دلایلی متعدد و البته به زعم خودشان منطقی هم دارند. حالا در بین این حجم از دلیل و منطق برای ازدواج نکردن، هیچکس، انگشت اتهام را به سمت خودش نمیگیرد؛ اینکه نکند توقع من زیاد است؟ نکند خودم مسئولیتپذیر نیستم! با این حال کارشناسان و مشاوران خانواده سهم بزرگی از کاهش آمار ازدواج را چنین مسائلی میبینند. جدیدترین گزارش مرکز آمار ایران نشان میدهد که در ۱۰سال گذشته به طور بیسابقهای، میزان ازدواج کاهش و طلاق افزایش یافته است.
بر پایه این گزارش، از سال ۱۳۹۰ تا پایان ۱۳۹۹ ازدواج در کشور بیش از ۳۶درصد کاهش داشته است. در نگاه اول به نظر میرسد که این کاهش ۳۶درصدی ازدواج جوانان در ایران ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی با رشد هزینههای ازدواج دارد، اما واقعا این همه ماجراست؟ بدیهی است که خیر! در واقع سادهلوحانه است که دلیل عدم اقبال جوانان به تشکیل خانواده را فقط به قیمتها و متغیر اقتصاد منحصر کرد. در این میان، دلایلی دیگری هم وجود دارد که بخش عظیمی از آن به تربیت جوانان این نسل و آماده نبودن آنها برای تشکیل خانواده برمیگردد.
همهچیز اقتصاد نیست
وضعیت نابهسامان اقتصادی یکی از بدیهیترین مسائلی است که همه افراد جامعه را دچار مشکلات کوچک و بزرگ کرده است؛ وضعیتی که میتواند موجب حجم انبوهی از مشکلات شود. مشکلاتی که در نهایت آنقدر به همدیگر گره میخورند و کار را سخت میکنند که کمتر کسی جرات میکند ازدواج کند و فرزندی به دنیا بیاورد. واقعا همه دلیل این ازدواج نکردنها، فشار اقتصادی است؟: «مسائل اقتصادی یکی از دلایل کاهش ازدواج هست، اما همه ازدواج نکردنها را نمیشود به مشکلات مالی ربط داد.» این را مجتبی حورایی، مشاور و کارشناس خانواده میگوید که معتقد است چه بسیار جوانانی که وضعیت مالی بسیار ایدهآلی دارند، اما تن به ازدواج و تشکیل خانواده نمیدهند. افرادی که خودرو و خانه و شغل و تفریحاتشان به راه است؛ آنها دیگر چرا؟ پاسخ این سؤال، همان موضوعی است که ما هم به دنبالش هستیم؛ موضوعی بهعنوان فرار از مسئولیتپذیری!
توقعاتی چنین و چنان
«ازدواج» خرج دارد؛ از گل و شیرینی مراسم خواستگاری تا طلا و لباس و تالار عروسی و هزینههای خرید یا اجاره خانه! مخارجی که کمتر کسی است که دوست نداشته باشد که همه آنها در بهترین حالت ممکن اجرایی نشود؛ مخارجی که بدون تعارف، بخش زیادی از آنها خواسته دختر و خانواده دختر است و پرتوقعی بهحساب میآید. نتیجه چه میشود؟ پسر و خانواده پسر میدانند که از پس آن، برنمیآیند و پس عطای ازدواجکردن را به لقایش میبخشند، اما مجتبی حورایی معتقد است که این وضعیت گذشته است و حالا و در روزگار امروز، کمتر خانوادهای است که توقع و انتظار چنین هزنیههایی را داشته باشد: «همه میدانیم که آدمها دلشان بهترینها و زیباترینها را میخواهد، اما واقعیت این است با توجه به اینکه شرایط اقتصادی مناسب نیست، جوانها تن به ازدواج نمیدهند و تشکیل خانواده سیری نزولی به خودش گرفته است، دخترها هم توقعاتشان را کمتر کردهاند.» حورایی معتقد است که ازدواج نکردن دخترهای کمتوقع و پسرهای شاغل و دارا، دلیل دیگری به نام مسئولیتپذیر نبودن دارد: «شخصا فکر میکنم دختر و پسر هم ندارد؛ جوانان این روزها، برای تشکیل خانواده تربیت نشدهاند.»
همهچیز به خانواده برمیگردد
مجتبی حورایی، کارشناس و مشاور خانواده از تربیتی میگوید که هیچ نشانهای از بهعهده گرفتن مسئولیت خانواده در آن دیده نمیشود: «واقعیت این است که در روزگار امروز، ما دخترها و پسرهایمان را برای ازدواج تربیت نمیکنیم. آنها به سن ازدواج میرسند، اما قابلیت و توانایی ازدواج را ندارند. چرا؟ چون در سنین کودکی و نوجوانی، هیچ برنامهای برای آمادهشدن آنها بهعنوان مرد یا زن یک خانواده مستقل در نظر گرفته نشده بود.» البته که او سهم پسرها را در این ماجرا کمی بیشتر میداند: «در گذشته و زمان پدر و مادرهای ما، پسربچهها، در تابستان و زمان فراغتشان، سرکار میرفتند.» انگار که برایشان هم فرقی نمیکرد چه کاری است! مهم این بود که تابستان را به بطالت نگذرانند؛ دیگر کار سخت و آسان و حقوق کم و زیادش، تفاوتی نداشت. به نظر میرسد که همان سهماه و آن مسئولیتی که بر دوش آنها بود کافی بود تا یاد بگیرند که توانمند باشند؛ از هر هنری و حرفهای پول در بیاورند. خودشان را عضو مهمی از خانواده بدانند و در قبال دیگر اعضای آن، احساس مسئولیت کنند. اما حالا چه؟: «از هر ۱۰ نفر پسر ۲۰سالهای که درباره شغلش بپرسیم، جوابشان یک کلمه است؛ اینکه دانشجوییم.» این را حورایی میگوید که نمونههای بسیاری از زوجهای ناموفق را دیده است که مرد خانواده نمیتواند معمولیترین وظایف یک زندگی دو نفره را پیش ببرد. او معتقد است که این پسرها، در دوران تجرد، تامین هزینههای تحصیلشان را هم وظیفه خودشان نمیدانند: «همین که درس میخوانند و مدرکی میگیرند کافی است که خودشان را موفق بدانند.» اینها همان نوجوانهای دیروز هستند که رنگ کار و سختی را به خودشان ندیدهاند؛ هرچه بوده، کلاس شنا، زبان، موسیقی و... بوده است. آنها تنها سرویس گرفتهاند و وقت ازدواج و تشکیل خانواده که میرسد، بلد نیستند که سرویس بدهند.
شاغلهای با جربزه
اصلا برای همین است که میگوییم همه مشکلات اقتصادی نیست. مسائل اقتصادی زمانی خودش را پررنگ و غولپیکر نشان میدهد که شاخصههای اولیه برای بهدست آوردن یک موقعیت شغلی و درآمد نسبتا معقول را نداشته باشید. موضوعی که مجتبی حورایی هم آن را تایید میکند: «در واقع پسرها اگر شغلی نداشته باشند، ازدواج نمیکنند. اما مسأله این است که چرا شغلی ندارند؟ گاهی تا زمانی که جربزه کافی برای پیدا کردن یک شغل و مسئولیتپذیری برای اجرای نقشمان در آن شغل را نداشته باشیم، موقعیت خوبی عایدمان نمیشود!» پس در چنین شرایطی، این شغل نیست که مانع ازدواج شده است؛ بلکه مسئولیتی که از عهدهاش برنمیآییم، باعث شده است جایی بایستیم که نه شغلی داشته باشیم، نه درآمدی و نه حتی گزینهای برای ازدواج.
روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد