سباستین تیری، نمایشنامهنویس و کمدین فرانسوی در نمایشنامه «آقای اشمیت کیه؟» به هویت انسانی که معطوف به درک و تایید دیگران است، پرداخته و زندگی زوجی را شرح میدهد که یک شب هنگام صرف شام متوجه میشوند هویتشان از سوی دیگران انکار میشود و دیگر هیچ چیز همانی نیست که در ذهن آنها بوده و حتی دیگر خانواده قوچی نیستند؛ بلکه آنها را با نام خانم و آقای اشمیت خطاب میکنند!
این نمایشنامه تاکنون چندبار در ایران روی صحنه رفته که از مهمترین آنها میتوان به کارگردانی مرحوم داوود رشیدی از این نمایش اشاره کرد که بهناز جعفری و سیامک صفری نقش خانواده قوچی یا اشمیت را ایفا کردند و اجرای سهراب سلیمی از این نمایشنامه که میثم رازفر و شهره رعایتی بازیگران آن هستند و این روزها در سالن استاد سمندریان تئاتر ایرانشهر روی صحنه است.
نمایش «آقای اشمیت کیه؟» به کارگردانی سهراب سلیمی دی ۹۸روی صحنه رفته بود، اما شیوع ویروس کرونا، جهان را برای چند سالی گرفتار خود کرد و تا مدتها سالنهای نمایش در تاریکی و سکوت فرو رفت. با فروکشکردن تب این بیماری و دویدن خون به رگهای تئاتر، حالا که سالنهای نمایش شلوغتر از همیشه است، سهراب سلیمی هم با «آقای اشمیت کیه؟» به صحنه برگشته و اجرای متفاوت از آنچه تا امروز از این نمایشنامه ارائه شده را به نمایش گذاشته است.
تمام جهان آقای اشمیت
در نمایشی که سهراب سلیمی به صحنه برده، تمام خانه و بخشهای مختلف آن و گویی تمام جهان آقای اشمیت در یک میز خلاصه شده است؛ یک میز بزرگ سفید با درها و کشوها و کمدهای مختلف روی سطح و دیوارهاش. این میز بزرگ سفید تنها جغرافیای آشنا و روشنی است که در ذهن آقای اشمیت وجود دارد؛ او که با همسرش پشت همین میز در حال خوردن شام است، صدای زنگ تلفنی را میشنوند که داخل کشوی همین میز است و بعد در ادامه نمایش میبینیم که کمدهای لباس هم در همین میز تعبیه شده است، همین طور کشوی مدارک، تابلوها، کتابخانه و هر چیز دیگری که در نمایشنامه «آقای اشمیت کیه؟» وجود داشته، به این میز بزرگ سفید منتقل شده است.
این میز در وسط صحنه قرار دارد؛ جایی که مرکز جهان نمایش است و البته مرکز جهان خانواده قوچی. این میز برای یک شام دونفره زیادی بزرگ است و فاصله بین خانم و آقای قوچی آنقدر زیاد به نظر میرسد که بتوان راه آنها را از هم جدا تصور کرد، اما همین میز برای اینکه تمام جغرافیای زیستی یک انسان را شامل شود، اصلا بزرگ نیست. میز سفید وسط صحنه، اشارهای است به کوچکی جغرافیای زیست انسان، وقتی که مسأله هویت و به عبارتی شناختهشدن مطرح باشد. تمام جهان یک انسان میتواند به اندازه یک میز باشد؛ میزی که داشتههای او را در خود دارد و فراتر از آن هیچ چیز وجود نداشته باشد، تاریکی باشد و ناشناختههایی که شاید گمان میکنیم برخی را میشناسیم.
روشنای ذهن آقای اشمیت
نور در صحنه نمایش، خیلی بیشتر از آن چیزی که در سینما یا سایر هنرهای بصری میبینیم، اهمیت دارد؛ نور در نمایش قراردادهای نانوشته بین تماشاگر و نمایش را به اجرا میگذارد. در سالن نمایش هر جا که روشن است، جهان نمایش را شامل میشود و هر جا که تاریک است، پشت صحنه و خارج از نمایش به حساب میآید. بر مبنای این قاعده، سهراب سلیمی در نمایش «آقای اشمیت کیه؟»، تاریکیهای زیادی ایجاد کرده است. موضوع نمایش به بحران هویت اختصاص دارد و از همین بابت است که در این نمایش تاریکی به همان اندازه اهمیت دارد که روشنایی مهم است. در نمایش «آقای اشمیت کیه؟» فقط مرکز صحنه، جایی که آقای اشمیت و همسرش حضور دارند، از نور و روشنایی برخوردار است. مابقی تاریکی است تا وقتی که پلیس، مرد همسایه و پسر آقای اشمیت وارد داستان میشوند. حضور این شخصیتها زمانی به اطلاع تماشاگر میرسد که در گوشهای از سالن، نور به بازیگران تابانده میشود. پیش از آن فقط میثم رازفر و شهره رعایتی به عنوان زوج اصلی نمایشنامه زیر نور هستند و فقط جهان این دو نفر پیش چشم مخاطب قابل رویت است.
در خدمت مفهوم هویت
نمایش «آقای اشمیت کیه؟» به کارگردانی سهراب سلیمی به استناد ظرافتهایی که در طراحی نور و طراحی صحنه رعایت کرده، نمایشنامهای است در خدمت مفهومی که از آن سخت میگوید؛ تمام اجزا از جمله طراحی نور، صحنه، لباس در خدمت مفهوم هویت یا به عبارت دقیقتر در جهت فقدان هویت زوج داستان است. هیچ کدام از اجزای صحنه از نمادها و نشانههایی برخوردار نیست که بتوان حدس زد مربوط به چه کشوری در کجای جهان هستند. اگر چه در نمایشنامه بهوضوح نام شهرهای لوکزامبورگ و پاریس ذکر میشود، اما اجرایی که سلیمی ارائه داده، نمادها و نشانههای پررنگی ندارد که هویت ویژهای را به شخصیتهای این نمایش تحمیل کند. حتی بازیگران نمایش حضوری هویتمند ندارند؛ رفتارشان کاملا مبتنی بر عادات انسانی است و کنشهای خاصی منسوب به فرهنگ مشخصی را نمیتوان در مناسبات شخصیتهای این نمایش دید و نیز در طراحی صحنه نیز هویتگریزی تا اندازهای محسوس است. طراحی لباس هم به ترتیبی است که میثم رازفر میتواند با همان پوشش بعد از نمایش به خیابان بیاید و به جریان عادی زندگی ادامه بدهد. ایرج راد نیز به همین ترتیب. این قاعده فقط درباره شهره رعایتی و بازیگر نقش پسر خانواده اشمیت با اغماض قابل پذیرش خواهد بود. تلاش برای هویتگریزی در طراحی لباس نمایش تا حدی است که ایرج راد در هر دو نقش پلیس و مرد همسایه با یک لباس ظاهر میشود و فقط کمی تفاوت در مرتببودن، نظم و زبان بدن بازیگر است که این دو نقش را متمایز میکند. نمایش سهراب سلیمی در حالی به مفهوم اثر وفادار میماند که در اجراهای دیگری که نمایشنامه «آقای اشمیت کیه؟» ارائه شده و اجرای اولیه همین نمایش پیش از شروع کرونا، طراحی صحنه و لباس کاملا در راستای یک هویت مشخص، شکل گرفته بودند و از این بابت این اجرای جدید یک دستاورد تماشایی است.
روزنامه جام جم