شهید مرتضی آوینی ۲۰ فروردین ۷۲ در حالیکه مشغول بررسی لوکیشنهای مناسب برای فیلمبرداری تصاویر مستند بود بر اثر انفجار مین باقیمانده از جنگ به شهادت رسید.
برای شناخت شخصیت حقیقی شهید سیدمرتضی آوینی با پرسشهایی روبهرو هستیم. اگر قرار نیست جهت خالی نبودن عریضه و انجام تکلیف باری به هر جهت و رفتار مرسومی و مناسبتی یا کاری ژورنالیستی، او مایه گفتوگویی غیر جدی باشد و به عبارتی دیگر اگر قرار است فراتر از نوعی سطحینگری رایج درباره یک قهرمان، از او چیزی ریشهدار بیاموزیم در ابتدا باید بدانیم که پرسشهای اصلی ما چیست. از نظر من پرسشهای اصلی در وهله اول این است که چرا باید درباره آوینی سخن گفت و اهمیت آوینی بودن چیست؟ و از چند زاویه از آوینی میتوان سخن گفت؟ در شناخت آوینی کدام یک از این زوایا روشنگرانهتر است؟ آیا یک منظر واحد و کاملی در شناخت شهید آوینی وجود دارد که بتوان بدان تمسک جست و تصور کرد که این نگاه برتر و کاملیتری نسبت به باقی نگاههاست؟ آیا تنها خانواده ارجمند شهید آوینی میتوانند از ایشان زاویه دید حقیقی و مطلقی نزد دیگران ترسیم کنند؟ یا فقط همسنگران و همکاران او مرجع معتبری برای شناخت دقیق از ایشان هستند؟ یا حتی بنا بر تصور برخیها مخالفان شهید آوینی توانایی این را دارند که تصویر دقیقتری از ایشان پیش روی مخاطب قرار دهند؟ و.... تمام این سوالات، پرسشهایی است که اگر میخواهیم جدی در مورد شهید آوینی سخن بگوییم باید مورد توجه ما باشد.
از نظر من شناخت آوینی برای انسان غیرمعصوم و پژوهشگر، شناختی هم نسبی است هم سیال در زمان که هر بار نو به نو میتواند وجوه تازهای از ایشان را برای مردم نمایان سازد. چرا؟ به این دلیل که جستوجوی حقیقت آوینی، چنانکه متکی بر معارف اصیل اسلام باشد مبنای مهمی دارد که به ما میگوید ما از حقیقت مطلق آوینی (از ظاهر تا باطن واز ابتدا تا انتها) باخبر نیستیم و البته این حقیقت و شناخت جز از علم مطلق خداوند برنمیآید. ولی این مهم بدان معنا نیست که دیگران نمیتوانند هیچ دسترسی تازهای به حقیقت شهید آوینی داشته باشند. چرا که آفرینش انسان و هستی به ما میگوید که آدمها بنا بر درجه خلوص وعلم و جستوجوی حقیقت میتوانند از پدیدهها از جمله حقیقت آوینی در حد وسع عقلی خود باخبر شوند؛ بنابراین ما با یک گفتمان درباره شهید آوینی روبهرو هستیم و نباید در شناخت ایشان به چند فرمول خاص بسنده کنیم. از نظر من در شناخت شهید آوینی باید از ایشان تقدسزدایی شود. وقتی از آوینی تقدسزدایی میکنیم در نتیجه فکر نمیکنیم از روزی که به دنیا آمده یک هنرمند معصوم بوده و دقیقا با همین دید است که میتوانیم درباره این شهید شروع به صحبت کنیم.
آوینی به عنوان یک انسان گذشتهای دارد که نظر مجموع اطرافیانشان میتواند مخاطب را به یک جمعبندی نسبی و کلی از ایشان برساند. دیگر آنکه روشنایی و دیدهوری عقلانی میتواند راه درست تفکر در باره او را بگشاید.
به نظرم، اهمیت آوینی در جامعه امروز ما فراتر از یک هنرمند منفرد است. چرا که نام ایشان با انقلاب اسلامی گره خورده. یعنی آوینی هم زاده انقلاب اسلامی است و هم خود در تحول و حرکت این انقلاب نقشی خلاق ایفا کرده، اما اهمیت آوینی از این جهت است که او تجلی روشن انسانی است که بر اضطراب و کابوسهای ظلمانی هستی شناختی انسان مدرن و خود ویرانگری نیهیلیستیاش، به وسیله کشف و رؤیت رویاهای صادقه و نوری، فائق میآید؛ این نور بر اثر برخورد به یک رخداد نوری در او تابیدن گرفت که در وهله اول از شخصیت امام خمینی (ره) ساطع بود (از طریق معرفی امام بهوسیله فرهاد، خواننده ارزشمندی که از رفتاری که با ایشان در دهه ۶۰ شد متأسف هستم) و در وهله دوم خود پدیده انقلاب اسلامی انفجار نور بود که او را در خود غرق کرد! باطن انقلاب چه بود که شهید آوینی را دچار تحولی باطنی کرد؟ من فکر میکنم وجود نوری امام خمینی و انقلاب سبب شد رؤیاهای سرخورده آوینی، امیدی بزرگ بیابد. انتظار عدل موعود و موجود ومنتظر (عج) به وسیله انقلاب به قدری باورپذیر شد که آوینی را تا پایان عمر فرا گرفت و او را به سمت انتظار انسانی کامل و نور بخش بزرگ سوق داد. درسی که میتوان از شهید آوینی گرفت هم بر همین نکته استوار است. اینکه هر انسان ایرانی شیعی و هر حکومتی و جمهوری اسلامی و هر رئیس و وزیر و وکیل و هنرمند و دانشمندی، اگر رابطهاش را با نور حقیقی که برخاسته از قرآن و معرفت شیعه اثنی عشری و تکالیف عملی و جدی انتظار امام عدل (عج) در کار و وظایف روزمره است، قطع کند از هر طرف به ظلمات و گمراهی میافتد. این را به یاد داشته باشیم. ویژگی دیگر شهید آوینی که در آثار و نوشتههایش مشهود است تاکیدی است که بر عدالت و نفی فساد و نادرستی دارد.
البته در عین حال به عنوان یک انسان غیر معصوم او در تفکرات سینمایی و فلسفی و عرفانیاش اشتباهات و خطاهایی هم در دورههایی از زندگیاش داشته که طبیعی است. چون معصوم نبود و نقد منصفانه او هم گوهر وجودش را معرفی میکند و اعراض و احتمالا کاستیهایش را برای سلوک استوارتر. خدای مهربانش با سیدالشهدا و پیشوایان معصومش محشورش بفرماید.
احمد میراحسان نویسنده و منقد سینما / روزنامه جام جم