در این میان بررسیهای کارشناسی و تخصصی با بازبینی آثار گلولهها روی خودروی پژو ۲۰۷ بیانگر آن بود که «مهدی – ر» (یکی از متهمان فراری) نقش اصلی را در این جنایت ندارد، زیرا گلولهها از سمت راننده شلیک شده بود در حالی که تحقیقات میدانی کارآگاهان نشان داد مهدی (متهم فراری) در شب وقوع حادثه از سمت شاگرد در حال گفتگو با طالب (مقتول) بوده است. به همین دلیل عملیات پلیسی به سرپرستی سرهنگ نجفی روی دستگیری «محمدرضا – ق» (یکی دیگر از متهمان فراری) متمرکز شد تا این که وی بیست و هشتم دی با صدور دستورات ویژهای از سوی قاضی دکتر حسن زرقانی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) در مخفیگاهش دستگیر شد و راز این جنایت هولناک را فاش کرد. آن چه میخوانید گفت وگوی اختصاصی ما با عامل تیرباران شرور معروف مشهد است.
چند سال داری؟ ۲۸ ساله هستم!متاهلی؟ ازدواج رسمی نکردم، اما همسران من صیغهای بودند.
تا کلاس چندم درس خواندی؟ سوم دبیرستان بودم که دیگر درس و مدرسه را رها کردم.
چرا؟ از همان دوران نوجوانی خیلی شر بودم! مدام از مدرسه اخراج میشدم یا فرار میکردم تا با دوستانم باشم!
در چه رشتهای تحصیل کردی؟ علوم انسانی خواندم، البته استعداد خوبی داشتم! اگر درس میخواندم کسی به پای من نمیرسید. آزمون گواهی نامه رانندگی را بدون غلط قبول شدم.
به چه چیزی علاقه بیشتری داشتی؟ به ورزش علاقهمند بودم.
چرا از مدرسه اخراج میشدی؟ غرور داشتم، دعوا میکردم. میخواستم یک سروگردن بالاتر از دیگران باشم.
بعد از ترک تحصیل چه کردی؟ پدرم نقاش ساختمان بود، من هم با او سرکار میرفتم، اما مدتی بعد خودم استادکار شدم.
مشروب هم خورده ای؟ بله! اولین بار با دوستانم زمانی که نوجوان بودم و مدرسه میرفتم مقداری مشروب معروف به عرق سگی خریدیم و در کوههای خلج استفاده کردیم.
بعد هم به این کار ادامه دادی؟ بله! هفتهای دو یا سه بار به بیابان یا خانههای دوستانم میرفتیم و مصرف میکردیم، ولی بعد از آن دیگر خودم به خرید و فروش مشروب روی آوردم.
خلافکاری را از چه سنی شروع کردی؟ از ۲۰ سالگی وارد کارهای خلاف شدم، آن زمان خانه مجردی اجاره کرده بودم و به هرکار خلافی دست میزدم.
یعنی با پدر و مادرت قطع رابطه کردی؟ نه، گاهی به آنها سر میزدم، ولی در آن خانه مجردی به ساخت مشروب یا مواد فروشی مشغول بودم.
پدر و مادرت طلاق گرفته اند؟ نه، آنها با هم زندگی میکنند.
چند بار دستگیر شدی؟ یادم نیست، چندین بار دستگیر شدم.
اولین بار به چه جرمی بازداشت شدی؟ اولین بار در بولوار فرودگاه مشهد به خاطر دوستانم دعوا کردم، آن هم با بچههای محله قلعه ساختمان بود! آنها عروس کشان داشتند، ما هم با موتور بودیم و با یکی از بدرقه کنندگان عروس به کل کل پرداختیم که دعوا شروع شد، چون مشروب هم خورده بودیم و ...
چند ماه زندان بودی؟ هفت ماه را در زندان سپری کردم. سال ۹۵ بود که برای اولین بار طعم زندان را چشیدم. آن روز در حالی که مست بودم به خاطر دعوای دوستانم به یک کافه رفتم و آن کافه را به هم ریختم. یکی را مجروح کردم و بعد روانه زندان شدم.
فیلم زیاد نگاه میکنی؟ تقریبا! در کودکی بیشتر فیلم فارسی میدیدم، ولی بزرگتر که شدم فیلمهای ماهوارهای را بیشتر تماشا میکردم.
چه نوع فیلمی را بیشتر میدیدی؟ فیلمهای تاریخی و پلیسی مانند وایکینگها و گروه ضربت!
این فیلمها در خلافکاری هایت تاثیری داشت؟ البته بی تاثیر نبود، ولی من از فیلمهایی که تبهکاران و خلافکاران در پایان فیلم دستگیر میشوند تنفر عجیبی دارم!
چند بار دعوا کردی؟ اگر منظور درگیری و نزاع است که شاید بیشتر از ۵۰ بار درگیر شدم، ولی هر بار با پول ماجرا را حل کردم که به شکایت نرسد!
با چاقو میزدی؟ با همه چیز، اولین بار شیشه نوشابه را شکستم و جوانی را زخمی کردم که ۴ میلیون هم دیه دادم!
هیچ وقت تصمیم نگرفتی از خلاف و شرارت دست برداری؟ بارها تصمیم گرفتم، اما نمیشد! در واقع مردم نمیگذاشتند، هر جا دعوا میشد به من زنگ میزدند، من هم به خاطر خودنمایی و غرور به کمک آنها میرفتم و دیگران را کتک میزدم! به مدت دو سال همه چیز را کنار گذاشتم، ولی مدام خبر میآمد که فلانی پشت سرت حرف میزند! چند بار نادیده گرفتم، ولی آخر مجبور شدم او را ادب کنم. وقتی در کار خلاف و خودنمایی افتادی، اگر داخل گور هم بروی، دیگران نمیگذارند!
تا به حال عاشق شدی؟ بله، تاکنون دو بار عاشق شدم! اولین نفر یک دختر ۱۷ ساله بود که وقتی تحقیق کردند و شنیدند از اراذل و اوباش هستم دخترشان را ندادند!
تو که همسر صیغهای داشتی؟ مادرم میگفت اگر ازدواج کنی آدم میشوی!
بار دوم چه شد؟ سال ۹۴ بود که زنی شماره تلفن مرا پیدا کرده بود و با من تماس گرفت، بعد از شش ماه که به منزل مجردی ام میآمد تصمیم به ازدواج گرفتم، ولی او هم وقتی اخلاق و رفتار مرا دید، منصرف شد و فرار کرد.
هزینه هایت را چگونه تامین میکردی؟ با خرده فروشی مواد مخدر! یک دستگاه موتورسیکلت خریده بودم، معتادان تماس میگرفتند و من هم مواد را برایشان میبردم.
طالب را برای چه کشتی؟ به خاطر دوستم مهدی (متهم فراری)
چرا؟ آن روز به من زنگ زد و گفت که با کسی دعوا کرده است، من هم مثل همیشه به خاطر خودنمایی اسلحه کلاشینکف را از منزلم برداشتم و به محل قرار آنها رفتم و به سوی طالب شلیک کردم.
رگبار بستی؟ نه! تک تیر شلیک کردم، اما تعداد زیادی گلوله به در عقب و جلو زدم که مثل رگبار به نظر میآمد.
با طالب خصومت داشتی؟ نه، فقط به خاطر دوستم رفتم. در واقع همه دعواهای من به خاطر دوستانم بود! وقتی با من تماس گرفت در حال اسباب کشی بودم، ولی آن را رها کردم و به کوچه خندق رفتم، جایی که محل قرار مهدی و طالب بود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد