد به مواد عجیب و غریب

۳۷سال بیشتر ندارد اما ۱۵سال اعتیاد و مصرف انواع مواد مخدر از سنتی گرفته تا صنعتی، چهره مرد جوان را به مردی میانسال تغییر داده است. رضا می‌گوید اگر در دوران کودکی و به تقلید از پدر، سراغ تجربه کردن سیگار نمی‌رفت، نیمی از عمرش را بابت اعتیاد قمار نکرده بود. او اولین بار ۱۰سالش بود که سیگار کشید، یک سال بعد طعم مشروب را چشید و دو سال بعد هم با مصرف حشیش تیر خلاص را به خودش زد.
۳۷سال بیشتر ندارد اما ۱۵سال اعتیاد و مصرف انواع مواد مخدر از سنتی گرفته تا صنعتی، چهره مرد جوان را به مردی میانسال تغییر داده است. رضا می‌گوید اگر در دوران کودکی و به تقلید از پدر، سراغ تجربه کردن سیگار نمی‌رفت، نیمی از عمرش را بابت اعتیاد قمار نکرده بود. او اولین بار ۱۰سالش بود که سیگار کشید، یک سال بعد طعم مشروب را چشید و دو سال بعد هم با مصرف حشیش تیر خلاص را به خودش زد.
کد خبر: ۱۴۰۵۵۰۲
نویسنده لیلا حسین‌زاده - تپش

گاهی هم که مواد نداشت، دو نوع شربت سینه را با هم مخلوط می‌کرد و می‌خورد تا نشئه شود؛ کاری که به گفته رضا بین مصرف‌کنندگان موادمخدر بسیار رایج بود:«من همیشه عاشق امتحان کردن چیزهای جدید بودم. وقتی ۲۱ سالم شد برای درس خواندن به یکی از کشورهای اروپایی رفتم و با چند پسرجوان در یک خانه دانشجویی ساکن شدیم. آن‌ها هم مثل خودم مصرف‌کننده بودند و همه جور موادی می‌کشیدیم. مدتی بعد در یکی از کلاس‌ها، با دختری آشنا شدم و دل به او دادم. بعد از آشنایی با او زندگی‌ام رنگ و بوی تازه‌ای به خودگرفت، اما او خواسته‌های عجیببی و غریبی از من داشت که تامینش در توان من نبود و برای همین ترکم کرد. وقتی رفت، روال عادی زندگی‌ام به‌هم خورد و تبدیل به یک موجود مرده شدم. برای آرام شدن دنبال مواد جدید می‌گشتم و هرچه دم دستم می‌آمد، مصرف می‌کردم. در آن کشور نوعی ماده مخدر مخصوص وجود داشت که مصرف آن باعث می‌شد تا ۷۲ساعت نه بخوابم و نه اشتهایی برای غذا خوردن داشته باشم. بعدها فهمیدم که تعدادی از جوانان آن کشور به دلیل مصرف همین ماده جان‌شان را از دست داده بودند.»
هرچه می‌گذشت، رضا بیشتر در مواد غرق می‌شد. کوکائین، ماری جوآنا و قرص‌های اکستازی همخانه شب و روزش شده بود:«اتفاقا مواد را با دوزهای بالا مصرف می‌کردم که فقط بمیرم نه این‌که لذت ببرم. به همین دلیل یک روز حالم به شدت بد شد و دوستانم مرا به بیمارستان بردند و در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری شدم. شانس آوردم که زنده ماندم. مواد نابودم کرده بود و برای همین به ایران برگشتم تا مدتی از آن شرایط دورباشم. مدتی را با خوردن مشروب سپری کردم اما طاقت نیاوردم و دوباره سمت دوستان قدیمی خودم رفتم و مصرف مواد را شروع کردیم. تمام خانواده فهمیدند مصرف‌کننده هستم وبرای همین درگیری شدیدی بین من و پدرم اتفاق افتاد و مرا از خانه بیرون کرد. روانم بدجور بهم ریخته بود طوری که با وسایل نوک تیز به جان بدنم می‌افتادم و خودم را زخمی می کردم. هنوز هم برایم عجیب است که این کارها را با خودم انجام می‌دادم.
احساس می‌کردم آدم بدی هستم که باید مجازات شود و به این شکل خودم را تنبیه می‌کردم. بعد از مدتی رفتم سراغ ال.اس.دی و همراهش ماری جوآنا و الکل هم مصرف می‌کردم. دوزم بالا رفته بود . این در حالی بود که فقط سالی یک‌بار از این ماده مخدر می‌توان استفاده کرد. خماری این ماده ترسناک است و حالت‌های روحی روانی بدی مثل استرس شدید و توهم و بدبینی دارد. احساس می‌کنی همه دنبالت هستند.»
رضا درگیر چنان شرایطی شده بود که تصمیم گرفت به زندگی‌اش خاتمه دهد:« تعداد زیادی قرص خوردم اما انگار قرار نبود بمیرم. مدتی بعد با کمک یکی از دوستان پدرم در یک مرکز ترک اعتیاد بستری شدم و بعد از حدود ۱۱ ماه و ۱۵ روز پاک شدم.»

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها