جابه‌جایی چهره‌ها چه پیامی دارد؟

تغییرات در دولت به‌نفع کارآمدی

تله‌ مارپیچ‌ سکوت

کد خبر: ۱۳۸۷۰۲۱
نویسنده علی حسن حیدری - کارشناس مسائل سیاسی

رسانه‌ها می‌توانند به شما تلقین کنند نظر و تفکر شما در اقلیت است؛ و از همین طریق شما را وادار به سکوت کنند؛ این همان نظریه «مارپیچ سکوت» است که سال‌هاست توسط امپراتوری رسانه در جوامع هدف از جمله در کشورمان اعمال می‌شود. طراحان جنگ نرم با استفاده از این روش هر روز تعداد بیشتری از مردم را به سکوت درباره یک موضوع یا گفتمان وادار می‌کنند. رسانه‌ها با تکیه بر قدرت و تاثیرگذاری که بر ادراک و شناخت مردم از فضای فکری جامعه دارند؛ القای این حس در مخاطب که شما در اقلیت هستید و امکان مقابله با اکثریت را ندارید، آن‌ها را وادار به سکوت می‌کنند.

نظریه «مارپیچ سکوت» را خانم الیزابت نوئل نئومان در سال ۱۹۷۳ مطرح کرد. فرضیه اصلی او در این نظریه این بود که افکار عمومی نتیجه تعامل بین افراد و محیط اجتماعی است که تحت تاثیر عمیق رسانه‌ها شکل می‌گیرد. این نظریه بر اساس چند ادعای مرتبط با هم استوار است؛ اول این که مردم از انزوا و فشار گروهی می‌ترسند و نمی‌خواهند در یک موضوع درگروه اقلیت باشند؛ دوم این که مردم از ترس انزوا و زیر فشار قرارگرفتن، فرار از طعن و تمسخر و طرد سکوت می­‌کنند؛ سوم این که مردم در رفتار و ارتباطات روزمره، متاثر از ذهنیت‌های دریافتی به این ارزیابی می‌رسند که درگروه اقلیت هستند یا اکثریت. براساس نظریه مارپیچ سکوت به موازات نشر، عقاید خاص در رسانه‌های جمعی به عنوان عقاید غالب و مسلط، حمایت میان‌فردی از یک عقیده و تفکر به مرور ضعیف می‌شود؛ تعداد افرادی که آشکارا عقیده و تفکر موجود را بیان نمی‌کنند یا به تفکر القایی گرایش متمایل می‌شوند، افزایش پیدا می‌کند. روند تزایدی گرایش به عقیده مورد نظر رسانه‌ها به شکل‌گیری «سکوت مارپیچی» در جامعه منجر می‌شود. این همان تکنیک «مارپیچ سکوت» است. در این فرآیند، مردم تحت تاثیر تصویری که امپراتوری رسانه‌ای ساخته است، بیشتر به آنچه دیگران به صورت عمومی بیان می‌کنند، اعتماد کرده تا به آنچه می‌اندیشند. رسانه‌های جمعی با بهره‌گیری از تکنیک «مارپیچ سکوت»؛ تصورات مربوط به عقاید مدنظر خود را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کنند؛ و از این طریق ذهنیت افراد راجع به این که به چه عقایدی مسلط است را شکل می‌دهند؛ و چنین القاء می‌کنندکه فرد یا گروه برای فرار از انزوا چه عقید‌ه‌ای را اختیار و ابراز کند. بر این اساس، رسانه‌ها افراد و گروه‌های مخالف را با ایجاد فضای رعب و وحشت و با کمک دیکتاتوری رسانه‌ای، افکار و عقایدی همسان و مشابه را بر جامعه تحمیل کرده و آن‌ها را وادار به سکوت و کناره‌گیری می‌کنند.

با تغییرات تکنولوژی ارتباطات، افکار عمومی تحت تأثیر فضای غیرمنضبط و آنارشیستی مجازی قدرت تفکر و تحلیل خود را از دست می‌دهد یا در سایه دیکتاتوری رسانه‌ای ناچار به تغییر عقیده یا سکوت می‌شود. در چنین شرایطی شبکه‌های اجتماعی به عنوان رسانه‌ای قدرتمند و فراگیر، فرضیات موجود در نظریه مارپیچ سکوت را در فضای مجازی و واقعی تثبیت و نهادینه می‌کند. در شرایطی که اینترنت مرز‌های ملی کشور‌ها را با کمک رسانه و شبکه‌های اجتماعی درنوردیده است، راهبران صفحات اجتماعی با کمک اینفلوئنسر‌ها و سلبریتی‌ها، با به‌کارگیری تکنیک‌های جنگ‌روانی به شکل کاملا حرفه‌ای قادرند محاسبات مخاطبان را فارغ از میزان سواد و موقعیت اجتماعی، دستخوش تغییرات بنیادین کرده و به راحتی آن‌ها را به تغییر عقیده وادار کنند یا درتله مارپیچ سکوت گرفتار کنند. شبکه سازمان‌مند در فضای مجازی با تکیه بر آمار و اطلاعات ساختگی و دروغین چنان شرایطی برای مخاطبان ایجاد می‌کنند که یک نظریه یا گفتمان اعتبار و مشروعیت خود را نزد آن‌ها از دست بدهد و طرفداران آن حس اقلیت به خود بگیرند و احساس انزوا به آن‌ها دست بدهد و از ترس مخاطرات احتمالی در پیله سکوت فرو بروند.

در پروژه پروپاگاندای شبکه قدرت مجازی، چنین القاء می‌شود که فرد یا گروه برای درامان‌ماندن از خشم اکثریت دو گزینه بیشتر پیش رو ندارد؛ یا باید به موج اکثریت القایی بپیوندد یا در انزوای عمومی قرار خواهد گرفت و مجبور به تحمل مخاطرات مخالفت با اکثریت و پرداخت هزینه‌های آن خواهد شد. از آنجا که برخی صاحبان قدرت و منصب و بخشی از افکار عمومی به شدت از انزوا و خطرات مخالفت با اکثریت می‌ترسند، در چنین شرایطی به‌دلیل تصویر نادرستی که رسانه‌ها برای آن‌ها ساخته‌اند، بر ضد باورها، قضاوت‌ها و ارزیابی‌های خود عمل می‌کنند، راه درامان‌ماندن را در همرنگ‌شدن با دیگران جست‌وجو می‌کنند.

پدیدارشدن این وضعیت در میان یک جامعه یکی از سم‌های مهلک سیاسی به شمار می‌آید. چراکه دشمنان موفق می‌شوند با کمک تکنیک‌های جنگ روانی، بر عقیده و نظری که در واقع اکثریت نیست، به عنوان نظر اکثریت مردم مانور بدهند و مدافعان حقیقت و تفکر اکثریت را به سکوت در برابر تفکر باطل مجبور کنند. درچنین فضایی رفته‌رفته این مارپیچ سکوت گسترده‌تر می‌شود و عقیده مطلوب دشمن در جامعه فراگیر، تثبیت و نهادینه می‌شود. در واقع، این همان مارپیچ سکوت الیزابت نئومان است که حالا خود را در شبکه‌های اجتماعی بازتولید کرده است. در دنیای حقیقی مردم از ترس انزوا و زیر فشار قرارگرفتن سکوت می­‌کنند. کاربران شبکه‌های اجتماعی مدافع حقیقت حتی میانه و بی تفاوت نیز از ترس این که دنبال‌کنندگان یا دوستان‌شان واکنش نامطلوبی نسبت به نظرشان نشان دهند، سکوت در موضوع مورد مناقشه را ترجیح می‌دهند.

در تکنیک مارپیچ سکوت، اصحاب رسانه با کمک روش اقلیت‌سازی و اکثریت‌سازی به طور مداوم صدای حقیقت را به خاموشی سوق می‌دهد، و شرایط را برای فرسایش و فروپاشی یک نظام سیاسی فراهم می‌آورد. درصورت تثبیت و نهادینه‌شدن «سکوت مارپیچ» تهدید‌های دشمن با کمترین هزینه و درکوتاه‌ترین زمان ممکن به مرحله بالفعل خواهد رسید و هر نظام قدرتمندی را با هرگونه آرمان و ماهیتی از پای درخواهد آورد. امروز دلیل سکوت طولانی برخی چهره‌هاو شخصیت‌های عافیت‌طلب را باید درگرفتارشدن آن‌ها در «تله مارپیچ سکوت» جست‌وجو کرد. گرد و خاک‌ها که فروکش کند، عافیت‌طلبان ساکت امروز، مجددا تریبون دفاع از اسلام و نظام اسلامی رادر اختیار خواهند گرفت و ردای مدافعان را به تن خواهند کرد و آرزوی حضور در ظهر عاشورا را درآغاز و انجام سخنرانی‌ها و پاور پوینت‌های خود تکرار خواهند کرد.


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها