همین استقبال گویای آن است که این سریال حرف های بسیاری برای گفتن دارد و همایون اسعدیان در جایگاه کارگردان حواسش به تمام ریزه کاری های آن بوده. این سریال با محوریت زندگی تنها دختر خانواده «یاسمن» از دهه ۶۰ با حوادث گوناگونی از قبیل جنگ، تحولات اقتصادی و اجتماعی و... آغاز می شود و تا زمان معاصر ادامه می یابد. شهره سلطانی از بازیگران خوب این کار است که با بازی تاثیرگذارش در نقش «عمه فرخنده» توانست در جای درست و مناسبی از این سریال قرار بگیرد و آن را ماندگار سازد. به بهانه بازپخش این سریال از شبکه آی فیلم، گفتگویی در
جام جم آنلاین با این بازیگر انجام داده ایم که در ذیل می خوانید.
خانم سلطانی معیارهایتان برای انتخاب نقش هایی که بازی می کنید چیست؟
خب، معیارهای انسان گه گاه به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... تغییر می کند. من هم از ابتدای ورودم به بازیگری سعی کردم در جهت خط مشی و طرز فکری که دارم گام بردارم و همچنان هم به کلیت آن مقید هستم. کلیت که می گویم منظورم بازی در پروژه هایی با فیلمنامه خوب، گروهی حرفه ای، کارگردان موجه، نقش تاثیرگذار و... است، اما برای بازی در سریال «لحظه گرگ و میش» اولین دلیل انتخابم حضور همایون اسعدیان به عنوان کارگردان بود و در واقع دوست داشتم با او این همکاری را تجربه کنم.
بله، در رزومه کاری شما همکاری با کارگردان هایی چون رضا عطاران، برزو نیک نژاد، امرالله احمدجو، مرحوم یدالله صمدی، سعید سلطانی، احمد معظمی و حسین سهیلی زاده به چشم می خورد و مشخص است که کارگردان برایتان مهم است....
کارگردان صاحب اثر است و طبعا نقش مهمی در انتخاب هایم ایفا می کند. در سریال «لحظه گرگ و میش» هم همایون اسعدیان را از سالهای دور می شناسم و عاشق شخصیت و متانت شان هستم. در همان سالها بود که می خواستیم در یک فیلم سینمایی با یکدیگر همکاری داشته باشیم که به دلایلی این اتفاق نیفتاد، اما در «لحظه گرگ و میش» وقتی برای دومین بار به من پیشنهاد همکاری دادند بدون اینکه فیلمنامه و نقش ام را بخوانم، گفتم می آیم.
معدود بازیگرانی هستند که با نقش های کوچک مانند نقش های بزرگ مواجه شوند و آن را طوری بازی کنند که حتی نقش های اصلی فیلم محو شود! «عمه فرخنده» هم از این نقش های کوچک یا به اصطلاح مکمل بود که اتفاقا خوب هم درخشید. برای شما کمیت و اندازه نقش اصلا مهم نیست؟
ببینید، خواستگاه من تئاتر است و ما در تئاتر می آموزیم که به اثرگذاری نقش توجه کنیم، نه اندازه اش و متراژش. در «لحظه گرگ و میش» هم با علم به اینکه بازیگران جوان تر نقش های بلندتری دارند بازی کردم و البته می دانستم که «عمه فرخنده» نقش تاثیرگذاری است که همینطور هم شد. «عمه فرخنده» جدای از شیرین و دلنشین بودنش، شخصیت محکمی دارد و با توجه به فاصله سنی کمی که با برادرزاده اش دارد ارتباط نزدیک و در عین حال عاقلانه با او دارد. عمهای كه مردم دوستش دارند و به نظرم در نهایت توانستیم به چیزی كه مدنظر آقای اسعدیان و خودم بود نزدیک شویم.
فکر نمی کنید بیان و رفتارش با برادرزاده هایش کمی غلو شده است و کلا شخصیت خیلی مثبت و بی خطایی از این عمه به تصویر کشیده شده؟
در پاسخ به سوال شما لازم است بگویم، من خودم در 6 سالگی و 9 سالگی، خاله و عمه شدم و اختلاف سنی کمی با خواهرزاده و برادرزاده ام دارم. بنابراین قبل از روابط خونی و فامیلی با هم دوست هستیم و همین تجربه شخصی خیلی به کمکم در ایفای این نقش آمد. از نظر من انسان ها ترکیبی از انرژی های مختلف مثل عشق، خشم، تنفر، لذت و... هستند و عمه فرخنده هم از این قاعده مستثنی نیست. چون در جاهایی که مثلا برادرزاده اش را می خواستند به جبهه ببرند با فاطمه گودرزی (در نقش همسر برادرش) که موافق جبهه رفتن پسرش بود بحث می کند که من ترجیح می دهم خود برادرزاده ام را داشته باشم تا قاب عکسش را روی دیوار. او اتفاقا رفتاری کاملا باورپذیر مثل اطرافیانمان دارد و همین است که او را برای مخاطب ملموس و باورپذیر می سازد.
چطور به درک درستی از فضای دهه 60 رسیدید؟
من در دهه 60 نوجوان بودم و حال و هوای آن دوره را کاملا به یاد دارم. همچنین مستنداتی از آن ایام وجود دارد که با تماشا و مطالعه دقیق تر آنها می توان به آن ایام اشراف دقیق تری پیدا کرد. تمام این نکات به اضافه فضاسازی، طراحی صحنه، لوکیشن های سریال و البته مانتوهای اِپُل داری که شاید برای نسل امروز خنده دار باشد، همه و همه ما را ناخودآگاه به آن دوره می برد.
این روزها وضعیت شبکه نمایش خانگی از هر زمان دیگری داغ تر است و توانسته کمابیش اوقات فراغت مردم را پر کند. عملکرد این شبکه و آثار آن را چطور ارزیابی می کنید؟
در یکسال اخیر به دلیل فراگیری کرونا و به طبع آن شرایط تلخی که بر جامعه حاکم شده، شبکه نمایش خانگی و محصولات آن خیلی پررنگ شده. سالها پیش به واسطه تله فیلم ها و رونق آنها، کمتر بازیگری بیکار می ماند و بازیگران هر زمان که سر کار سینمایی یا تلویزیونی نبودند تله فیلم کار می کردند و منبع درآمدی داشتند. این اتفاق نه تنها به لحاظ مالی بلکه به لحاظ روحی هم برای یک بازیگر اغنا کننده بود و به جرات می توان گفت کسی بیکار نبود. چون بیکاری برای ما و اصلا برای هر انسانی کشنده است. به همین خاطر از این منظر که امروز شبکه نمایش خانگی محملی برای فعالیت بازیگران شده خوشحال هستم. منتها به شرطی که امکان فعالیت در این شبکه برای همه بازیگران به طور یکسان فراهم باشد. فکر می کنم بد نباشد که گاهی خودمان هوای خودمان را داشته باشیم. شرایط اجتماعی و اقتصادی فعلی به گونه ای است که بعضی از همکاران مان واقعا نیاز به کار دارند و چرخ زندگی شان نمی چرخد. دلم می خواهد به همکارانم بگویم؛ در این شرایط کرونا دستگیر هم باشند. در چنین وضعیتی خود ما بازیگرها باید گاهی کوتاه بیاییم و حق مان را به همکاری بدهیم که چند سال است بیکار مانده! اگر در شرایط کرونا قرار نداشتیم مثل همیشه از کنار این مسائل می گذشتم و اصلا به روی خودم نمی آوردم، اما الان روزگار همکارانم را می بینم و دردشان را حس می کنم. شرمنده آنها می شوم وقتی به من می گوید؛ فلان قدر داری به من بدهی؟ او چرا باید از من کمک بخواهد؟ مگر ناتوان است! مگر نیازمند است؟ مگر نمی تواند کار کند و کسب درآمد کند! در چنین شرایطی خود ما بازیگران نباید از خودمان غافل شویم. کمااینکه شاید روزگار بچرخد و هر کدام از ما روزی در این شرایط سخت قرار بگیریم.
به عنوان سوال پایانی این روزها مشغول چه کاری هستید؟
خوشبختانه بعد از سالها شرایطی برایم در شبکه نمایش خانگی فراهم شد که امروز در سریال «خسوف» به تهیه کنندگی همایون اسعدیان و کارگردانی مازیار میری بازی کنم. از بازی در این سریال راضی ام، اما دلم می خواست تمام همکارانم از شرایط کار در این شبکه برخوردار باشند. امیدوارم تمام بازیگرانی که حق شان است در این بستری که فراهم شده کار کنند که هم حال روحی خوبی داشته باشند و هم چرخ زندگی شان بچرخد.
ساناز قنبری / جام جم آنلاین