هنر همواره کنشهای خود را از روایت میگیرد. روایتی که حد اعلای انسانی است، قطعا موضوعی جذاب برای ثبت و ماندگاری است. مباحث زیباییشناسی که در عصر طلایی یونان ترسیم شد، همواره دو جدال بحثی را پیشروی هنرمندان قرار داد تا هنرمند از میان این دو دیدگاه فلسفی، به بیانگرایی در آثار هنری دست بزند.
اگرچه سابقه مباحث نظری هنر به دوران پیشاسقراطی بازمیگردد، اما شاگرد او، افلاطون بود که اولین نظریه جامع برای هنر را بیان کرد. او به جهان مُثل معتقد بود، جهانی که تمامی ایدهها در آن وجود دارد و انسان زمینی با برداشت ذهنی از آن ایدهها در زمین زندگی میکند. نظریه افلاطون بر آرمانخواهی مبتنی است یعنی، هنرمند مقلدی است که با برگزیدن بهترین روایات از جهان ایدهها، به بهترین شکل آن را تقلید و برای انسان زمینی بازآفرینی میکند. چون فلسفه افلاطون مبتنی بر وجود جهانی برتر بود، پس از ظهور مسیحیت و انطباق روایتی دینی به جهان برتر که انسان از آن رانده شده، مسیحیت عنصر تصویر را بهعنوان یک نشانگان اصلی برای اشاعه دین مسیحی برگزید و از همین رو به گسترش تصویر همراه با دین مسیحی اقدام کرد. از همین روست که سراسر دین مسیحیت پر از تصاویر روایات کتب دینی است و از هر روایت انجیلی بیشمار تصویر از سوی هنرمندان قرنهای مختلف وجود دارد و این روند هنوز هم تکرار میشود.
با این مقدمه، باید برای بررسی آثار علی بحرینی، از دریچه نگاه آرمانخواهانه افلاطونی دست به تحلیل زد. آثار علی بحرینی مبتنی بر روایت است، یعنی عنصر اصلی که او بر آن تاکید میکند روایتی صادق از دین است که هنرمند از پس نگاه خود به بازآفرینی آن میپردازد. پرداخت هنری او نیز تاکید بر فهمپذیریای دارد که بتواند بر عموم جامعه انسانی تاثیر بگذارد، یعنی روایتی ساده با بیانی شیوا، اما با تاکید هنری در تجسمبخشی به تصویر. رنگ و فرم هم در آثار او در خدمت روایت هستند، به گونهای که رنگ تاکیدی بر معصومیت یا شقاوت در تصویر است و فراتر از بیان بصری عنصر روایت نمیروند، زیرا او میخواهد مخاطب روایت او را فهم کند و از ارائه تاکیدات بازنمایانه با رنگ و فرم که نشانگانی بر حضور در صحنه بودن هنرمند است پرهیز میکند.
این مسأله علی بحرینی را در زمره هنرمندان آرمانخواهی قرار میدهد که با تجسمبخشیدن بر روایت، جهان والای انسانی را در یک قاب پیشروی مخاطب قرار میدهند و به داستان پس ذهن مخاطب که روایت را در طول سالها فهم کرده، عینیت میبخشد.
در عصر جدید که هنر دیگر زیرمجموعهای از فلسفه نیست و معاصریت در پستمدرنیسم خلاصه شده، بیانگری تصویری علی بحرینی، بازگشتی بر داشتههای هنر کلاسیک محسوب میشود، بازگشت به دورانی که اعتقاد بر آن بود که امر والا در روایت دینی است که جهان انسانی را به سوی، معنویت، اخلاق، عدالت و همزیستی رهنمون میسازد. چنین بازگشتی در عصر جدید خود نشان میدهد که چگونه انسان معاصر سوار بر قطار پرسرعت مدرنیست و پستمدرنیسم، دنیای شوریده از انسانیت را فراموش کرده. از همین روست که وقتی در مقابل آثار بحرینی قرار میگیریم، جدا از نگاه و روایت مستتر در اثرش، به این فکر میکنیم که هنر چرا از روایت تهی شدهاست؟
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد