حالا که بنابر بیانیه بیسابقه وزارت اطلاعات، سازماندهندگان ترور و تخریب و مزدوران داخلی آنها عنان از کف داده و سر از چاه و چالههای استتاری خود برآوردند و حالا که ۷۷نفر از عوامل گروهکی کردستان، اعم از مزدوران رسمی گروهک های صهیونیستی موسوم به کومله، دموکرات، پاک، پژاک تا تعدادی از کادرهای رده بالای این گروهکها که در دو سوی مرزهای غربی کشور مشغول توطئه علیه مردم مظلوم کردستان بودند، دستگیر شدهاند، فارغ از مبدا شروع اعتراضات، یک خط شفاف و برجسته است و آن هم اینکه تجزیهطلبان از سیستانوبلوچستان تا کردستان فرصت را غنمیت شمردهاند.
وقتی در عصر تلخ دومین جمعه پاییزی، در شرق ایرانمان، گروهک تروریستی جیش العدل (جیش الظلم) مسئولیت حمله تروریستی به مردم زاهدان که منجر به کشته شدن ۱۹ نفر شده است، به عهده گرفت و در غرب هم احزاب کومله، دموکرات و حزب آزاد کردستان هر روز بر طبل جدایی میکوبند، دیگر تحلیل این موضوع سخت نیست که مبدا اعتراضات ابدا برای این جریانات مهم نیست و با عبور از این عناوین، تجزیه ایران نانی است که آنها در این تنور گرم به دنبال آن هستند.
تجزیه ایران آنونس براندازان
گرچه بخشی از اعتراضات کاملا بحق و مبتنی بر اصلاح روندهای سلبی فعلی در حوزه حجاب و عفاف است، اما در کلیت ماجرا اعتراضات کلا تغییر ماهیت داده و بسیار رادیکال شده و مثل همه سالهای قبل که هر اعتراضی داشتیم، اپوزیسیون قلاب خود را در رود اعتراضات ما انداخت، حالا هم شرایط فرقی نکرده و فضای تنش فعلی به ذائقه تندروهای مسلح مانند جیشالعدل، الاحوازیه، منافقین، سلطنتطلبها، تجزیهطلبها، کومله، پانترکها و... حسابی شیرین آمده است. این جریانات که نقشه نهایی قابل تصورشان صرفا براندازی است، در همین قدم اول خشونتشان و شروع کار، ایران را هزار تکه میبینند و این دقیقا آنونس یک حرکت خطرناک افراطی برای تجزیه میهن است. در این میان متقاطع شدن برنامههای آمریکا، انگیس، سعودیها و عناصر خودباخته داخلی برای تجزیه ایران اسلامی گرچه صحنه آشکار است اما باید تاکید داشت که اساسا ایران کردهای وطنپرستی دارد که هیچگاه اجازه ندادند جداییطلبها دست برتر را داشته باشند اما با وجود این در وضعیت پرتنش فعلی، عدهای هم هستند که فریب تجزیهطلبها را بخورند و توطئه تفرقهافکنانه دشمنان را تعقیب کنند، حتی اگر به هیچعنوان از پشتیبانی مردمی برخوردار نباشند؛ همین قطرات اندک برای رسانههای فارسی زبان خارجی که تحریریهشان تبدیل به اتاق جنگ براندازی شده غنمیت است. با اینکه احزاب جداییطلب کرد از جمله کومله اصالتا احزابی سوسیالیست و چپ هستند اما با وجود همین گرایشهای چپگرایانه روی خط همکاری با رژیمصهیونیستی و آمریکا آمدهاند و فعلا برای هدف اصلیتر یعنی تجزیه ایران، منافقانه تناقضاتشان را فاکتور میگیرند، هرچند با چنین تناقضهای ذاتی و مهمی در متن و اصالت حرکتشان، طبیعی است آرزوی آنها هم برای براندازی جمهوری اسلامی محقق شدنی نباشد و رهبرانشان خوراک مار و مور شوند، اما ایران یکپارچه همچنان پابرجا بماند.
نکته مهم دیگر هم توجه به این رویکرد است که تجزیهطلبی در بطن خود هم منتفی و بیشتر یک ژست اپوزیسیونی است، چراکه به طور مثال فردی مثل جلال طالبانی از رهبران کردها و رئیسجمهور پیشین عراق معتقد بود ما کردها نباید کشور تشکیل دهیم، چون کافی است ایران، ترکیه، سوریه و عراق مرزهایشان را روی ما ببندند. در آن صورت ما از گرسنگی خواهیم مرد، چون نه به دریا متصل هستیم، نه به کشوری دیگر، بنابراین نباید بهدنبال تجزیهطلبی باشیم، باید دنبال احقاق حقوقمان باشیم.
تقلا برای سوریهسازی
تا اینجا از برنامههای دشمن برای تجزیه داخلی گفتیم، اما آشوبهای فعلی یک وجهه سیاه دیگر هم دارد و آن تلاش دشمن زخمخورده برای سوریهسازی از ایران است. وقتی سال ۲۰۱۱ در ماجرای سوریه، نیروهای لیبرال، فمینیست و سوسیالیست نبض میدان اعتراضات را به عنوان یک بال بهدست گرفتند و معترضان به بهانه دستگیری چند دانشآموز که گفته میشد علیه حکومت اسد روی دیوارها شعارنویسی کردند، به خیابان آمدند، رسانهها نیز به عنوان بال دیگر این تغییرات، خشم مردم را طوری مهندسی کردند که شهرهای سوریه درگیر جنگ مسلحانه پردامنهای شد و بعد از آن بود که بازیگران اصلی یعنی داعش وارد صحنه سوریه شدند و این کشور هفت سال در جنگی ترسناک و تهیکننده فرو رفت؛ بنابراین تحلیل این وضعیت بهخوبی نشان میدهد، گاهی احزاب و نیروهایی که فقط در پوسته خود مترقی هستند میتوانند با نقشآفرینی یک کاتالیزور بر سرعت واکنش اثر بگذارند و در بازی پیچیده کشورهای غربی و آمریکایی بازی را به نفع آنها هدایت کنند.
حل شدن قومیتها در هویت ایرانی
با این حال درست است که ایران هیچگاه سوریه و لیبی نخواهد شد و این برآمده از هویت عمیق و قدیمی ایرانی بودن و سازوکار صحیح فضای دولت- ملت در ایران امروز است که اقوام و قومیتها، خود را در یک کل بزرگ به اسم ایران و نه در قبیلهشان تعریف میکنند اما باید در نظر داشت فتنه ۱۴۰۱، فتنهای پیچیده و برنامهریزی شده با محور عبری_عربی_غربی، نفاق، سلطنتطلب، تجزیهطلب، بهائیت و همه انصرافدهندگان از مسیر انقلاب اسلامی است. هرچند قطعا هیچ فرد ایرانی از هیچ قومیتی چندپاره شدن وطن یا سوریهسازی کشور را تحمل نمیکند و مردم با وجود همه اختلاف سلیقههای سیاسی و مذهبی، در مقابل تجزیهطلبان میایستند.
عین الاسد، سرنوشت تجزیهطلبان
از آنجا که به گفته وزارت اطلاعات در چند ماه گذشته، برخی سرویسهای جاسوسی غربی و رژیمصهیونیستی، دورههای «آموزش مربیان براندازی» را برای تعدادی از عناصرِ مرتبط خود برگزار کردهاند، این احتمال وجود دارد که خانههای تروریستها و کارفرمایان آنها، عینالاسد دوم بشود و حتی در صورت استمرار این وضعیت، پاسخ قاطع جمهوری اسلامی که از اقلیم شمالی عراق آغاز شده است، مراکز اصلی سایر تروریستها در منطقه را هم زیر ضرب ببرد. بازوی رسانهای این کشورهای متحجر از جمله سعودی اینترنشنال رسما از تروریسم و تجزیهطلبی در ایران حمایت میکنند کمااینکه میخواستند حمله به کلانتری در زاهدان را به عنوان حرکت مردمی جا بزنند، اما معلوم شد گروهک تروریستی و تجزیهطلب جیش العدل، مسئول حمله به نمازگزاران است بنابراین عملا شبکههاى تلویزیونى فارسىزبان به اتاق فرمان جنگ پیچیده ترکیبی علیه ایرانمان تبدیل شدهاند. آن هم در حالی که امنیت یک ارزش بنیادین و خط قرمز ملی و مطلق در حکمرانی کشور است.
سید رضا صدرالحسینی، کارشناس حوزه روابط بینالملل در گفتوگو با «جامجم» تحلیل کرد:
طراحی دشمن ، تجزیه و آکواریومی کردن ایران است
سیدرضا صدرالحسینی، کارشناس مسائل سیاسی در گفتوگو با جامجم با اشاره به فعال شدن گروههای تجزیهطلب در نقاط مرزی ایران، نقش غرب در طراحی پروژه جداییطلبی در منطقه غرب آسیا را برجسته توصیف و اظهار کرد: در ابتدای سال ۲۰۰۰ میلادی، نقشه قدیمی خاورمیانه جدید برملا شد. حقیقت موضوع این بود که خانم کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا طی جنگ ۳۳ روزه اسرائیل علیه لبنان تلاش کرد تا طبل اجرایی شدن این طرح در منطقه غرب آسیا را به صورت عملیات آشکار بهصدا درآورد.
وی با بیان اینکه عدم موفقیت رژیم صهیونیستی حتی با حمایت بینالمللی کشورهای غرب در جنگ ۳۳ روزه باعث نشد این نقشه برای همیشه به بایگانی سپرده شود، گفت: در ادامه تلاش غربیها برای گسترش طرحهای جداییطلبانه، بعد از مدتی صحبت از تجزیه عراق و جمهوری اسلامی ایران به میان آمد و درواقع این نقشه از نیمقرن گذشته تاکنون همواره در دستور کار ایالات متحده آمریکا قرار داشت تا بتواند کشورهای غرب آسیا بهویژه کشورهایی که دارای نفت و سرزمینهای گسترده هستند را به کشورهای کوچک و آکواریومی تبدیل کنند تا بر روی همه مسائل آنها تأثیر بگذارند.
صدرالحسینی با اشاره به تجربه سوریه تاکید کرد: طرح تجزیه طلبی در سال ۲۰۱۱ باتوجه به وقوع شورش در سوریه، یکبار دیگر کلید خورد و بهدلیل همزمانی اجرای این نقشه در عراق در دوران نخستوزیری نوریالمالکی، تلاش همزمانی صورت گرفت تا عراق و سوریه بهعنوان دو کشور استقلالخواه و مقابلهکننده با یکجانبهگرایی آمریکا، تجزیه شوند و البته از سرنوشت این دو کشور همگان مطلع هستند که عدمموفقیت آمریکاییها باعث شد که دیگر در رسانهها موضوع تقسیم کشورهای بزرگ و مستقل مطرح نشود اما هنوز هم این نقشه در دستور کار مقامات سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکا قرار دارد. وی با بیان اینکه اروپا و آمریکا درپی تشدید اختلافات قومی و تجزیهطلبی در ایراناند، اظهار کرد: باوقوع آشوبها و اغتشاشات روزهای اخیر در ایران، همه تحلیلگران و کارشناسان مسائل سیاسی و بینالمللی متوجه واقعیت قضیه هستند که به چه دلیل مجددا تحرکات تجزیهطلبان در کشورهای بزرگ و مقتدری مثل ایران، صحنههای دلخراشی را برای بخشهایی از کشور ایجاد میکند و نمونه بارز آن هم حوادثی است که روزهای پیش در سیستان و بلوچستان رخداده و همچنین میتوان در این زمینه به تحرکات فرامرزی در جوار استانهای کردستان و آذربایجانغربی اشاره کرد.
این کارشناس حوزه روابط بینالملل با اشاره به ویژگیهای اجتماعی ایران تاکید کرد: باید این نکته موردتوجه قرار گیرد که کشورمان با توجه به اینکه بیشترین اقلیتهای قومی را در بین کشورهای منطقه دارد و یکپارچگی ایران ناشی از حضور اقوام عرب، کرد، فارس، آذری و... است بنابراین موضوع تجزیه ایران قطعا بهعنوان یکی از خواستههای اصلی نظام سلطه بهویژه آمریکا است که البته آنها از همه امکانات منطقهای و فرامنطقهای خود اعم از دلارهای نفتی، رسانههای نوین، ماهوارهها و عوامل فریبخورده برای رسیدن به این هدف خود استفاده خواهند کرد.
صدرالحسینی با اشاره به تلاشهای غربیها برای تشدید فعالیتهای تجزیهطلبان گفت: یکی از سؤالات اساسی این است که چه عوامل مقومی در جمهوری اسلامی وجود دارد که از تجزیه کشور جلوگیری میکند. در این رابطه جامعهشناسان سیاسی به چند نقطه محوری دستیافتهاند که اساسیترین آنها، موضوع ولایتفقیه و رهبری جامعه است. نکته بعدی مسأله هویت ملی است و میدانیم که از قرون گذشته مسأله ایرانیت برای همه ایرانیان موردتوجه بوده است و البته در شرایط کنونی میتوانیم مسأله مهم امیدواری به آینده را نیز به این عوامل اضافه کنیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد