یکی از شاخصترین نمونهها در این زمینه، فیلم سرخپوست است که نیما جاویدی، نویسنده و کارگردان اثر، جهان سینمایی خود را میسازد و مخاطب را تا پایان با خود همراه میکند. باوجود اینکه مخاطب فضای زندانی و زندانبان و فرار محکوم را در فیلمهای زیادی دیده و قصه هم به یک روایت شلوغ و طبیعی و بارها مطرح شده راه میدهد، اما جاویدی به مسیر غریبتر و مرموزتری میرود و جلوه دیگری به یک فضای تکراری میبخشد.
فیلم «تی تی» به نویسندگی آیدا پناهنده و ارسلان امیری و کارگردانی آیدا پناهنده هم از جمله آثار متاخر سینمای ایران است که جهان منحصر بهفرد خود را خلق میکند. پناهنده باوجود روایت قصه در شمال کشور و طبیعت و اقلیم و کاراکترهایی که همچون بسیاری از فیلمها و سریالها، مستعد روایت رئالیستی یا سانتیمانتال و پر از احساسات دارند، سراغ ایده و قصه تازهای میرود که در سینمای ایران کمتر تجربه شده است؛ موضوع پایان دنیا و نجات بشریت، از گذشته تاکنون دستمایه فیلمهای خوب و جذاب و چه بسا ماندگاری در سینمای جهان قرار گرفته، اما سینمای ایران به دلایل مختلف از جمله بحث تکنیکی و روایتی و شاید عدم سنخیت این فضا با سبک و سیاق و استایل و سینمای عمدتا بیژانر و موسوم به اجتماعی، چندان سراغ چنین موضوعی نرفته است. بحث ایجاد باور در مخاطب نسبت به این موضوع، یکی از مهمترین چالشها در این ارتباط است، چرا که مخاطب بارها چنین سوژه و موضوعاتی را به بهترین شکل فنی و روایتی در سینمای غرب و هالیوود دیده و یک فیلم ایرانی برای هماوردی با این ذهنیت و باورپذیری کار بسیار سختی دارد. حسن تی تی این است که عاشقانه ملموس و نرمی روی محوریت پایان دنیا و نجات بشریت بنا مینهد و جهان غریب و منحصربهفرد اما باورپذیرش را پیش روی مخاطب قرار میدهد. اینکه کار یک استاد فیزیک برای نجات بشریت به یک زن ساده دل روستایی میافتد، از آن ایدههای بکری است که سینمای ایران برای تنوع فضا و قصه و روایت بهشدت به امثال آن نیاز دارد. اگرچه تی تی، این عیش را کامل نمیکند و به شکل ایدهآل همپای ایده بزرگ و بازیگوشانهاش بهره نمیبرد، اما حتی همین مقدار تلاش سینمایی را باید به فال نیک گرفت و بهویژه نسبت به آینده سینمایی پناهنده و امیری خشنود بود. زالاوا، دیگر تجربه سینمایی این زوج (آنجا امیری کارگردان بود) در ژانر ترسناک، حکایت از اصرار دلپذیر آنها برای خلق جهانی خاص و روایت قصههای متنوع دارد.
الناز شاکردوست و پارسا پیروزفر، باوجود تلاشهایی که برای ارائه یک بازی متفاوت دارند، اما شهرت و آشنایی بیش از حد تماشاگر با آنها انگار خللی در کار و شکلگیری آن جهان منحصربهفرد ایجاد میکند، بهویژه گریم و لهجه گیلانی شاکردوست، تصنعی به قصه دیکته میکند که به آن باورپذیری موردنظر فیلم آسیب میرساند. شاید بهتر بود بازیگران ناشناخته یا کمتر شناختهشدهتری این دو نقش را بازی میکردند تا مخاطب تمرکز بیشتری روی نجات بشریت و عشق محو موجود میان آنها داشته باشد. هوتن شکیبا هم باوجود چهره بودن و سابقه ذهنی تماشاگر، انتخاب مناسبی برای نقش به نظر میرسد و بازی خوبی هم دارد. او چون خارج از دنیای تی تی و استاد قرار دارد و باید به عنوان یک عنصر مزاحم و یک بدمن عمل کند، انتخاب موجهی است. برخی بازیگران نقشهای مکمل هم به کیفیت اثر لطمه میزنند و شاید اگر با انتخابهای بهتری روبهرو بودیم، کشمکش میان برخی شخصیتها، قصه را جاندارتر میکرد. با این همه در جشنوارهای که فیلمهای ضعیف و بیسروته یا باسر و بیته، به آزار مخاطبان مشغول هستند، تی تی، شکوفهای است که از زیر سنگ سر بیرون آورد و حال دلمان را خوب کرد.
*ازدیالوگهای گیلکی فیلم
به معنی دست شما درد نکند
منبع: علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم