نمایش «بانوی محبوب من» به کارگردانی گلاب آدینه و بازی نورا هاشمی از آخر هفته روی صحنه می‌رود

دختری که گل می‌رفوشد!*

به بهانه فیلم «شیشلیک»، اولین تجربه كمدی محمدحسین مهدویان، سراغ تجربه‌های كمدی كارگردان‌های سینمای جدی رفته‌ایم

ناگهان خنده

ممكن است با فیلم‌های كمدی زیادی خندیده باشیم و به ما بسیار خوش گذشته باشد، اما وقتی از ما بخواهند در یك نظرسنجی درباره بهترین فیلم‌ها شركت كنیم، سعی می‌كنیم وجه جدی‌تر خود را به رخ بكشیم و از فیلم‌های خاص‌پسندتری اسم ببریم.
کد خبر: ۱۳۰۵۶۲۷
این تبعیض و بی‌عدالتی نسبت به فیلم‌های خوب كمدی و بی‌مهری به سینمای خنده و قدرشناسی، احتمالا ریشه در تقبیح شوخی و سرخوشانگی دارد كه كم و بیش جهانی است و البته در ایران شاید بیشتر هم خودش را نشان دهد. با كمدین‌ها و فیلم‌های خنده‌دار می‌خندیم، ولی به محض یك رای‌گیری، اصلا كمدی‌ها را بازی نمی‌دهیم و یاد جدی‌ترین و تلخ‌ترین و پیچیده‌ترین فیلم‌ها می‌افتیم.
نمونه بارز آن در جشنواره فیلم فجر است كه كمدی‌های چندانی در آن حضور ندارند و اگر هم كمدی استانداردی در آن حاضر باشد، معمولا ترجیح داوران برگزیدن فیلم‌های جدی است. در میان منتقدان، گرایش به فیلم‌های جدی بیشتر هم هست و كمتر پیش می‌آید كمدی‌ها در میان آثار محبوب و انتخابی آنها جا داشته باشد.كمدی‌ها معمولا تنها در فضای گیشه، حال خوشی دارند و تحویل گرفته می‌شوند و در چنین مواقعی است كه فعالان تولید و توزیع برای آن سرودست می‌شكنند. اما وقتی بخواهیم به بحث‌های جدی‌تر ورود كنیم، در را روی كمدی می‌بندند.
البته یكی از دلایل اصلی این بی‌اعتنایی، كیفیت بسیاری از فیلم‌های كمدی به‌ویژه در سینمای ایران است كه با فرمول‌های مشخص و به شیوه بزن در رویی ساخته می‌شود و استاندارد و جذابیت لازم را ندارد كه بخواهد جدی گرفته شود. این بازار مكاره شبه‌كمدی‌ها، كمی شأنیت ساخت كمدی را پایین آورده و باعث شده معمولا فیلمسازان مهم و معتبر، كمتر سراغ ساخت كمدی بروند یا اصلا این كار را نكنند. این را بگذارید كنار آن دیدگاه و فهم نادرست نسبت به این‌كه كمدی، سطحی و پیش پاافتاده است، تا بیشتر به بی‌اعتنایی غالب فیلمسازان شاخص به كمدی پی ببرید. مورد مهم دیگر هم سختی كار كمدی است. نوشتن و ساختن و بازی كمدی جذاب و استاندارد، واقعا كار هر سینماگری نیست و یكی از دلایل مهم و تعیین‌كننده برای به سراغ كمدی نرفتن، همین است. خنداندن مردم، به شكل درست و جذابش - نه با فرمول نخ‌نمای سال‌های اخیر سینمای ایران - كار به‌مراتب سخت‌تری است تا نوشتن و ساخت یك درام ظاهرا اجتماعی، تلخ و واقعگرا.
اینجا به بهانه این‌كه محمدحسین مهدویان، برای اولین بار یك فیلم كمدی كه با فضای معمول و مرسوم آثار او متفاوت است، ساخته (شیشلیك) که اخیرا در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر هم حضور داشته، سراغ كارگردان‌هایی رفته‌ایم كه میان سینمای جدی، تلخ یا عبوسانه خود، یكی دو باری هم خندیده‌اند و فیلم كمدی ساخته‌اند یا به تعبیر نگاه رایج شماتت‌بار در سینمای ایران، مرتكب كمدی شده‌اند! البته ذكر این نكته ضروری است كه برخی از این فیلمسازان، در لحظات و سكانس‌هایی از فیلم‌های جدی خود هم سراغ خنده و كمدی رفته‌اند. اما ما تنها فیلم‌های كمدی آنها را لحاظ كرده‌ایم و از جهت خارق عادت بودن سینمای‌شان كه معمولا فیلم جدی و غیركمدی می‌سازند، از این آثار اسم برده‌ایم. ضمن این‌كه كارگردان‌هایی كه در میان آثارشان، چند فیلم كمدی وجود دارد، در گزارش ما جایی ندارند، چراكه آنها دین‌شان را نسبت به خنده و خندیدن ادا كرده‌اند.
ناگهان خنده
شلیک خنده
مهدویان را معمولا با فیلم‌های جنگی و دفاع مقدسی می‌شناسیم. تاثیرپذیری‌اش از سینمای شهید آوینی با حضور در موسسه روایت فتح، منجر به ساخت آخرین روزهای زمستان در تلویزیون و ایستاده در غبار و دو قسمت ماجرای نیمروز در سینما شد. درخت گردو هم بااین‌كه فیلمی اجتماعی در سینمای مهدویان اعلام شد، اما با دغدغه‌های او در زمینه جنگ و دفاع مقدس فاصله نداشت. حتی لاتاری كه قصه‌ای امروزی را روایت می‌كرد، مردانی از جنس جبهه و جنگ را به عنوان قهرمان داشت. بنابراین با این عقبه، خبر ساخت كمدی شیشلیک، باعث تعجب می‌شود. فیلمی با بازی رضا عطاران و پژمان جمشیدی كه نمایش آن در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر با واكنش‌های متفاوتی همراه بود. مهدویان كه قبلا با كاراكتر جوشی كمال (هادی حجازی‌فر)، در لحظاتی خنده‌هایی از تماشاگر گرفته بود، این بار با فیلمنامه‌ای نوشته امیرمهدی ژوله، جهان تازه‌ای را تجربه كرد؛ تجربه‌ای كه در صورت اكران عمومی، قطعا با كنجكاوی مخاطبان روبه‌رو خواهد شد و فیلم به فروش بالایی دست خواهد یافت. اما در نگاه كارشناسانه و تحلیلی، شیشلیک اثری در حد و اندازه‌های فیلم‌های جدی و موفق مهدویان نیست.

کمدی باشکوه
كارگردان تلخ‌اندیش سینما كه با سبك رئالیستی‌اش شناخته می‌شود و تسلط خیره‌كننده‌ای بر جزئیات و فضای قصه‌اش دارد، ظاهرا میانه‌ای با كمدی ندارد و انتظار ساخت فیلمی خنده‌دار از سوی او، ما را شگفت‌زده می‌كند. اما فراموش نكنیم كه عیاری در سال‌های دور، كمدی دلنشین «روز باشكوه» را با بازی علیرضا خمسه ساخته بود. آنهایی هم كه سال قبل با شنیدن خبر ساخت فیلم «ركر» به كارگردانی عیاری و بازی عطاران، تعجب كرده بودند، احتمالا یاد روز باشكوه نبودند. جالب است كه عیاری باوجود روایت‌هایی جدی و تلخ، هیچ‌گاه به طور صرف از لحظات كمدی غافل نبود و حواسش بوده تا ضرب فشار فیلم را بگیرد. یكی از نمونه‌هایش در فیلم تیره و تار و تلخ خانه پدری اتفاق می‌افتد، آنجا كه محتشم (مهدی هاشمی) در مراسم عزاداری و موقع غذا خوردن و در حالی كه درگیر یك موقعیت مهم می‌شود، قاشق غذا را تا مدت‌ها در دستش نگه می‌دارد و در همان وضعیت سعی می‌كند محل اختفای قبر خواهر مرحومش لو نرود!

بهترین کمدی ایران
اصلا زشت است كه اسم مهرجویی را اینجا می‌آوریم و از او به عنوان كارگردان فیلم‌های جدی و فلسفی نام می‌بریم كه یكی دو تایی هم كمدی ساخته. چرا كه همان یك «اجاره‌نشین‌ها» برای خروج استاد از این فهرست كفایت می‌كند. او با همین فیلم درخشان كه از آن به عنوان بهترین كمدی تاریخ سینمای ایران نام می‌برند، دینش را تمام و كمال به سینمای خنده ادا كرده و رسالتش را انجام داده است. با این‌حال چون غالب فیلم‌های مهرجویی، جدی و تلخ است و بیشتر آنها هم فازی فلسفی دارند، به‌ناچار به او در اینجا اشاره می‌كنیم. ضمن این‌كه مهرجویی تا پیش از اجاره‌نشین‌ها، تجربه ساخت كمدی نداشت و تماشاگران آثاری چون گاو، آقای هالو، پستچی و دایره مینا را از او دیده بودند. بنابراین مواجهه با اجاره‌نشین‌ها برای خیلی‌ها شگفتانه بود. مهرجویی گرچه بعد از این كمدی، كماكان به ساخت فیلم‌های جدی مثل هامون، بانو، سارا و پری ادامه داد و حتی فلسفه‌اش شدت گرفت، اما در برخی لحظات فیلم‌هایش هم كمدی و سرخوشانگی وجود داشت. مهرجویی در سال‌های اخیر یك كمدی دیگر به نام چه خوبه كه برگشتی هم ساخت كه بهتر است از یادآوری آن بگذریم تا خدشه‌ای به اعتبار اجاره‌نشین‌ها وارد نشود!

تلخند
بنی‌اعتماد قریب به ۱۰ سال است فیلم سینمایی نساخته و آخرین كارش در این زمینه، قصه‌ها است، اما او را این‌طوری جدی و تلخ مانند سال‌های اخیر فیلمسازی‌اش با آثاری چون خون‌بازی، گیلانه و زیرپوست شهر، نبینید. بنی‌اعتماد اصلا فیلمسازی‌اش در سینمای داستانی را با آثار كمدی شروع كرد و همان سرچراغی نشان داد كه می‌تواند با آثاری چون خارج از محدوده و زرد قناری، مخاطبان را بخنداند. منتها كمدی‌هایی سیاه كه مخاطب باوجود خنده اولیه، به تأمل دعوت می‌شود و نقد اجتماعی فیلمساز را درك می‌كند. بنابراین، این‌كه توقع داشته باشیم بنی‌اعتماد با یك كمدی حتی اگر سیاه و تلخ هم که باشد، به سینما برگردد؛ انتظاری بیهوده نیست و جای شگفتی ندارد.

نمک خاموش
فرقی نمی‌كند سبیل داشته باشد یا نه، شاید تقصیر ابروهای پوراحمد باشد كه او را در ظاهر، كارگردان عبوسی نشان می‌دهد! پوراحمد گرچه در سال‌های اخیر از دوران اوجش فاصله دارد و فیلم‌های جدی و كمتر خوبی می‌سازد و در سال‌های قبل هم در كارنامه سینمایی‌اش، بیشتر آثار جدی به چشم می‌خورد، اما او سال ۶۸ فیلمی سرخوشانه و فانتزی به نام شكار خاموش ساخت؛ با بازی مهدی هاشمی، گلاب آدینه و علیرضا خمسه. به‌جز این، پوراحمد در برخی دیگر از آثارش همچون قصه‌های مجید و لنگرگاه هم از لحظات نمكین غافل نبود. این نمك همیشه در قلم او برای بهاریه‌های مجله فیلم هم وجود دارد. شاید چاره برون‌رفت پوراحمد از بحران فیلمسازی در سال‌های اخیرش، ساخت یك كمدی خوب باشد.

مصائب خنده
داوودنژاد از كارگردانان خوش‌فكر و اندیشمند سینمای ایران است كه خوشبختانه برخلاف برخی فیلمسازان هم‌نسل خود، افت پیدا نكرده و همچنان فیلم خوب می‌سازد. نمونه‌اش فراری یا فیلم تجربی روغن مار. اما احتمالا وجه مشترك آثارش، تلخی این درام‌های خانوادگی و اجتماعی است كه باوجود تاثیرگذاری، كام مخاطب را تلخ می‌كند. البته یك تلخی اثرگذار كه حكم داروی بدمزه را دارد. با این‌حال داوودنژاد در دهه ۸۰ و پشت‌سرهم، دو فیلم كمدی با بازی عطاران ساخت؛ هوو و تیغ‌زن. او احتمالا برای جبران شكست‌های مالی آثاری چون هشت‌پا و ملاقات با طوطی، سراغ كمدی رفت. هوو و تیغ‌زن (اولی بیشتر) لحظات مفرحی داشتند و برخی تماشاگران را هم خنداندند، اما نشان دادند كه بهتر است داوودنژاد را با فیلم‌های تلخ و جدی و تاثیرگذارش به یاد بیاوریم.

ماسک خندان
كفه فیلم‌های جدی و تلخ افخمی سنگین‌تر است. شوكران و عروس و گاوخونی كه فیلم‌های خوب و ماندگاری هم هستند، گواه این مدعاست. منتها افخمی دو كمدی خوب هم در كارنامه‌اش دارد كه جزو كمدی‌های مشهور و موفق سینمای ایران هم هستند؛ سن‌پترزبورگ و روز فرشته كه هر دو در زمان اكران خود، موفق بودند و تماشاگران از آنها رضایت داشتند. به‌ویژه سن‌پترزبورگ كه از استانداردترین و جذاب‌ترین كمدی‌هایی است كه سینمای ایران به آن نیاز دارد. مدتی هم صحبت از خبر ساخت دوم این فیلم بود. كارنامه افخمی می‌گوید كه او از معدود كارگردان‌های سینمای ماست كه باوجود توانایی ساخت فیلم‌هایی جدی، هنر و میل ساخت كمدی‌های خوب را هم دارد. شاید اگر آذر، شهدخت، پرویز و دیگران، بیشتر به سمت كمدی می‌غلتید، بیشتر موفق می‌شد.

چشمک به كمدی
اصغر فرهادی و نرگس آبیار از جمله كارگردان‌های سینمای ایران هستند كه تاكنون در سینما فیلم كمدی كارگردانی نكرده‌اند و درام‌هایشان عمدتا در فضایی تلخ و جدی اجتماعی روایت می‌شود. البته گاهی شوخی‌ها و صحنه‌های بانمكی در آثار آنها یافت می‌شود كه بیشتر انگار به قصد تلطیف فضاست. با این‌حال هر دو علاقه‌هایی به كمدی نشان داده‌اند؛ فرهادی سال‌ها پیش یك مجموعه كمدی به نام مجتمع مسكونی فرخ و فرج ساخت. او همچنین فیلمنامه یكی از بهترین فیلم‌های كمدی تاریخ سینمای ایران را نوشته یعنی دایره زنگی كه همسرش پریسا بخت‌آور آن را كارگردانی كرد. امیدواریم فرهادی روزی خودش برای ساخت یك كمدی خوب دست به كار شود.
آبیار هم كه امسال با یک فیلم تلخ و جدی اجتماعی «ابلق» در جشنواره فیلم فجر حاضر بود و سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را هم به دست آورد، در كمدی مصادره به كارگردانی مهران احمدی، به عنوان مشاور كارگردان حضور داشت. به‌جز این، برخی شوخ طبعی‌ها و لحظات مفرح در فیلم نفس، نشان داد كه آبیار اگر بخواهد توانایی ساخت یك فیلم كمدی را هم دارد.

بیگانه با خنده
مسعود كیمیایی، ابراهیم حاتمی‌كیا، سیروس الوند، رسول صدرعاملی، پوران درخشنده، مجید مجیدی، امیر نادری، احمدرضا درویش، سهراب شهیدثالث، حمید نعمت‌ا... و... از جمله كارگردان‌های مهم و معتبر سینمای ایران هستند كه فیلم كمدی در كارنامه آنها به چشم نمی‌خورد. به‌جز شهیدثالث كه در قید حیات نیست و هیچ موقع هم انتظار ساخت كمدی از او نمی‌رفت، كارنامه و گرایش سینمایی و پرسونای فیلمسازی باقی این كارگردان‌ها، به ویژه كیمیایی و حاتمی‌كیا و مجیدی و درویش، چندان خط و ربطی به سینمای كمدی ندارد و اگر روزی خبر ساخت یك كمدی از آنها به گوش برسد، روز شگفت‌انگیزی خواهد بود.

لطفا نخندان!
جیرانی بیشتر علاقه‌مند ساخت درام‌هایی تعلیقی با مایه‌هایی جنایی است. اما او تا اینجا دو بار در سینما ساخت كمدی را هم تجربه كرد؛ اول با صورتی و بعد هم با خوابزده‌ها. جیرانی یك بار هم در تلویزیون تله‌فیلمی به نام داستان عوضی با بازی اكبر عبدی و علیرضا خسمه ساخت. با این حال باوجود اندك لحظات بامزه در این آثار، هیچ‌كدام از فیلم‌ها تجربه موفقی برای جیرانی نبود و نشان داد كه خشم و غضب او بیشتر به كار تماشاگران می‌آید تا شوخی و خنده‌اش.
ناگهان خنده
شب‌های لبخند
در چهره موتمن هم نشانی از خنده و كمدی نیست، به‌ویژه اگر با ورژن باسبیل این كارگردان خوب طرف باشیم. بنابراین شاید توقع ساخت فیلم كمدی از او هم زیاده‌خواهی باشد، اما موتمن، سینما می‌داند و با فیلم‌های خوب سینمای جهان، ازجمله جواهرات كمدی آشناست. برای همین هم باوجود سینمای اغلب جدی و حتی گاهی تلخ و ساخت فیلم‌هایی چون خداحافظی طولانی، آخرین بار كی سحر را دیدی؟ و شب‌های روشن، تا اینجا دو بار هم فیلم كمدی كارگردانی كرده؛ دومی چشم و گوش بسته بود كه باوجود كپی یك فیلم آمریكایی بودن، جذابیت‌هایی داشت و تماشاگر را می‌خنداند و در گیشه هم فروش خوبی كرد و اولی هم پوپك و مش‌ماشاا... بود كه آن هم گیشه خوبی داشت. اما موتمن آن زمان برای ساخت این كمدی، در نقد شماتت شد و مخاطبان جدی سینما و به‌ویژه شیفتگان شب‌های روشن، قبول نمی‌كردند كه موتمن چنین فیلمی بسازد!

دلت نخواد
بهمن فرمان‌آرا هم از جمله فیلمسازانی است كه باوجود روحیه شوخ‌طبعی، فیلم‌هایش كمدی نیست و مفاهیم مهم را در قالبی جدی روایت می‌كند. با این حال در آن سال‌هایی كه شرایط برای ساخت فیلمی كه دوست داشت فراهم نبود، به‌ناچار به عنوان كارگردان خانه قمرخانم پشت دوربین قرار گرفت، اما حتی خود فرمان‌آرا هم چندان تمایل ندارد این كمدی- اجتماعی را به عنوان فیلم اول خود درنظر بگیرد. در این چند سال اخیر این فیلمساز، فیلمی به نام «دلم می‌خواد» ساخت كه فضایی كمدی و سرخوشانه داشت اما نشان داد كه بهتر است به همان شوخ‌طبعی فرمان‌آرا در زندگی واقعی و مصاحبه‌هایش بسنده كنیم و توقع فیلم كمدی از او نداشته باشیم.

کمدی نامتعارف
او كه یكی از داوران سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر بود، معمولا فیلم‌هایی می‌سازد كه سویه تلخ و غم‌انگیز آنها بیشتر است. غلامرضا تختی، تنگه ابوقریب، آسمان زرد كم‌عمق و اینجا بدون من. توكلی البته تا اینجا یك بار ساخت كمدی را هم تجربه كرده و «من دیه‌گو مارادونا هستم» را ساخت كه یك كمدی معمولی و متعارف نبود و همان تلخی و گزندگی فیلم‌های جدی‌اش را داشت.

یک از دو
این نویسنده و كارگردان كه بیشتر در سینمای مستند فعالیت می‌كرد و تنها دو فیلم سینمایی داستانی ساخت: خشت و آینه و اسرار گنج‌دره جنی. اولی یك فیلم تلخ و جدی اجتماعی كه از جرقه‌های اولیه سینمای موسوم به موج نو ایران است و دومی یك كمدی متفاوت و گزنده كه كنایه‌هایی به روند مدرن‌سازی پرشتاب پهلوی داشت و بعد از دو هفته از پرده پایین آمد. مجموعه مستندها و خود خشت و آینه، ظاهرا نشان می‌داد كه راه گلستان از كمدی جداست، اما او با هوش خود، متوجه ظرفیت جدی سینمای كمدی شد.

دایی جان ناصر
گرچه تقوایی در سینما بسیار گزیده‌كار است و در همه سال‌های فعالیتش در سینما شش فیلم بیشتر نساخت، اما حتی در همین كمیت اندك، ولی باكیفیت هم از كمدی غافل نبود و ای ایران را ساخت. فیلمی با بازی اكبر عبدی كه امكان حضور در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر را هم پیدا نكرد؛ شاید به دلیل تعبیرهای سیاسی یا این‌كه شاید در آن دوره، تاب كمدی پرنیش و كنایه تقوایی را نداشتند. گرچه تنها یك كمدی در كارنامه تقوایی به چشم می‌خورد، اما فراموش نكنیم كه او كارگردان سریال دایی‌جان ناپلئون است. همچنین در ناخدا خورشید او هم شخصیت ملول (سعید پورصمیمی)، با شوخی و خنده بیگانه نیست.

خنده‌ برگر
این كارگردان بیشتر با ساخت درام‌های اجتماعی و تاریخی شناخته می‌شود و فیلم‌های جاده‌های سرد، شیر سنگی و در مسیر تندباد، به‌خوبی حكایت از سلیقه او دارد. با این حال جعفری‌جوزانی دو باری هم كمدی آزمایی كرد؛ ابتدا تا حدودی در فیلم یك مرد یك خرس، رگه‌هایی از كمدی را نشان داد و بعدها هم در «ایران برگر» یك كمدی شلوغ روستایی را تجربه كرد.

منبع: علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها