سخنانی درباره تمرکز، اهمیت زمان در زندگی و جدی گرفتن دوره کودکی که شاید برخی از آنها به محتوای حرفهای فاینمن نزدیک باشد اما در مورد بیشترشان غلو شده و غیر واقعی هستند. در این میان به مناسبت سالروز تولد این دانشمند متفاوت که برخلاف زمینه کاری بسیار پیچیدهاش، زبانی ساده و شیوا داشت به نوع نگاهش به زندگی و علم میپردازیم.
امروز صد و چهارمین سالگرد تولد فاینمن است و در حالی 34 سال از درگذشت او میگذرد که قصههای عجیب و غریبی از زندگی و کارش در کتابهای عامهپسند و در فضای مجازی رایج شده است. حتی کار به جایی رسیده است که بر اساس سخنانش بسته آموزشی برای افزایش مهارت یادگیری تولید شده است! گرچه ویژگیهای خاص او به خصوص شوخ طبعی و خوش صحبتیاش زمینه را برای عدهای فراهم کرده است تا با نسبت دادن روشهای آموزشی عجیب یا سخنان جذاب از او شخصیتی اغراق شده بسازند. در واقع شهرت فاینمن نه به خاطر نظریاتش در فیزیک بود و نه به دلیل هوشش، بلکه بیان ساده و سلیس او از علم بود که باعث محبوبیتش شد. این تسلط بر کلمات و بیان قوی هم از شیوه منظم و سازمان یافتهاش برای یادگیری منشأ میگرفت. او آنچه نمیدانست را طبقهبندی میکرد، از آن سوالات متنوع میساخت و تلاش میکرد به روشهای مختلف پاسخ آن سوالات را پیدا کند.
فاینمن چطور تا این حد معروف شد؟
فاینمن معتقد بود اگر کسی نتواند موضوع پیچیدهای در علم را به سادگی برای مردم توضیح دهد خودش به درستی آن را درک نکرده است و همین اعتقاد قلبی او باعث میشد وقتی درباره دشوارترین موضوعات فیزیک صحبت میکند کلمات نامفهوم به کار نبرد و تا حد ممکن برای مخاطبی که تخصصی در این رشته ندارد ساده صحبت کند. هنر دیگر فاینمن این بود که میتوانست از خاطرات خود سوژههایی برای فهماندن درسهای فیزیک به دانشجویان استفاده کند. خاطرات شیرینی که به دوران کودکی و نوجوانی او و ماجراجوییهای تمام نشدنیاش باز میگشت. این خاطرات در دو کتاب با عنوان های «حتما شوخی میکنید آقای فاینمن؟» و «چه اهمیتی میدهید دیگران چه فکری میکنند؟» آمده است. فاینمن پس از دریافت جایزه نوبل سخنرانی منحصر به فردی کرد که در تاریخ ماندگار شد. او به جای آن که از سختیهای پروژه علمی که رویش کار کرده صحبت کند یا از شور و شوق دریافت نوبل بگوید فقط درباره کودکی و نوجوانی و علاقهاش به علم حرف زد که بخشی از آن در ادامه آمده است.
دلایل پدیدهها مهم است، نه اسمشان!
«من با پدر روزهاي آخر هفته براي گردش به جنگل ميرفتیم و آنجا چیزهاي خیلي زيادي درباره طبیعت ياد ميگرفتیم. يک بار پسري در جنگل به من گفت: آن پرنده را ميبیني که روي چمنها نشسته است؟ اسمش چیست؟ گفتم نميدانم و توي دلم به او خنديدم. او گفت : اسمش باسترک گلو قهوهاي است. پدرت به تو چیزي ياد نداده است؟ این در حالی بود که پدرم به من ياد داده بود که اسم، هیچ چیز درباره آن پرنده را به من توضیح نمیدهد. در عوضش من میدانستم آن پرنده آواز ميخواند و به جوجههايش ياد ميدهد که چطوري پرواز کنند و در تابستان کیلومترها پرواز ميکند و هیچکس هم نميداند که از کجا راهش را پیدا ميکند. تفاوتي اساسي وجود دارد بین اسم يک چیز و آن چیزي که واقعا وجود دارد. اين که بلد باشیم چطور سانتيگراد را به فارنهايت تبديل کنیم علم نیست. البته دانستنش خیلي مهم است، ولي دقیقا علم نیست. براي صحبت کردن با همديگر بايد کلمه بلد باشیم و درست هم همین است. ولي خوب است بدانیم که فرق استفاده از واژه و علم دقیقا چیست. در اين صورت، مي فهمیم که چه وقت ابزار علم مثل واژهها و کلمه ها را تدريس ميکنیم و چه وقت خود علم و معنا و مفهومش را ياد ميدهیم.»
دیدن و آزمایش کردن به جای پذیرش مطلق
«براي آموزش من، پدرم با مفهوم انرژي کلنجار میرفت وتلاش میکرد مفهوم آن را برایم شرح دهد. يک روز به من گفت: سگ عروسکي حرکت ميکند، چون خورشید ميتابد. من جواب دادم: نه خیر، این طور نیست! حرکت آن چه ربطي به تابیدن خورشید دارد؟ سگ براي اين حرکت ميکند که من کوکش کردهام. پدرم گفت: چطور توانستی فنرش را بچرخانی و آن را کوک کنی؟ گفتم با دستم توانستم حرکتش بدهم چون غذا ميخورم. پرسید: چه چیزهایی ميخوري دوست من؟ جواب دادم: گیاهان را. دوباره پرسید: و گیاهان چطوري رشد ميکنند؟ گفتم: گیاهان رشد ميکنند چون خورشید ميتابد. او گفت درباره بنزين چه فکر میکنی؟ و ادامه داد که گیاهان انرژي ذخیره شده خورشید را گرفتهاند و این انرژی در زمین ذخیره شده است. همه مثالهاي ديگر هم به خورشید ختم ميشود. همه چیزهايي که حرکت ميکنند، حرکتشان به نوعی در اثرتابیدن خورشید است. این تعریف علم است؛ جایی که شما با مشاهده آن چه اتفاق افتاده به دنبال دلایلش میگردید و میتوانید دربارهاش تحلیل کرده و استدلال بیاورید. فکر کنم خیلي مهم است که اگر مي خواهید به مردم ديدن و آزمايشکردن ياد بدهید، به آنها نشان بدهید که از دل این کارها، نتیجه قابل توجهي بیرون مي آيد. آن موقع بود که ياد گرفتم علم چیست. علم حوصله بود؛ علم شکیبايي بود؛ به شرطی که نگاه میکردید و توجه داشتید.»
تجربههای قبلی کافی نیست، دوباره تجربه کنید!
«با شنیدن خاطرات من، شايد هم فکر کنید که سرانجام چیزي عايد پدرم شد. من به مؤسه فناوری ماساچوست (MIT) رفتم و بعد به پرينستون. به خانه که برگشتم، پدرم گفت همیشه دلم مي خواست چیزي را بدانم که هیچ وقت ازش سر در نیاوردم. خب پسر جان! حالا که علوم را بهت ياد دادهاند، مي خواهم آن را برايم روشن کني. او سوالی درباره حرکت فوتونها که ذرات سازنده نور هستند از من پرسید و من چند لحظه فکر کردم و گفتم: متأسفم، نميدانم و نميتوانم توجیهش کنم. بعد از آن همه سال که سعي کرده بود چیزي را به من ياد بدهد، از اين که به نتیجهاي چنین ضعیف رسیده بود خیلي ناامید شد. گفت: داشتن گنجینهاي از انبوه معلومات که بتواند از نسلي به نسل ديگر منتقل شود چیز جالبي است اما يک آفت بزرگ دارد ؛ ممکن است ايدههای مفیدی که منتقل مي شوند براي نسل بعدي خیلی کاربردی نباشند...زماني ميرسد که ايدههايي که به آرامي روي هم تلنبار شدهاند، فقط چیزهاي عملي و مفید نباشند؛ بلکه انبوهی از تعصب و باورهاي عجیب و غريب هم در آنها وجود داشته باشند. راهي براي دوري از اين آفت کشف شده و آن راه، ترديد در مورد چیزي است که از نسل گذشته به ما منتقل شده است. هر کس به جاي اطمینان به تجربیات گذشته، تلاش کند تا موضوع را خودش تجربه کند و اين است آنچه علم نامیده مي شود؛ نتیجه اکتشافي که ارزش امتحان کردن دوباره را دارد و نه اطمینان به تجربه نسل گذشته. من علم را اين گونه ميبینم و اين بهترين تعريفي است که بلدم. قشنگيها و شگفتيهاي اين دنیا با توجه به تجربههاي جديد کشف ميشوند.»
بپرسید چطور و چگونه؟
فاینمن صحبتهای خودر در انتهای مراسم دریافت نوبل فیزیک را اینطور به پایان میرساند:«ساکنان جزيرهای کوچک را میشناسم که آمدن هواپیماهاي بزرگ را انتظار ميکشیدند. آنها حتي هواپیمايي چوبي به شکل هواپیماهايي که در فرودگاههاي خارجي ديده بودند ساخته بودند. اما هواپیماي چوبي آنها پرواز نميکرد! شما معلمهايي که در پايین هرم به بچههای کوچک درس ميدهید، شايد بتوانید بعضي وقتها درباره متخصصان شک کنید. از علم ياد بگیريد که بايد به متخصصان شک کنید. در واقع، ميتوانم علم را جور ديگري هم تعريف کنم، علم اعتقاد به ناآگاهي متخصصان است. وقتي يک نفر ميگويد علم اين و آن را ياد ميدهد، کلمه را درست به کار نبرده است؛ علم چیزي ياد نمي دهد، این تجربه است که به ما ياد ميدهد. اگر به شما بگويند علم اين و آن را نشان داده است. ميتوانید بپرسید که علم چطور آن را نشان داده است؟ چطور دانشمندان فهمیدهاند؟ چطور؟ چه؟ کجا؟ شما به اندازه هر کس ديگر حق داريد که وقتي چیزي درباره تجربهاي م شنويد، حوصله داشته باشید و به تمام دليل گوش فرا دهید و قضاوت کنید که آيا نتیجهگیري درست انجام شده است يا نه. در زمینههايي که آن قدر پیچیدهاند که علم واقعي نميتواند کار خاصي بکند، بايد به نوعي حکمت قديمي، نوعي درستکار بودن تکیه کنیم. ميخواهم اين فکر را در معلمها القا کنم که به اعتماد به نفس، عقل سلیم و هوش طبیعي امیدوار باشند، پس ادامه بدهید. متشکرم»
جایزهها اهمیت ندارند
پدر ریچارد به او یاد داد از سوال پرسیدن نترسد. وقتی نوبل فیزیک را در سال 1965 به دست آورد گفت:«من جایزه خود را دریافت کرده بودم. لذت پی بردن خودش بهترین جایزه است. هیجان کشف کردن جایزه است. استفاده دیگران از تحقیق به نتیجه رسیده جایزه است. اینها واقعیت دارند، جایزهها برایم واقعیت ندارند. من به جایزه اعتقاد ندارم.»
اگر بخواهیم چیزی از فاینمن بگوییم که با ارزش باشد همین است که او دلش میخواست بپرس، بفهمد و برای دیگران هم توضیح دهد. او در یکی از سخنرانیهای خود میگوید: «آن وقتها که کودک یا نوجوان بودم واگني داشتم که يک توپ در آن بود و من آن را ميکشیدم. حین کشیدن، متوجه موضوعي شدم. پیش پدرم رفتم و گفتم : وقتي واگن را ميکشم توپ عقب ميرود، ولي وقتي با واگن ميدوم و ميايستم توپ جلو ميرود. چرا؟ پدرم گفت: هیچ کس دلیل اين را نمي داند، با اينکه اين يک موضوع کلي است و همیشه هم اتفاق ميافتد. هر چیزي که حرکت ميکند ميخواهد که به حرکت خودش ادامه بدهد، هر چیز ساکني هم دلش ميخواهد وضعیت خودش را حفظ کند و ساکن بماند. اگر خوب نگاه کني، ميبیني که وقتي از حالت سکون شروع به حرکت ميکني توپ عقب نميرود، بلکه يک کمي هم جلو ميرود، ولي نه با سرعت واگن. به خاطر همین، قسمت عقب واگن به توپ ميخورد. اين قانونی است که به آن لختی یا اینرسی ميگويند. پدرم بین آنچه میدانیم و نامی که به آن نسبت میدهیم تفاوت قائل بود و میگفت دانستن نام این قوانین اهمیت چندانی ندارد بلکه مهم این است که مفهوم و دلیل این اتفاقات را بفهمی.»
مریم ملی - دانش روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم