او همچنان پر انرژی است و همین دو سه هفته پیش، داشت روی صحنه دومین جشنواره ملی موسیقی و آیینهای اقوام ایرانی با ساز و آوازش غوغا میکرد. عاشیق، نوازنده، خواننده و راوی است؛ راوی زیست مردمش.
او از سال ۱۳۶۴ در جشنواره موسیقی فجر حضور داشته و در جشنوارههای موسیقی کشورهای مختلف از جمله جمهوری آذربایجان، ژاپن، آلمان، انگلستان، فرانسه، هلند، چین، ازبکستان، قزاقستان، اسلواکی، اتریش، اسلوونی، مجارستان، چک و ترکیه نیز شرکت کردهاست.
عاشیق حسن اسکندری، خنیاگر موسیقی آذربایجان، موسیقی را با نواختن دایره آغاز کرد اما بعد از مدتی آن را کنار گذاشت و باغلاما به دست گرفت و به خودش گفت یا از پس نواختنش برمیآیم یا اگر نتوانستم برای همیشه از موسیقی کنار میکشم و این چنین شد که او در نهمین دهه زندگی همچنان میخواند و مینوازد و پند میدهد.
از چند سالگی عاشیقی را آغاز کردید؟
تقریبا حدود ۲۳ ساله بودم که ساز برداشتم اما من خودم را عاشیق نمیدانم. ساز ، خصلتهایی دارد. عاشیق کسی است که ساز را بفهمد و درک کند. همینطور مخاطب موسیقی عاشیقی هم باید ساز را بفهمد. ساز فقط ابزاری برای نواختن نیست؛ انسانساز است. ساز که برمیداری باید مثل خود ساز باشی؛ صبور باشی، صادق باشی، چون ساز دروغ نمیگوید، فغان نمیکند، بد نمیگوید، بد نمیکند، موزون درست است. ساز را که بشناسی انگار خودت را شناختهای. منی که ساز برداشتهام باید احترام این ساز را نگه دارم و نگذارم از اعتبار بیفتد.
بنابراین عاشیقی از نظر شما پیش از آنکه حرفه و تخصص باشد، یک مقام معنوی است.
در گذشتههای خیلی دور، استادی داشتیم به نام دده قورقود که عاشیق بود. او پدر معنوی مردم محسوب میشد؛ پندهای حکیمانه میداد، مردم را راهنمایی میکرد و حتی زوجهای جوان برای انتخاب اسم فرزندانشان از او مشورت میگرفتند. حرفش حجت بود. اصالت ما عاشیقها به روزگار دده قورقود برمیگردد. او یک آدم درست و حسابی بود؛ حکیم و فرزانه بود. من وقتی ساز برمیدارم، خیلیها به من میگویند عاشیق حسن تو مرد کوچکی هستی اما وقتی ساز برمیداری بزرگ میشوی. خصلت ساز این است که آدم را بزرگ میکند. خدا شاهد است؛ ولی آدم باید فهم و شعور بزرگی را داشتهباشد. باید بداند این ساز چهها به او داده و او را به کجا رساندهاست.
شما وقتی ساز میزنید، شبیه سوارکاری هستید که با اسبش میتازد. نمیدانم این برداشت من به اشعاری که میخوانید مرتبط است یا به تسلط شما روی سازتان و نوع نواختن آن!
من با نواختن ساز با مردم حرف میزنم. برای آنها پیام میآورم. شاید بعضی از آنها مثل شما زبان مرا بلد نباشند اما آن را احساس میکنند یا لااقل از دیگران میپرسند عاشیق چه داشت میگفت. آنوقت است که متوجه میشود من از صلح و عشق و دوستی میخوانم. مثلا در جشنواره ملی موسیقی به قشقاییها و شیرازیها میگویم با آرامش در کنار هم زندگی کنید، همفکری داشتهباشید. در واقع من سلام آذربایجانیها را به شیراز آوردم. این را باید سوار بر اسب باشم، پیاده که نمیتوانم این پیامها را برسانم. این لطف و علاقه شماست که گوش میدهید و من خیلی متشکرم از این بابت.
گمان میکنید آیا در میان نسل جدید علاقهمندان موسیقی بومی، باز هم عاشیقهایی داشتهباشیم که مثل شما باشند و نگاهشان به موسیقی متعالی باشد؟
من عاشیق نیستم. خدا شاهد است. عاشیق یک کلمه نیست که به من نسبت بدهید. عاشیقی سخت است، عاشیق باید به خدا نزدیک باشد، باید برود تا برسد به خدا. عاشیق باید به فکر مردمش باشد. عاشیق کسی است که وقتی وارد مجلسی میشود مردم احساس کنند، شیخ آمدهاست. درست است عاشیق، ساز به دست دارد اما آمده که با مردم حرف بزند؛ از همان حرفهایی که شیخ میگوید. باید مردم را هدایت و راهنمایی کند. من فکر میکنم عاشیق زیاد است؛ خیلی زیاد. حالا باید دید چه میشود.
جوانترها میتوانند به این مرتبه دست پیدا کنند؟
ما جوانهای زیادی داریم که خیلی خوب ساز میزنند، قشنگ میخوانند ولی نمیدانم چقدر ساز و عاشیقی را بشناسند. اگر بگویم صحیح نیست اما جوانها باید سازشان را بشناسند و بدانند عاشیقی چیست. من در موسیقی نشان درجه یک دارم، این را فقط برای خواندن به من دادهاند؟ نه! فقط برای ساز زدن دادهاند؟ نه! من به کشورهای زیادی سفر کردهام. دو بار به ژاپن، چین، آمریکا و اروپای شرقی رفتهام. حدود ۳۰ کشور دنیا اجرا داشتم اما در دولت، هیچ کسی نمیتواند به من ایراد بگیرد. عاشیقی این طوری باشد. حالا البته معلوم نیست من عاشیق هستم یا نه. خدا شاهد است. هر چه میگویید لطف و مرحمت شماست.
تاکنون چند نغمه و مقام از موسیقی عاشیقی آذربایجان را آموخته و اجرا کردهاید؟
در حدود ۹۹ مقام عاشیقی خواندهام و از استودیو گلستان تبریز آمدند و ضبط کردند. این تمام موسیقی مقامی آذربایجان نیست. مقامهایی هم هست که آن زمان نمیخواندند که من بتوانم یاد بگیرم. الان میخوانند اما باورم نمیشود این همان باشد.
۴۰ داستان در سینه علی کریمی عاشیق تبریزی هست. او نابیناست و معمولا نمیتوانیم او را به جشنوارهها ببریم اما من میدانم که او عاشیق است؛ عاشیق واقعی. او هر روز شش ساعت در اتاقش قرآن میخواند و اگر به جشنواره برود هیچ پولی نمیگیرد. هر چه میگویم گوش میدهد، حتی اگر بگویم این طوری نخوان و مثلا آن طوری بخوان، باز هم گوش میکند.
شما بر مبنای موسیقی مقامی آذربایجانی، شعر میگویید و آهنگ تازه میسازید. درست است؟
بله. عاشیق باید بتواند شعر بگوید و خودش هم بنوازد. به شیراز که رفتیم، آهنگی ساختم و برای شیرازیها اجرا کردم اما بر اساس همان موسیقی قدیمی و در گوشههای موسیقی آذربایجانی.
نیمه اردیبهشت کنسرت داشتید و هنرتان همیشه مورد توجه مردم واقع شده. با این وصف، حضور در جشنوارهها برای شما چه فایدهای دارد؟
خوبی جشنواره این است که دوستان و همکارانمان را میبینیم. با ترکمنها، بچههای شیراز، بوشهریها، سیستانیها و هنرمندان همه مناطق ایران ملاقات میکنم. این تنها چیزی است که برای ما میماند. همه را زیارت میکنیم و این واقعا زیباست. من در جشنواره با مردم ارتباط میگیرم، آنها را میبینم و میشناسم.
عاشیقی به نام دده قورقود
دده قورقود، شخصیت اصلی کتابی است به همین نام که قدیمیترین و معروفترین عاشیق آذربایجانیهاست.
این مجموعه از ۱۲ داستان به نثر و نظم تشکیل شده و مجموعهای است که زندگی، ارزشهای اجتماعی و باورهای ایلهای ترک اوغوز را روایت میکند. گویا قدمت قدیمیترین نسخه مکتوب موجود از این کتاب به حدود قرن ۱۶میلادی برمیگردد. شخصیت دده قورقود هم یک اوزان یا عاشیق است که در پایان هر داستان با پندهای حکیمانه و سخنان نغز، آموزههایی به مردم ارائه میکند.
آذر مهاجر - گروه فرهنگ و هنر روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد