قهرمانهایی محبوب و دوستداشتنی. ملت ایران حتی با وجود هجوم مدرنیسم هم بخشهای مهمی از هویتملی خود را حفظ کرده است. تکریم قهرمان برای ایرانیها همواره مهم بوده تا جایی که در این امر هرگونه اختلاف سیاسی و مذهبی را دور انداخته و یکپارچه به قهرمان ایرانی تعظیم میکنند.
قاسم سلیمانی یکی از قهرمانان ملی و معاصر ماست. شجاعت، دلیری، خستگیناپذیری، ایمان به هدف و از همه مهمتر ارتباط عمیق با مردم از او شخصیتی منحصربهفرد ساخته است. قاسمسلیمانی را فقط در پارادایم انقلاب میتوان دید و تحلیل کرد. روایت هنری و دراماتیک از انقلاباسلامی به روایتی دقیق از قهرمانهای نهضت انقلاب نیاز دارد. روایت قهرمانهای نهضت نهتنها بدون روایت ملت قهرمان شدنی نیست، بلکه ظلم به قهرمان و ملت است. روایت فردی حاجقاسم بدون توجه به درهمتنیدگی اجتماعیاش، ظلم به او و آرمان اوست. آنچه مخالفان انقلاب به آن کاملا واقف هستند همین موضوع است. برای همین هم بدون هیچ ابایی این بخش از شخصیت شهید سلیمانی را نادیده میگیرند. چه در توصیف و چه در تبیین. اینها که ابتدا دربرابر روایت انقلاب و قهرمانیهایش سکوت کرده بودند، حالا از روایت این پدیدهها منصرف نیستند، بلکه روایتی فردی و محصور در خود به دست میدهند.
ماجرای تشییع باشکوه و بینظیر حاجقاسم زمانی اهمیت دوچندان مییابد که این پدیده رهیافتی برای تحلیلهای جامعهشناختی و مردمشناختی در دهه چهارم انقلاب باشد. نشر راهیار در یک مجموعه هشتجلدی به خاطرات مردم شهرهای مختلف ایران در تشییع سردار پرداخته است. به بهانه هفته دفاعمقدس، به این کتابها نگاهی مختصر انداختهایم.
«سردار سربدارها» کتاب اول از این مجموعه سراغ مردم سبزوار رفته از فعالان فرهنگی تا مردم کف خیابان و از واکنشهای آنان هنگام شنیدن خبر شهادت پرسیده است. نویسندگان و تدوینکنندگان کتاب در پی رسیدن به الگویی از کار فرهنگی در آن برهه بودند.
«حافظ دلها» دومین کتاب از این مجموعه حاصل قسمتی از ساعتها مصاحبه و تحقیق از خاطرات مردم شیراز در ایام شهادت و تشییع حاجقاسم سلیمانی است که توسط واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی جمعآوری شده است.
شـاید اگر پیش از این میشنیدیم که تشییع پیکر شهید سلیمانی دههامیلیون نفر را به جوشوخروش میآورد باورش سخت بود اما مردم شیراز در این کتاب یادآوری کردند با شهادت امتیترین شخصیت جمهوریاسلامی بغض سالها مظلومیت کل منطقه و همه امتهای اهل مقاومت شکسته شد.
سومین کتاب «بر شانههای کارون» است. جنوب را بیش از هوای تنوری و شرجیاش به آدمهای گرم و رفیقش میشناسند. همین است که در واژگان آبادانیها غربت، کلمه غریبی است. خوزستان و آبادان و حاجقاسم سالها بود که رفیق هم بودند. جنوبیها با بدرقه حاجقاسم همه قدردانیشان را نثار روح جوانمرد تاریخ کردند.
«یزله بر دجله» هم خاطرات مردم عراق از تشییع پیکر سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در شهرهای نجف، کاظمین و بغداد است. اسم کتاب نیز تلفیق فارسی و عربی است تا بهگونهای پیوند این دو سرزمین را نشان دهد.
عربها به نوع خاصی از سوگواری یزله میگویند که در آن شعرهای حماسی خوانده میشود و دجله هم نام رود است.کتاب «سیلمانیها» خاطرات و روایتهای مردمی درباره شهادت حاجقاسم و ابومهدی المهندس در سه فصل است. قهرمان خانه ما؛ اثر شهادت در فضای تربیتی و قهرمانسازی در خانواده، ملت قهرمان؛ اثر شهادت بر تصمیمات و اقدامات مردم جامعه ایران و سردار امت؛ اثر شهادت بر مردم دیگر کشورها و بازتاب آن در فضای بینالملل روایت کردهاند.
«ابرقدرت خداست» ششمین جلد به سوگواری مردم همدان پرداخته است. سخنرانی حاجقاسم در همدان با همان جمله معروف «ما ملت امام حسینیم» و سپس واکنش مردم به خبر شهادت سردار محور این کتاب است.
«شروهای برای حبیب» هفتمین جلد خاطرات مردم بوشهر است. برگبرگ این کتاب میکوشد با روایت عزاداری بوشهریها در ماتم سردار دلها از حتی دورافتادهترین روستاهای جنوب کشور، اشکها و مویههای اهالی را در این غم بزرگ و نفرت و کینهشان را از دشمن برای خوانندگان در زمانها و البته مکانهای دیگر ثبت و ضبط کند.
«سردار گیلهمردان» هشتمین کتاب، کوششی است برای ثبت سوگواریهای مردم گیلان در عزای بزرگمردی که تاریخ به احترامش قیام کرد؛ مردی که سراسر زندگیاش حماسه بود و با شهادتش، حماسهای دیگر آفرید؛ حماسهای که رمز آن، پررنگ شدن کلمه وحدت بود. در سوگ او همه مردم گیلان، به دور از رنگ و قوم و نژاد و لهجه و جناحبندیهای سیاسی، به میدان آمدند و چونان عزای عزیرانشان، به سوگ نشستند.
منبع: ضمیمه قفسه روزنامه جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: