سینمای ملی چرا کمرنگ است؟

فقدان تئوری و کارنابلدی فیلمسازان

مناسبتی مانند روز سینما فرصتی است تا مروری به چیستی یا بود و نبود سینمای ملی داشته‌باشیم. اهمیت سینمای ملی برکسی پوشیده نیست. این‌که کشوری مانند ما پشتوانه تولید انبوه فیلم بلند داشته، ولی سینمای ملی نداشته‌باشد، ضعف کمی نیست.
کد خبر: ۱۳۷۹۹۶۲
نویسنده محمدتقی فهیم - منتقد سینما
الان سینمای ما در دو گرایش عمده شامل فیلم‌های سطحی مبتذل و آثار اجتماعی حقیر در محتوا و لاغر در فرم سینمایی خلاصه شد ه‌است. البته این به معنای آن نیست که هرازگاهی اثری با مولفه‌های ملی ساخته نمی‌شود. حتما فیلم‌هایی با ویژگی ملی و ارزش‌های ملی داشته و داریم، اما این رویکرد در حجم تولیدات سینمای ایران حرفی برای گفتن ندارد.

بد نیست ابتدا اشاره‌ای کوتاه داشته‌باشیم که تاریخ تولد سینما در ایران با اختلاف کمی از زادگاه اصلی آن در جهان ثبت شد ه‌است. دستاورد مهم و موثر سفر شاه قاجار به فرنگ، سینماتوگرافی بود که خیلی به سرعت از اندرونی و محدوده دربار به سطح کوچه و بازار راه پیدا کرد. نوع بهره‌برداری از دستگاه نمایش و تداومش در زمینه ساخت فیلم، در تمام وجوهش با مبدا اصلی آن در غرب، تفاوت فاحشی داشت. اما هرچه بود سبک و سیاقی از سینما را در کشور رواج داد که بعد‌ها توسط دکتر هوشنگ کاووسی به فیلمفارسی تعبیر شد، ترکیبی سنجیده مبنی براین‌که این محصولات نه فیلم هستند و نه فارسی‌اند. ازهمین‌رو کلمه فیلمفارسی به سرعت وارد ادبیات نقد و نوشتار سینمایی شد و هنوز هم مورد اهتمام نویسندگان، منتقدان و پژوهشگران است.
با توجه به توصیف موجز و کدواره از ورود تا گسترش سینما در ایران، به این نتیجه می‌رسیم که تا قبل از انقلاب اساسا چیزی تحت عنوان سینمای ملی، محلی از اعراب نداشت، کما این‌که بحث آن هم (به جز اشاره‌هایی در نشریات) موضوعیتی پیدا نمی‌کرد؛ چرا که جملگی صاحب‌نظران براین باور متحد بودند که سینمای ایران در تمام اجزایش وامدار دیگر کشور‌های صاحب سینماست، اعم از کشور‌های غربی تا هند و مصر به‌شکل آشکاری سایه‌گستر بر فضای سینمای ایران بودند لذا ورود به بحثی که مبنایی نداشت ضرورتی هم پیدا نمی‌کرد؛ بنابراین بحث سینمای‌ملی به دوران پس از انقلاب اسلامی مربوط می‌شود. در واقع واکاوی و کندوکاو رسیدن به تعریفی واحد از سینمای ملی، چند دهه است که تیتر شده و به تناسب و موقعیت‌هایی با شدت و حدت متفاوتی مطرح و پیگیری شد ه‌است. البته که چیستی سینمای ملی همواره هم مناقشه‌برانگیز بود ه‌است؛ از همین‌رو تاکنون شرح و بسطی جامع و کامل و کاربردی به‌دست نیامد ه‌است.
 
سینمای ملی چیست؟

نظرات درباره این پرسش بسیار متنوع و متضاد است. آیا سینمای ملی به زعم و نظر بعضی بازنمای تاریخ و فرهنگ کشور است؟ یا مطابق اصرار برخی معطوف بر اقتصاد است؟ توجه به جغرافیای ایران و هویت مردمی نیز از سوی گروهی سینمای ملی تعریف شد ه‌است، همچنان‌که عده‌ای وجود انگاره‌های دینی و مذهبی را باعث تثبیت سینمای ملی دانسته‌اند. خلاصه این‌که رسوم، آداب، سنت‌ها و فولکلور‌های بومی و اخلاق نیز در زمره مولفه‌های سینمای ملی برشمرده شد ه است و...

نگارنده براین باور است که سینمای ملی در سه گرایش موضوعی، محتوایی و فرمی قابل شناسایی و پذیرش است. بر این اساس توجه به برخی مولفه‌ها از جمله جغرافیا، پوشش، سنت‌ها، سبک زندگی، موسیقی، کلا فرهنگ و خصوصا زبان از اهمیت جدی برخوردارند، اما در بطن و متن سه گرایش اشاره شده قابل تعقیب و تایید هستند. چنانچه اثری دارای سه‌قوت اصلی باشد، اما بخشی از رهیافت‌های فرعی را شامل شود، بازهم شامل سینمای ملی می‌شود. البته برخی ویژگی‌ها مانند زبان، خود رکن اصلی یک اثر ملی محسوب می‌شود، اما همین رکن مهم در زیر سایه اثری فرمی تاثیرگذار خواهد بود.

مواردی، چون ساختار، تکنیک و ساخت و پرداخت دراماتیک اثر، چیز‌هایی هستند که به کمک هنرمند می‌آیند تا فیلمی با ویژگی سه گرایش فوق ارائه کند. اما اگر فیلمی در سطح بالایی از تکنیک باشد، ولی موضوعش ایران و ایرانی نباشد، دیگر اطلاق سینمای ملی مفهومی ندارد، همچنان که اگر اثری خوش‌ساخت باشد، ولی محتوایی بی‌ارتباط با دغدغه مردم داشته‌باشد یا بی‌توجه به رنج و آلام جمعیت ایران باشد، جایی در بدنه سینمای ملی پیدا نمی‌کند. در واقع سینمای ملی تنه به تنه سینما ملت حرکت می‌کند، رویکردی که باعث می‌شود تا هنر از ناسیونالیسم و شوونیسم فاصله بگیرد. ایران به عنوان جغرافیا تا آنجا مطمح نظر است که ملت با تمام داشته‌های کهن، معاصر و امروزشان مرتبط باشد.

محتوای سینمای ملی نمی‌تواند بیگانه با نیاز‌های متنوع و آرمان‌های تاریخی اعتقادی ملت قابل رصد باشد. فیلمی که نسبت به سنت‌های بالنده مردم و سبک زندگی آنان بی‌التفات است زنگ و بوی ملی ندارد همچنان‌که اگر در برابر ایستادگی، مقاومت و خیزش‌های مردم مقابل بیگانه برای حفظ سرزمین ایران بی‌اعتنا باشد، شعار سینمای ملی پوچ و توخالی خواهد بود.

سینمای ملی با آکسسوار ساخته نمی‌شود، کما این‌که اگر همه اشیا موزه‌ها در فیلمی ردیف شوند، ولی ارتباط ارگانیکی با جریان زندگی و فعالیت مردم و ریتم زندگی آنان نداشته‌باشد، صحبت از سینمای ملی موزه‌ای خواهد شد.

اما فرم در سینما حرف اصلی و آخر را می‌زند و نیز سینمای ملی را تثبیت می‌کند. اگر فرمی در کار نباشد هر موضوع باشکوهی و هر محتوای عمیقی بروز و ظهور نخواهدیافت و در نطفه خواهدماند. فرم، آن چیزی است که سینمای ملی را متبلور می‌کند. سبک و سیاق هم سینمای ملی نمی‌سازد مانند آنچه به سبک کیارستمی و مقلدانش مربوط می‌شود. سینمای ملی با فرم است که از سینمای آمریکا، هند و کره متمایز می‌شود. هرآنچه باعث جذابیت و ماندگاری اثری می‌شود با فرم اتفاق می‌افتد.

فرم از زیست، باور و اعتقاد فیلمساز می‌آید؛ بنابراین برای داشتن سینمای ملی الزاما باید فیلمسازان دارای فرم به میدان بیایند. فیلمساز اگر خدای تکنیک باشد و همه لوازم فنی سینما را قورت داده‌باشد و فلسفه و تاریخ هم بشناسد، اما فرم سینمایی نداشته‌باشد، چگونه می‌تواند فیلم ملی تولید کند. فیلمسازی که وطن‌پرست نباشد، بی‌مسأله باشد، مردم را دست‌کم بگیرد و ... نخواهد توانست اثری درباره مبارزات ضد‌استعماری با فرمی ایرانی بسازد، خلاصه این‌که، چون فرم از ناخودآگاه فیلمساز می‌آید و این فرآیند باید در یک پروسه مرتبط با زیست او رشد کرده‌باشد، با موضوعش عجین باشد و محتوای زندگی‌اش را شامل شده‌باشد، حالا در صورت داشتن اطلاعات درخور و تسلط بر ابزار می‌تواند اثری ملی خلق کند.

فراز و فرود‌های سینمای ملی

توجه و تشخص‌دادن به مقوله سینمای ملی در ادوار مختلف مدیریتی سینمای ایران بالا و پایین زیادی داشته‌است. ازآنجا که سینمای ایران در گرایش تولید، دولتی بوده و هست، پرداختن به سینمای ملی بعضا و براساس تبلیغات روز، با سلیقه و بضاعت مدیریت دولتی اوج گرفته یا حضیض داشته‌است. مثلا در دولت احمدی‌نژاد و مدیریت مهندس جعفری‌جلوه بحث و توجه به سینمای ملی نضج گرفت. رسانه‌ها التفات بیشتری نشان دادند. سمینار برگزار شد. مکتوبات پیرامون سینمای ملی افزایش یافت تا حدی که خود جلوه دست به قلم شد و سینمای ملی را شرح داد و تبیین کرد و...، اما این گرایش در دوره‌هایی اساسا به محاق رفت. البته جشنواره فیلم فجر از دوره بیست و ششم به بعد، جایزه‌ای را تحت عنوان نگاه ملی اختصاص داد، اما خود این بخش هم، همواره پرسش انگیز بوده و حرف و حدیث‌هایی را برانگیخت ه‌است. زیر سؤال قرار‌گرفتن و شک و شبهه پیرامون آثاری که موفق به دریافت سیمرغ نگاه ملی شدند، از آنجا نشات می‌گرفت که خروجی آن در اختیار داوران جشنواره بود؛ داورانی که عموما خود نه اثری ملی خلق کرده‌بودند و نه به لحاظ نظری و پشتوانه تئوریک حق نشستن بر چنین جایگاهی را داشتند. اساسا پیش و بیش از فعالان تولید فیلم یا حتی منتقدان سینما، می‌بایست استادان، محققان، پژوهشگران و کلا دانشگاهیان در زمینه سینمای ملی کار می‌کردند و حتی در قالب کرسی‌های آزاداندیشی، انواع سمینار و میزگرد‌های مستمر، روی مولفه‌های سینمای ملی تمرکز می‌کردند، اما به دلایل مختلفی (که بحث مستقلی را می‌طلبد) کم‌کاری مشهودی دراین بخش به چشم می‌خورد؛ لذا به جز مواردی معدود، همچون کتابی به قلم شهاب اسفندیاری، اثر دیگری نوشته مهندس جلوه و نیز نتیجه تلاش‌هایی از سوی دکتر فیاض دو سه مورد دیگر و برخی پایان‌نامه‌های دانشجویی، منابع قابل اتکایی موجود نیست. این فقدان جدی منبع محققانه باعث شد ه‌است تا سینماگران و خصوصا سناریونویسان محدود به انبوهی از مطالب و سخنرانی‌های ژورنالیستی باشند.

فیلم‌های دفاع‌مقدسی جلوه‌گاه سینمای‌ملی

اگر مجبور باشیم مصادیق بارزی از سینمای ملی را یادآوری کنیم، بی‌تردید به آثاری خواهیم‌رسید که در قالب فیلم‌های جنگی ساخته شده‌اند. سینمای دفاع‌مقدس همچنان‌که به عنوان ژانر شناخته می‌شود، به دلیل شمولیت آن به ویژگی زیست اکثریت مردم و توجه بنیادی به جغرافیای ایران، قابلیت اطلاق سینمای ملی را دارد. اما نگره فوق به این معنا نیست هرآنچه با موضوع و محتوای جنگ ساخته‌شد، سینمای ملی است. در این میدان هم فقط فرم، تعیین‌کننده است. خوش‌تکنیک‌ترین فیلم جنگی اگر به فرم نرسیده‌باشد یا مبتذل می‌شود یا ضدآرمان‌خواهی و علیه ارزش‌های دفاعی ملت خواهد شد.

فرم در سینمای دفاع‌مقدس، میان فیلمسازان جنگی خط‌کشی می‌کند. هر قدر فیلمسازی با موضوع و محتوای مورد نظرش زندگی و ارزش‌های انسانی دفاعی در او رسوب کرده‌باشد، اثرش پر حس و حال‌تر خواهدشد. این به معنای آن نیست که الزاما فیلمساز باید در هنگامه جنگ حضور می‌داشت که اگر می‌داشت کمک و یاری خوبی برای رویکرد فنی اثرش خواهدبود؛ ولی چنانچه فیلمسازی خود در جنگ نبوده، اما با همه عناصر وجودی‌اش جنگ را هضم کرده‌باشد و محتوای متاثر از مقاومت و ایثار مسأله‌اش شده‌باشد، بی‌تردید کارش به سطح اثری فرمیک ارتقا خواهد یافت.

در پایان شایان ذکراست بررسی همه‌جانبه سینمای ملی نیازمند جا و مجالی مفصل است؛ بنابراین در مطلب حاضر صرفا کد‌هایی برای بحث و بررسی این پدیده مهم سینمایی آورده‌شد.
 
آژانس شیشه‌ای، نمونه‌ای از سینمای ملی

برخی تحلیلگران و ایضا منتقدان همواره از فیلم‌های علی حاتمی با عنوان ملی یاد کرده و بعضا پافشاری هم کرده‌اند. در این‌که فیلم‌های حاتمی آکنده از آکسسوار ایرانی است، شکی نیست. سماور قدیمی تا کرسی و لحاف و تابلو‌های آویخته بر در و دیوار متعلق به این دیار هستند. حتی پوشش‌ها و کوچه و بازار ارجاع‌دهنده به مردم ایران و محیط‌زیست آنان است، اما همه این‌ها تعدادی از آثار حاتمی را به مرز سینمای ملی نزدیک می‌کند، به ویژه فیلم «مادر» که اثری متکثر هم هست و نیز مولفه مهم دیگری که بسیاری از آثار حاتمی را به سمت سینمای ملی می‌کشاند، استفاده از موسیقی ایرانی است. البته موارد اساسی‌تری مانع می‌شود تا با نمونه‌ای برجسته از فیلم ملی در کارنامه این فیلمساز مواجه باشیم. حتی اگر محتوای این آثار از جمله زبان پرطمطراق حاکم بر آن‌ها را هم نادیده بگیریم، بازهم نقص‌های محسوسی مانع می‌شود تا فیلم‌های این سینماگر به فرمی پذیرفتنی بازنمایی ایران و ایرانی ارتقا یابند. ریتم زندگی مردم ایران نادیده گرفته شده و روایت به جای پیروی از قصه‌گویی متداول و اوسنه‌پردازی ایرانی، از ذهن‌گرایی غیردیالکتیک با سبک و سیاق زندگی توده‌های انبوه تبعیت می‌کند و ... با این حال فیلم‌های علی حاتمی در چارچوب سینمای ملی قابل نقد و بررسی هستند (بحث درباره سینمای علی حاتمی خود فرصتی جداگانه می‌طلبد). به رغم این‌که انبوهی از فیلم‌های دفاع مقدسی ساخته شده غیرقابل ارزشگذاری هستند، با این حال نمونه‌ترین فیلم‌هایی که در دایره سینمای ملی قرار می‌گیرند، در زمره همین گونه سینمایی است که از میان آن‌ها برجسته‌ترین‌شان «آژانس شیشه‌ای» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیاست.

اگرچه فیلم‌های اولیه ابراهیم مانند «مهاجر» و خصوصا «دیده‌بان» آثاری ارزشمند هستند، ولی صحبت از سینمای ملی بیش از همه شامل آژانس شیشه‌ای می‌شود. این فیلم با این‌که وامدار فیلم «بعد از ظهر سگی» ساخته سیدنی لومت است، ولی به دلیل هم‌پوشانی موضوع و محتوا و فرم، در مقام کاری ملی قرار می‌گیرد. ویژگی بارز این فیلم علاوه بر قصه‌گویی در ارتباط با رنج و رزم مردم ایران در هزارتوی تاریخ، واجد و بازنمایی فضایی چند صدایی است. این فیلم در عین این‌که دو قطب متضاد فکری اجتماعی را در یک فضاسازی ملتهب روبه‌روی هم قرار می‌دهد، از حضور و مشارکت نمایندگانی از مردم برای سمت و سو دهی به کشش هر قطب نیز غافل نمی‌شود. پرداخت شخصیت‌ها متاثر و با مایه‌هایی از مسائل روز جامعه ایرانی است، همچنان‌که از تاثیر زن بر تعیین تکلیف در شرایط سخت هم دوری نمی‌کند. درباره این فیلم بسیار گفته و نوشته شده‌است، لذا از نگاهی جزء‌نگر به آن اجتناب کرده و فقط تاکید می‌شود آژانس شیشه‌ای فیلمی مثال‌زدنی در بدنه سینمای ملی است.

روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها