حسین تراب‌ نژاد، نویسنده «ترور خاموش» و «خانه امن» از پیچیدگی‌های نگارش سریال‌ های امنیتی می‌گوید

حضور کاراکترهای واقعی، سریال جاسوسی را جذاب می‌کند

حسین تراب‌ نژاد بیش از یک دهه است که در سینما و تلویزیون به فیلمنامه‌نویسی مشغول است.
حسین تراب‌ نژاد بیش از یک دهه است که در سینما و تلویزیون به فیلمنامه‌نویسی مشغول است.
کد خبر: ۱۳۵۱۰۷۶

او در این سال‌ها نویسنده سریال‌های مهمی مثل پرده‌نشین و شوق پرواز و فیلم‌های قابل‌توجهی چون دارکوب و ماجرای نیمروز: رد خون بوده‌است. تراب‌نژاد نگارش سه سریال جاسوسی ــ امنیتی پیدا و پنهان، ترور خاموش و خانه امن را به‌‌عهده داشته که آخری بسیار بیشتر دیده شد و یکی از پربیننده‌ترین مجموعه‌های سال ۹۹ سیما بود. جدیدترین اثر او که به تولید رسیده، سریال نمایش خانگی خسوف است که این روزها در پلتفرم‌ها منتشر می‌شود. با این نویسنده که همزمان با افزایش شمار محصولات جاسوسی امنیتی تلویزیون در سال‌های اخیر، از نویسندگان ثابت این آثار بوده، گپ‌وگفتی مفصل داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

اولین بار چه شد که جاسوسی نوشتید؟

اولین باری که جاسوسی نوشتم، سریال پیدا و پنهان بود. واقعیتش این است که من به ژانر جاسوسی علاقه‌مند نبودم. در این نوع سینما، جنبه‌های اکشن به جنبه‌های دیگر می‌چربد و جنس علایق من این‌گونه نیست. «پیدا و پنهان» را به این دلیل پذیرفتم که جنبه‌های اجتماعی خوبی داشت، اگرچه در نهایت تولید درستی نداشت و خیلی دیده نشد. ایده‌های خوبی بود، مثلا این‌که چطور یک دعوای ساده خانوادگی، می‌تواند به یک ماجرای امنیتی تبدیل شود. از این جهت برای من جذاب بود. بعد از آن هم با وجودی که چند پیشنهاد شده بود، کار نکردم و حتی «خانه امن» هم یک‌بار پیشنهاد شد و قبول نکردم. آن نسخه‌ای که تعریف کردند، برایم جذابیت نداشت. حتی «ترور خاموش» را هم روی حساب رفاقت انجام دادیم چون کاری بود که دچار مشکلاتی بود و حضور من می‌توانست کمک کند. وقتی ترور خاموش را انجام دادیم، بعدش قرار بود پروژه‌ای درباره ماجرای منافقین در جنگل در سال ۶۰ کار کنیم که آن هم جنبه‌های جاسوسی نداشت. وقتی آن پروژه به سرانجام نرسید، گفتند خانه امن را ببین و وقتی نسخه جدید آن را برایم تعریف کردند، جذاب بود، به این دلیل که ابعاد ماجرا بزرگ شده بود و آدم‌های واقعی به قصه آمده بودند، مثل اشاراتی که به اسرائیل و جو بایدن داشت. فکر کردم که می‌تواند کار خوبی بشود.

اتفاقا جالب بود که پخش سکانس‌های مربوط به تئوری جو بایدن، همزمان شد با انتخابش به‌ عنوان رئیس‌ جمهور و حسابی فراگیر شد.

دقیقا. خلاصه این که اصطلاحا بار خورد که نویسنده سریال‌های امنیتی ــ جاسوسی شدم! (با خنده) من حتی فیلم اکشن هم نمی‌دیدم اما برای این کارها مجبور شدم فیلم‌های اکشن هم ببینم!

و بعدا چند اثر اکشن هم نوشتید.

نه، خانه امن از نظر من ابعاد سیاسی ــ اجتماعی پررنگ‌تری نسبت به بعد اکشن آن دارد البته شاید مقداری هم به خودم تلقین کرده باشم! خودم بخش‌هایی از خانه امن را که مربوط به پیوستن ایرانی‌ها به داعش است، خیلی بیشتر از بخش‌های اکشن دوست دارم. اکشن را هم به صورت خیلی کلی می‌نویسم و به اجرای احمد معظمی بستگی زیادی دارد. الان هم که درباره «خانه امن ۲» گپ می‌زنیم، سعی می‌کنم به این سمت هلش بدهم تا ابعاد بزرگ‌تری داشته باشد، آدم‌های آشناتر و بین‌المللی‌ و ابعاد اجتماعی پررنگی داشته باشد.

چرا آثار جاسوسی در سینما و تلویزیون کشورمان کم داریم؟

قبلا آثار جاسوسی کمی در سینما و تلویزیون داشتیم، ولی به نظرم رویه‌ای که در چند سال اخیر در پیش گرفته شده، باعث شده آثار زیادی ساخته شود. تعدد تولیدات، بیشتر عزم نهادها و ارگان‌های مربوط را می‌طلبد چون آنها باید مجوز تولید آثار این جنسی را بدهند و به نویسنده‌ها بگویند که چه چیزهایی اولویت دارد و چه چیزهایی قابل گفتن است یا قابل گفتن نیست. آنها باید پرونده‌های امنیتی و جاسوسی را در اختیار نویسنده‌ها قرار بدهند تا بشود از آن مواد داستانی استخراج کرد. البته در چند سال اخیر به‌خصوص هفت‌هشت سال اخیر، به نظرم محصولات جاسوسی کم نداشتیم و لااقل از نظر تعداد، تولیدات قابل‌قبول بوده‌است.

حضور کاراکترها و اتفاقات واقعی، در محصولات جاسوسی ایران چقدر ممکن است؟

الان عملا این اتفاق افتاده. در بخش زیادی از سریال‌های ما، این اتفاق افتاده و حداقل ما خودمان در «خانه امن» تلاش کردیم مابه‌ازا طراحی کنیم تا شخصیتی که فرد می‌دید، گرچه اسم مستعار داشت، اما مخاطب بداند درباره فلان شخص صحبت می‌کنیم. به‌نظرم اتفاقا درستش هم همین است، چون وقتی پرونده‌های واقعی به نویسنده منتقل و سفارش داده می‌شود، استفاده از آنها باعث می‌شود علاوه بر تخیل، مواد داستانی جدی‌تر و جذاب‌تری هم به دست نویسنده برسد. چون معتقدم خیلی از این ماجراها اساسا از تخیل درنمی‌آید. همان‌طور که گفتم برای مخاطب این سریال‌ها، اصولا دیدن آدم‌های واقعی جذاب است. در «خانه امن» تحلیل‌هایی ارائه می‌شد از حضور جو بایدن در پشت پرده سیاست آمریکا و توافقاتی که بین مسعود رجوی، عربستان، آمریکا و اسرائیل اتفاق افتاد،گرچه حضور مستقیم کاراکتر نبود، ولی حضور غیرمستقیم کاراکتر واقعی، باعث شده بود کار، جنبه‌های جذابی پیدا کند.

بهترین آثار ایرانی و خارجی این ژانر را کدام‌ها می‌دانید؟

درباره بهترین آثار ایرانی خیلی نمی‌شود صحبت کرد، چون به نظرم آثار ما هنوز به اندازه‌ای نبوده که بشود مقایسه خوبی بین‌شان انجام داد. حداقل در حوزه سریال، حداکثر تفاوت ۱۰تا۱۵درصدی بین سریال‌هایی که ساخته شده، وجود دارد. ژانر جاسوسی در سینمای هالیوود و شبکه‌های خارجی سازنده سریال، ژانر خیلی محبوبی است. چون تمرکز من بیشتر روی سریال است. به عنوان مثال، دو سریال بسیار جذاب «میهن» و «۲۴» را می‌توانم معرفی کنم که برمبنای پرونده‌های جاسوسی بوده است.

چرا ما نمی‌توانیم این طور سریال‌ها را بسازیم؟

دو دلیل اصلی وجود دارد که سریال‌های جاسوسی ما کیفیت «میهن» را ندارد. یکی تولیدی است که در تمام سریال‌های ما این مشکل وجود دارد. بودجه سریالی که تماما اکشن باشد هم درنهایت ۲۰درصد بیشتر از یک سریال آپارتمانی معمولی است. اشل خیلی متفاوت نیست. دلیل دوم محتوایی است. با این که فضا خیلی بازتر شده که بتوانیم شخصیت‌های امنیتی‌مان را واقعی خلق کنیم، مثلا آدم‌هایی که مشکلات روزمره و خانوادگی دارند، زندگی‌شان گرفتاری دارد، ممکن است جایی آنارشیستی رفتار یا اشتباه کنند. این هنوز هضم نشده. نهادهای متولی، هنوز نتوانستند هضم کنند که یک مأمور اطلاعاتی نشان دهیم که اشتباه می‌کند. البته ما در خانه امن، این کار را کردیم و کار به کار فضا بازتر می‌شود. مثلا می‌توانم به جرأت بگویم حداقل تا ۵یا ۱۰سال آینده نمی‌توانیم «جک باور» سریال۲۴ را نشان بدهیم.

به دلیل همین معذوریت‌ها؟

بله، چون بخش زیادی از جذابیتش مربوط به گرفتاری‌های خانوادگی اوست. همسرش رهایش کرده، دخترش گرفتار شده و.... البته شاید ماموران امنیتی ما خیلی گرفتار این چیزها نباشند اما بالاخره همین چیزهاست که شخصیت را می‌سازد و باحال می‌کند. ما در خانه امن که یک‌ذره به این سمت رفتیم، شخصیت کمال خیلی دوست‌داشتنی شد. در خانه امن خیلی‌ها به ما می‌گفتند بدمن‌های شما جذاب‌ترند. دلیلش هم این است که در طراحی شخصیت بدمن دستمان خیلی بازتر است. اگر این دو مسأله حل شود، سریال‌های ما خیلی بهتر خواهد شد، چون به هر حال ماجراهای واقعی خیلی جذاب‌تری از بسیاری از کشورها در زمینه امنیتی داریم.

ساخت پروژه در این ژانر، چه محدودیت‌های مضمونی و اجرایی دارد؟

محدودیت‌های اجرایی در کل بیشتر به محدودیت‌های تولید در کمتر سینما و بیشتر تلویزیون برمی‌گردد. در تلویزیون بودجه محدود است و برآورد سریال‌های این جنسی تفاوت زیادی با سریال‌های ملودرام و خانوادگی ندارد. به همین دلیل دست نویسنده عملا بسته است و مشخصا برای طراحی صحنه‌های اکشن. با توجه به بودجه‌ای که به سریال‌ها می‌دهند، درنهایت بتوانیم سه، چهار یا پنج موقعیت اکشن خوب طراحی کنیم تا گروه تولید از پسش بربیاید. از نظر مضمونی هم مثل همه جای دنیا، اصولا وقتی سال‌ها از یک ماجرای واقعی می‌گذرد، راحت‌تر می‌شود سراغش رفت و به‌اصطلاح اطلاعات آن مکشوف شده است اما ماجراهایی وجود دارد که تا زمان حال هم ادامه دارند و هنوز نیروهای امنیتی ما را درگیر کرده‌اند. اصولا منطقی نیست اطلاعات اینها در اختیار نویسنده و کارگردان قرار گیرد و نمایشی شدن آن لزومی هم ندارد.

آیا در تاریخ کشور ما، دوره‌ای مانند جنگ سرد آمریکا و شوروی وجود دارد که بستر فوق‌العاده‌ای برای خلق محصولات جاسوسی نمایشی باشد؟

واقعیت‌این است که تاریخ ما از سال۵۰ تاکنون، بستر بسیار مناسبی برای تعریف این‌طور داستان‌ها دارد. در پروژه‌ای که درباره تسخیر لانه جاسوسی کار می‌کردیم، با یکی از نیروهای امنیتی آن زمان صحبت کردیم. می‌گفت ما سال۶۰ از ساعتی که از خواب بیدار می‌شدیم، منتظر اتفاق بودیم و سال۶۰ به اندازه یک دهه اتفاق داشت. به نظر من، بعد از آن خیلی پیچیده‌تر هم شد. درست است در سال ۶۰ اتفاق زیاد داشتیم، اما دهه ۶۰ پر از ماجراهای پیچیده پشت پرده جنگ و... بود. انقلاب بستری ایجاد کرد که ماجراهای امنیتی زیادی در آن ایجاد شد. البته نمی‌توان به خیلی از آنها پرداخت، چون زمان زیادی نگذشته و آدم‌های دخیل در آن هنوز مسوولیت دارند و خیلی نمی‌شود درباره‌شان حرف زد. خود من به تاریخ معاصر خیلی علاقه دارم و هر کتابی از تاریخ معاصر که می‌خوانم، با خودم می‌گویم یک فیلم یا سریال از داخل آن درمی‌آید.

پس چرا اقتباس نمی‌کنید؟

چرا، تلاش می‌کنم. مثلا یک فیلم سینمایی داریم که هنوز رسانه‌ای نشده است و نمی‌توانم اطلاعاتی درباره‌اش بدهم. این کار هزینه‌بر است. یا مثلا سریال جنگل را هم نوشتیم. با این که همه‌اش جاسوسی-امنیتی نیست، اما پروژه خیلی سنگینی است. سازمان حتی دو بار برای تولیدش دورخیز کرد، اما به سرانجام نرسید.

شما نویسنده «ماجرای نیمروز: رد خون» هم بودید. درباره این فیلم توضیح می‌دهید؟ آیا این فیلم را یک اثر جاسوسی می‌دانید؟

نه، به نظرم «رد خون» المان‌های جاسوسی ندارد.

اصلا المان‌های جاسوسی چیست؟

من خیلی سواد آکادمیک در این باره ندارم، (با خنده) اما به طور کلی و از نظر عملیاتی، آثار جاسوسی، المان‌هایی مثل تعقیب و گریز، رودست زدن به مخاطب و اکشن دارد.«ماجرای نیمروز: رد خون» به نظرم بیشتر یک فیلم سیاسی است تا جاسوسی.

سریال جاسوسی با سریال پلیسی چه فرقی دارد؟

توضیح آن خیلی سخت است. در دل کار بیشتر مشخص می‌شود، به‌خصوص در ایران. به این دلیل که سریال‌های امنیتی در ایران سخت‌تر از سریال‌های امنیتی خارجی است، چراکه پرونده‌های ما خیلی دامنه‌دار است. مثلا منافقین ۴۰سال است برای ما ایجاد مساله می‌کنند. پروژه‌های پلیسی سروته مشخصی دارند، مثلا در آن پرونده‌ای باز می‌شود و به سرانجام می‌رسد. در مقابل در سریال‌های امنیتی نمی‌توان خیلی تخیل را دخیل کرد.

کارگردانی آثار جاسوسی هم اصول خاصی دارد؟ در ایران چه کسی خوب کارگردانی می‌کند؟

به نظرم کارگردان‌هایی که به کار اکشن علاقه دارند، برای این کارها مناسب‌ترند. چون به نظرم بخش‌های ملودرام کار را همه کارگردان‌ها می‌توانند از آب دربیاورند، اما تعقیب و گریز و اکشن را هرکسی نمی‌تواند دربیاورد. احمد معظمی به پروژه‌های اکشن بسیار علاقه‌مند است و بین فیلمسازهایی که حضور دارند، این کارها را خوب درمی‌آورد.

مصطفی قاسمیان - روزنامه نگار / ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها