دستفروشی در متروی تهران عمری به درازای خود مترو دارد. دستفروشان هر روز و هر شب، در همه ۱۹ ساعتی که واگنهای مترو روی ریلها در تکراری مدام، میروند و میآیند، حضور دارند. آنها در شهر زیرزمینی ۲۵۸ کیلومتری پایتخت، در ۱۴۳ ایستگاه، در همه ۷ خط مترو و در ۱۷۱ رام قطاری که دائما در خطوط هفتگانه از سر به ته میروند، حاضرند.
بی آنکه اسرار حرفهایشان، زد و بندهایی که دارند، حتی تعداد دقیقشان و مهمتر، مبالغی که در این بازار متحرک بهدست میآورند روشن و شفاف باشد.
با این حال، تخمینهایی زده میشود و عددهایی که از برخی دستفروشان که اعتمادشان به روشی جلب شده است ما را به درآمدهای کلانی میرساند که به ذهن کمتر کسی خطور میکند.
چند خردهروایت میدانی
با صدای کوتاه بوق، در بسته میشود و قطار راه میافتد. قطار شلوغ است، شلوغ به اندازه نفس به نفس شدن اما پیرزنی که صدایش به زور درمیآید کاری به همهمه واگن ندارد و دست جلوی مردم دراز میکند و مشغول گدایی است.
جلوتر که میآید «شوهرم مریض است» به زحمت شنیده میشود و از ردیف دست راستی صندلیها اسکناسهای ۱۰ هزار تومانی به سمتش دراز میشود. اسکناسها شدهاند چهار تا، فقط در دو قدمی که پیرزن زن سلانهسلانه راه رفت. جلوتر که میرود اسکناسهای پنج هزاری هم از کیفها بیرون میآید و میشود سهتا. قدمهایی که پیرزن رفته است، ده تاست و درآمدش ۴۵ هزار تا؛ هرقدم ۴۵۰۰ تومان.
در ایستگاه شهید بهشتی، ازدحام به مرز خفگی میرسد و لشکر دستفروشها ناگهان حملهور میشود؛ رگال مسواکها، جورابها، چوبلباسیهایی که تاپ و دامن و تیشرتها را باد میدهند، بستههای هل و زعفران، کیک و بیسکویت، پیراشکیهای تازه و کلوچههای فومن و رگالهای پر و پیمان شارژر و کابل و هندزفری آدم را خسته میکنند. صدای اعتراض از بعضی قسمتها شنیده میشود و اخمهایی که توی هم رفته از مردم کلافه و عصبیای حکایت میکند که پشت ماسکهای صورتشان معلوم نیست علیه دستفروش ها چه میگویند. اسکناسها ولی همچنان رد و بدل میشود و دستگاههای کارتخوان از این واگن به آن واگن، حساب و کتاب دستفروشها و مشتریها را صاف میکند.
۴۵۰۰ دستفروش، چند صد میلیارد درآمد
محاسبه این که در هر روز، چه میزان گردش مالی در متروی تهران اتفاق میافتد کار شاقی است. هیچ دستفروشی رقم دقیق درآمدش را به کسی نمیگوید حتی به مسؤولان، چه برسد به ما اما ترنم که بهواسطه یک نفر آشنا، اعتمادش جلب شده، میگوید که هر روز۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان درآمد دارد که ۱۵۰ هزارتومانش سود خالص است.
آذر، دوست ترنم است و او هم به ما اعتماد کرده و از ۲۰۰ هزار تومان سود روزانه میگوید. همین دو عدد مخصوصا ۱۵۰ هزار تومان به عنوان کف سود روزانه دستفروشان متروی تهران مبنای محاسبه ماست که به عددهای بزرگی در ماه و سال تبدیل میشود.
اگر یک دستفروش هر ۳۶۵ روز سال به مترو بیاید و روزانه ۱۵۰ هزارتومان سود کند سالانه ۵۴ میلیون و۷۵۰هزار تومان درآمد خواهد داشت.
رئیس پلیس مترو میگوید، هر روز ۴۵۰۰دستفروش در قطار زیرزمینی، رفت و آمد دارند که اگر همهشان روزانه ۱۵۰ هزار تومان بهدست بیاورند هر روز ۶۷۵میلیون تومان سود عاید این عده میشود که در۳۰ روز ماه به ۲۰میلیارد و۲۵۰میلیون تومان و در طول سال به حدود ۲۴۶ میلیارد تومان میرسد.
این گردش مالی بزرگ قطعا راز ماندگاری دستفروشها در متروست، با اینکه پلیس گاهی با آنها برخورد تند میکند، گاهی ماموران سکوها ادبیات خشن به کار میبرند و بسیاری از مسافران به آنها مزاحم میگویند و گاهی از واگن بیرونشان میاندازند.
درآمد میلیونی و شگرد سیاه بازی
سهم گروهی از دستفروشان اما از این گردش مالی بزرگ بسیار بیشتر است، کسانی که با شگردهای خاص، مسافران مترو را خاممیکنند. مدیرعامل شرکت بهرهبرداری مترو میگوید: همان ۷۰درصدی هستند که به صورت شبکهای کار میکنند.
مریم که دستفروشی آرام و زنی مطلقه با کودکی بیمار است، قسم میخورد که درآمد این افراد تا روزی یک و نیم میلیون تومان میرسد که رازش بهکارگیری افرادی به نام «سیاه» است.
سیاهها برای اجناس بازار گرمی میکنند و طوری از مرغوبیت جنس و موثر بودنش حرف میزنند و سپس چنان با ولع خرید میکنند که مسافران وسوسه میشوند و کارت کشیدن در دستگاه کارتخوان نوبتی میشود. مریم که این را میگوید، دستفروشی با دو سیاهش از راه میرسد و صابونهای تریاکش را تند و تند میفروشد.
مریم خباز - جامعه روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد