در روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی، عملکرد دولت‌های یازدهم و دوازدهم را در این‌خصوص بررسی کرده‌ایم

سیاست‌های خشکیده

رودخانه‌ها پای رفتن ندارند، از بیشتر تالاب‌های کشور جز خاطراتی خشکیده چیزی باقی‌نمانده‌، خشکسالی بیش از گذشته حیات‌وحش کشور را به پرتگاه انقراض نزدیک کرده است، توفان ریزگردها، زندگی شهروندان را بیش از گذشته تهدید می‌کند.
کد خبر: ۱۳۲۱۴۶۶
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، کم نیستند روستا‌هایی که تخلیه‌شده و ساکنانش حاشیه‌نشین کلانشهر‌های کشور شده‌اند؛ دولت‌های همسایه برای ساخت سد و محدودکردن آب‌های مرزی با یکدیگر در رقابت هستند، اما دیپلماسی آب در کشورمان به فراموشی سپرده شده است. این‌ها برخی از مسائلی است که روند مقابله با بیابان‌زایی را در کشورمان دچار مشکل‌کرده است. در روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی این نکات را با محمد درویش، فعال محیط‌زیست و عضو هیات‌علمی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور در میان گذاشته‌ایم و به بررسی عملکرد دولت‌های یازدهم و دوازدهم در زمینه مقابله با بیابان‌زایی پرداخته‌ایم.

عملکرد دولت‌های یازدهم و دوازدهم در حوزه مقابله با بیابان‌زایی
۸ «خیر» قاطع
برای بررسی عملکرد دولت‌های یازدهم و دوازدهم در مقابله با بیابان‌زایی باید فعالیت‌های مختلفی را در هشت سال گذشته موردتوجه قرارداد؛ فعالیت‌هایی که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره شده‌است. جالب این‌که محمد درویش معتقد است دولت در هشت سال گذشته به هیچ‌یک از این مسائل به‌درستی عمل نکرده‌است.
آیا در این مدت وضعیت رویشگاه‌های جنگلی بهتر شده‌است؟
خیر.
آیا در این مدت روند آتش‌سوزی در جنگل‌ها را مدیریت و مهار کرده‌ایم؟
خیر.
آیا برای مهار آتش‌سوزی جنگل‌ها توانسته‌ایم نیروی متخصص استخدام کنیم یا از بالگرد‌های مناسب بهره بگیریم؟
خیر.
آیا توانسته‌ایم پل ارتباطی مناسبی بین مردم و شهروندان ایجاد کنیم؟
خیر.
آیا در هشت‌سال گذشته تعداد چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق کاهش پیدا کرده‌است؟
خیر.
آیا میزان افت سطح آب زیرزمینی کاهش پیدا کرده است و توانسته‌ایم فرآیند‌های فرونشست زمین را در کشورمان کنترل کنیم؟
خیر.
آیا روند متروکه شدن روستا‌های کشور و آسیب‌اجتماعی حاشیه‌نشینی کاهش پیدا کرده‌است؟
خیر.
آیا از وسعت کانون‌های تولید گرد و غبار کاسته شده‌است؟
خیر. حقیقت این است که پاسخ به همه سوال‌ها منفی است؛ چراکه نتوانسته‌ایم به هیچ عنوان روند‌های تخریب‌کننده سرزمین‌مان را مهار کنیم.
رایزنی‌های بین‌المللی برای مهار این مشکل چگونه بوده‌است؟
در هشت سال گذشته جلساتی که باید در حد رئیس‌جمهور و وزیر در کنوانسیون مقابله با بیابان‌زایی برگزار می‌شد به‌جز یکی دو مورد برگزار نشده‌است.
چرا؟
به نظر می‌رسد آقایان آن‌قدر سرشان شلوغ است که به این موضوع توجهی ندارند.
به این ترتیب دولت دراین حوزه نمره قبولی نمی‌گیرد؟
کارنامه دولت در بحث مقابله با بیابان‌زایی کارنامه‌ای شکست‌خورده‌است. البته دولت‌های گذشته نیز کارنامه درخشانی نداشتند، اما انتظار از دولتی که خود را محیط‌زیستی‌ترین دولت تاریخ می‌داند این بود که دست‌کم بهتر از دولت‌های گذشته عمل می‌کرد.




۳ اولویت ویژه برای دولت سیزدهم
عملیات نجات جنگل‌ها
به نظر شما دولت سیزدهم در حوزه مقابله با بیابان‌زایی باید چه اولویت‌هایی را در دستور کار قرار دهد؟
مهم‌ترین اولویت این است که باید به مرمت زیستگاه‌های جنگلی کشور اهتمام ورزد. فراموش نکنیم در آغاز قرن چهاردهم حدود ۲۰ میلیون هکتار جنگل در کشور داشته‌ایم و این روز‌ها برایمان حدود ۱۲ میلیون هکتار جنگل باقی مانده‌است. به عبارت دیگر ما هشت‌میلیون هکتار جنگل‌طبیعی را از دست داده‌ایم.
برای احیای جنگل‌ها باید چه کرد؟
اگر در این مناطق دوباره جنگل‌کاری کنیم بدون نیاز به آبیاری می‌توان جنگل را دوباره‌احیا کرد؛ بنابراین دولت سیزدهم باید برنامه‌ای منسجم و تخصصی را با اعتبار مناسب اجرا کند تا شاهد برگشت این رویشگاه باشیم.
در این بین باید ساختار را نیز تغییر داد؟
بله به همین دلیل دومین اولویت این است که سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری را از زیرمجموعه وزارت جهادکشاورزی نجات دهیم تا وزارتخانه مستقلی به نام منابع‌طبیعی ایران داشته باشیم. در سومین گام نیز باید شرایطی ایجاد کرد که سازمان حفاظت محیط‌زیست دیگر حیاط خلوت دولت‌ها نباشد درواقع این سازمان باید سازمانی مقتدر و پایشگر شود.




مهار بیابان‌زایی با جوامع محلی
برای مقابله با بیابان‌زایی چگونه می‌توانیم از جوامع محلی کمک بگیریم؟
رمز مدد گرفتن از این جوامع این است که نگاه‌های امنیتی را از روی تشکل‌های مردمی و سازمان‌های مردم‌نهاد برداریم تا آن‌ها بتوانند برای نجات محیط‌زیست کشور تلاش کنند.
مسؤولان محیط‌زیست اخیرا ادعا کرده‌اند تعداد سازمان‌های مردم‌نهاد بیشتر شده‌است.
در دولت اول آقای روحانی تعداد افزایش یافت، اما در دولت دوم خیلی از سازمان‌های مردم‌نهاد از فعالیت باز ایستادند و می‌توان گفت این روز‌ها بیشتر سازمان‌های مردم نهاد در بی‌عملی کامل به سر می‌برند.



محیط‌زیست و سازمان جنگل‌ها مترسک هستند!
مدیران محیط نیستی
به‌نظر شما چه مسائلی در سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری و سازمان محیط‌زیست سبب شده که این دو نهاد نتوانند به‌درستی برای مقابله با بیابان‌زایی عمل کنند؟
مشکل ما این دو سازمان نیست و مشکل اصلی اینجاست که این دو سازمان مترسک‌هایی در بدنه دولت هستند. دو سازمانی که بودجه آن‌ها به اندازه یک منطقه شهرداری تهران نیست چگونه می‌خواهند عملکرد مناسبی داشته باشند؟!
شاید مدیران این سازمان‌ها مطالبه‌گر نیستند.
مساله ما این است که دولت‌ها تلاش می‌کنند این دو سازمان مفلوک باقی بمانند و از رؤسایی برخوردار باشند که بیشتر نگران حفظ میزشان هستند تا نگران منابع طبیعی و محیط‌زیست کشور؛ بنابراین شرط انتخاب این مدیران نیز باید عجیب باشد.
در واقع شرط انتخاب مدیر برای این دو سازمان این است که آن‌ها بیشتر هوای رئیس خود را داشته باشند تا محیط‌زیست. برای نمونه در حکمی که وزیر جهاد کشاورزی به رئیس سازمان جنگل‌ها داده بود، آمده که شما موظف هستید ۵۰۰ هزار هکتار از اراضی منابع طبیعی را تبدیل به اراضی دیم و کشاورزی کنید. در واقع این شرط رئیس سازمان جنگل‌ها شدن بود. یا به رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌گویند به این شرط رئیس این سازمان می‌شوید که با انتقال آب خزر به کویر مرکزی سمنان موافقت کنید یا از محصولات تراریخته حمایت کنید.




رقابت همسایه‌ها در سدسازی در شرق و غرب کشور
دیپلماسی آب، خشکیده‌تر از بیابان
فراموش شدن دیپلماسی آب نیز بیابان‌زایی را در کشور سرعت بخشیده. عملکرد دولت در این حوزه را چگونه می‌بینید؟
عملکرد دولت درخصوص دیپلماسی آب تاسف‌آور است. اخیرا برخی مدیران نسبت به سدسازی در افغانستان ابراز نگرانی کرده‌اند، اما از یاد برده‌اند که نسبت به اعتراض فعالان محیط‌زیست درخصوص سدسازی در داخل کشور می‌گفتند این رویکرد مشکل‌ساز نمی‌شود. به همین دلیل باید پرسید چگونه سدسازی در داخل کشور مشکلی ایجاد نمی‌کند، اما در خارج از کشور مشکل‌ساز می‌شود؟ به‌دلیل همین تناقضات است که مردم نسبت به برخی مدیران بی‌اعتماد شده‌اند. به‌عبارت دیگر می‌توان گفت ما نتوانسته‌ایم از دیپلماسی آب بهره ببریم، برای نمونه قادر نیستیم به دولت ترکیه فشار بیاوریم تا طرح بلندپروازانه گاپ را متوقف کند؛ دولتی که این روز‌ها در حال سدسازی روی رودخانه ارس است. این درحالی است که با یک برآورد ساده می‌توان به این نتیجه رسید که سیاست درستی در بحث دیپلماسی آب در پیش نگرفته‌ایم، برای نمونه ۱۲ میلیارد مترمکعب آب وارد کشور ما می‌شود و حدود ۱۱ میلیارد مترمکعب نیز آب از کشور خارج می‌شود، بنابراین ما نباید سیاست محدودسازی آب‌های مرزی را در پیش می‌گرفتیم، چرا که سدسازی ما حکم چراغ سبزی را برای دولت‌های همسایه دارد تا راحت‌تر به مهار آب‌های مرزی بپردازند.




رویای مراقبت از آب بر باد رفت
حفاظت از آب در خواب
آقای کلانتری وقتی سکان سازمان حفاظت محیط‌زیست را در دست گرفت گفت اولویتش حل مشکل آب است. به نظرتان چقدر در این حوزه موفق عمل کرده است؟‌
می‌توان گفت شوخی تلخی اتفاق افتاد، چون نه‌تن‌ها شاهد اتفاق مثبتی نبودیم بلکه شاهد این هستیم که از ۹۳ رودخانه دائمی کشور بیشتر آن‌ها خشک‌شده و در دوران مدیریت ایشان تعداد بیشتری سد ساخته‌شده و طرح‌های انتقال آب بیشتری مجوز گرفته است؛ بنابراین در این حوزه نیز عقبگرد داشته‌ایم؟
در این مدت بیشتر به تفکر سازه‌ای پرداخته‌ایم. باید گفت اگر دولت پول بیشتری داشت فاجعه بزرگ‌تری در این حوزه اتفاق می‌افتاد؛ چراکه در تاریخ بی‌سابقه است سازمان حفاظت محیط‌زیست به عنوان مجری طرح انتقال آب مطرح شود، اما در دولت آقای روحانی، عیسی کلانتری، مامور اجرای طرح انتقال آب خزر به کویر مرکزی شد و این نشان می‌دهد که برخلاف شعارهایشان آقای کلانتری در این حوزه اقدامی نکرده و فقط همراهی مردم را از دست داده است.



خطر انقراض پژوهش
آمار‌های خشکیده
آمار‌های حوزه بیابان چرا به‌روز نمی‌شوند؟ سال‌هاست می‌گوییم ۱۰۰ میلیون هکتار از اراضی کشور در معرض بیابان‌زایی است.
آمار‌های این حوزه مدت‌هاست به‌روز نشده است. برای نمونه ما سال‌هاست که می‌گوییم سرعت بیابان‌زایی یک درصد در سال است.
چرا؟
چون دستگاه‌های مسؤول اعتبار لازم را نداشته و درگیر بروکراسی شده‌اند. این روز‌ها می‌گویند اگر شخصی می‌خواهد در بحث تحقیقات منابع طبیعی فعالیت کند باید برای خودش مشتری پیدا کند. این درحالی است که بخش خصوصی به‌معنای واقعی وجود ندارد که بخواهد برای کاهش نرخ بیابان‌زایی هزینه کند. علاوه براین نباید فراموش کرد چنین مسائلی وظیفه حاکمیتی دولت‌هاست. به همین دلیل می‌توان گفت ما می‌خواهیم نهاد‌های پژوهشی را به فراموشی بسپاریم.



خطر گونه‌های غیربومی
در برنامه‌های مقابله با بیابان‌زایی از گونه‌های گیاهی مناسبی نیز استفاده نمی‌شود. این مساله می‌تواند پروژه‌های مقابله با بیابان‌زایی را با شکست روبه‌رو کند؟
بله. برای نمونه می‌توان به پروژه‌های کشور چین در مقابله با بیابان‌زایی اشاره کرد که با شکست بزرگی روبه‌رو شده است.
فراموش نکنیم اگر گونه مناسب با توان اقلیمی منطقه انتخاب نشود در درازمدت حتما منجر به افزایش خشکی منطقه می‌شود. این در حالی است که ما از گونه‌های غیربومی مانند کهور پاکستانی استفاده کرده‌ایم که حتی منجر به نابودی برخی گونه‌های بومی شده است.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها