چرا مسیر فرهنگ باید از گفت‌وگو بگذرد؟

دو مقوله مهم در زبان‌ شناسی شناختی داریم، یکی طرح‌ واره‌ بندی و دیگری مقوله‌ بندی.
کد خبر: ۱۳۷۵۰۶۶
نویسنده تینا امین - زبان‌شناس و استاد دانشگاه

چرا مسیر فرهنگ باید از گفت‌وگو بگذرد؟

هر کسی در ذهن خود از منظر شناختی به جنبه‌های خاصی از یک صحنه یا رویداد بسنده می‌کند و آن را در ذهن می‌پروراند و براساس عادت‌های زبانی و رفتاری که از رویدادها می‌بیند، سعی می‌کند آنها را به امور قابل فهم و قابل درک و هم‌تراز با بقیه جامعه در ذهن خودش بسط دهد تا به عبارتی همرنگ جماعت فکر کرده باشد.

در امور فرهنگی اگر هر دو طرح‌واره همپوشانی را داشته باشم، یک عنوان معنایی به اسم مفهوم‌سازی فرهنگی برای آن درنظر می‌گیرند.

مفهوم‌سازی فرهنگی در یک گروه فرهنگی تعریف می‌شود، گروه فرهنگی فقط کسانی نیستند که در یک منطقه و جغرافیای معین در مجاور هم زندگی می‌کنند، بلکه گروه فرهنگی به تجربه‌های زیسته افراد نیز ارتباط پیدا می‌کند و حاصل نگاه‌ها، سوگیری‌ها و رفتارهای مشترک است.

بدون تردید براساس تفاوت در تجربه‌های زیسته هر کسی با دیگران، مفهوم‌سازی در ذهن افراد متفاوت است. یعنی مفهوم‌سازی فرهنگی که با توزیع ناهمگن در گروه‌های فرهنگی همراه باشد، موجب تضاد اندیشگانی، تضاد در ایده‌ها و تضادهای رفتاری می‌شود.

تکثر و تضارب آرا از همین مسیر مفهوم‌سازی ایجاد و همگن کردن آرا و اندیشه‌ها با به اشتراک ‌گذاشتن تجربه‌های زیسته‌ها و مفهوم‌سازی فرهنگی افراد میسر می‌شود. اینجاست که گفت‌وگو ضرورت پیدا می‌کند، چراکه این تجربه‌ها باید بیان شوند به بحث و بررسی در‌آیند و ریشه‌های آنها مورد بررسی قرار بگیرد.

در نتیجه گفت‌وگو و تعامل، به تجربه‌های همگن می‌توان دست پیدا کرد تا کمک کند مواجهه با رویدادهای زندگی آسان‌تر شود و با ایجاد الگوهای جمعی، تضادهای کمتری داشته باشیم. مفهوم‌سازی نیاز به ابزاری دارد که در دل گفتمان جای می‌گیرد.

​​​​​​​در کلان‌گفتمان جامعه است که ابزار مفهوم‌سازی فرهنگی و به اشتراک گذاشتن آن، خود را نشان می‌دهد و مهم می‌شود.

یعنی اگر نخواهیم در راستای وحدت گفتمانی و گفتمان اصیل جامعه‌مان این کار را بکنیم، اصلا گفت‌وگو به کار نخواهد آمد. تا زمانی که گفت‌وگو نداشته‌ باشیم، یعنی گروه‌های مختلف که مفهوم‌سازی‌های فرهنگی متفاوتی دارند، نتوانند تجربیات‌شان، نگاه‌شان، دلیل زاویه نگاه‌شان و مطالبات‌شان را در فضایی که جنگ و جدل کلامی نیست، بلکه با گفت‌وگوی همدلانه در متن گفتمان اصلی جامعه مطرح کنند، جز تضاد و تضارب آرای فرسایشی ثمری نخواهیم داشت.

اگر کلان گفتمان جامعه ما، گفتمان جمهوری اسلامی است، پس تمامی عناصر و بستر گفتمانی ما باید بر مؤلفه‌های جمهوریت و اسلامیت تعیین شود.

گفت وگوی همدلانه باید براساس این ساختار شکل بگیرد بنابراین گفت‌وگوهایی که عناصر اسلامی و جمهوریت در آنها نیست، باید از بستر گفت‌وگو خارج شود.

نمی‌شود گفت راجع به مقولات فرهنگی با کسانی حرف داریم که خارج از این فضای گفتمانی هستند. مثلا افراد معاند در فضای گفتمانی ما جای نمی‌گیرند و نمی‌توان گفت‌وگو را پیش‌ برد اما وقتی در فضای همگن موضوعات را روی میز گفت‌وگو می‌گذاریم، به بایسته‌های اولیه آن کاملا معتقد هستیم و چه‌بسا در گفت‌وگو دو طرف بتوانند یکدیگر را بدون جدل به اغنای مطلوب برسانند.

غیر از پذیرفتن فضای اولیه گفتمانی، مقوله دوم این است که عادت شنیدن را در خود ایجاد کرده و پرورانده باشیم. اگر این عادت ایجاد نشده باشد، نمی‌توان توقع داشت که در سطح کلان گفت‌وگوپذیر ظاهر بشویم.

این یک مسیر تربیتی است که نه به ساختار مستقیم حکمرانی مرتبط است و نه عملکرد دولت‌ها. این مسیر از خانواده آغاز می‌شود و باید در خانواده عادت شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها