به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از پایگاه امام علی(ع)؛ در این مقاله به زندگی حضرت داوود و نسب آن حضرت(علیه السلام) اشاره می کند.
جنگی که میان طالوت و جالوت انجام شد و داوود پا به میدان گذاشت و فتح نصیب داوود شد و پیروزی وی کامل گشت؛ لذا دلها از محبت و اخلاص او سرشار، و پیمان وفاداری به او استوار شد و طولی نکشید که شجاعت او نقل مجالس و ورد زبانها شد.
طالوت هم به عهد خود وفا و به شرط خود عمل نمود. و دختر خود را به همسری داوود درآورد و محبت او را با جان و دل به هم آمیخت و او را مشاور مورد اعتماد خود نمود و رابطه خویشاوندی در میان ایشان مستحکم شد و هدف عالی، آنان را در راه خود متحد گرداند و بدینوسیله داوود به پیروزی و توفیق بزرگی نائل گشت و این فضل و موهبت الهی
است، که به هرکس بخواهد عطا می کند و خدا دارای فضل و کرمی عظیم است.
1 - اقتباس از سوره ص و کتب؛ قصه های قرآن، ترجمه زمانی؛ تکیه گاهان خسته دل، محمدی؛ داستان پیامبران، خلاصه تاریخ انبیاء؛ حیوة القلوب، ج 2، علامه مجلسی.
نَسَب داوود علیه السلام
داوود فرزند یکی از نیک مردان روزگار خود بود و نَسَب او به یهودا یکی از پسران یعقوب می رسید. داوود چهار برادر بزرگتر داشت که گوسفنداری می کردند و او در کودکی زنبیل بافی و آهنگری و نجاری آموخته بود اما چون زندگی در صحرا و جنگل را دوست می داشت مدتی هم چوپان شد و گوسفندهای برادران خود را به صحرا برای چرا می برد و هنوز داوود خیلی جوان بود که به فرمان پدر خود برای همکاری با لشکر طالوت و شکست دادن بت پرستان وارد جنگ شد.
داوود صدایی زیبا داشت و ترجیع صوت او باعث می شد تا پرندگان از شوق در کنار او فرود آیند و تمام حیوانات با شنیدن صوتش دور او حلقه بزنند. هیچکس در زیبایی صوت به داوود نمی رسید. هنگامی که زبور می خواند همه پرندگان و کوهها با او همنوا می شدند. داوود مژمارونی می نواخت، او قاری اهل بهشت است.
پارچه های عریض از برگ درختان خرما می بافت و آن را به فروش می رسانید و با درآمد حاصل از آن زندگی می کرد. داوود تمام شب را به بیداری و عبادت و مناجات با خداوند می گذراند و روزها را به روزه داری، همیشه از دسترنج خود امرار معاش می کرد.
داوود به معنای کسی است که زخم دل خویش را با محبت التیام بخشید. داوود کسی است که عشق و سوز خود را با اطاعت و فرمان برداری از خداوند شفا بخشید.
داوود به هنگام گذر از بیابان ها به قرائت زبور خویش می پرداخت و به همراه او تمامی کوهها، پرندگان و حیوانات هم صدا می شدند و تسبیح خداوند را می کردند.
1 - کامل ابن اثیر، ج 1، ص 76.
کینه درونی طالوت
دل ها هر قدر باصفا و به دور از کدورت باشد، باز هم از حوادث روزگار ایمن نمی ماند و روح مردم هر قدر پاک باشد، ممکن است در کشاکش روزگار جلای خود را از دست بدهد. روزی داوود نزد طالوت رفت، متوجه شد که او چین بر پیشانی انداخته و ترشرویی می کند. لبخند او ساختگی است و حرکات او حکایت از کینه ای درونی دارد!
داوود با خود فکر کرد چه اتفاقی افتاده که قلب طالوت چنین تغییر کرده و او را این چنین مکدر ساخته است.
فکرهای گوناگونی را از سر گذراند و سؤالات بیشماری برای او بوجود آمد که دلیل این حال و احوال طالوت چیست؟
شب تاریک فرا رسید و ظلمت خود را بر سر داوود و همسرش مکیال (دختر طالوت) گسترد. در این حال داوود با لحنی آرام به همسرش گفت؛ ای مکیال! نمی دانم در آنچه دیده ام اشتباه می کنم و یا درست فهمیده ام؟ امروز من پدرت را ترشرو و ناراحت دیدم و به نظرم رسید که با کینه و خشم به من نگاه می کرد. آیا تو در این باره خبری داری؟
همسر وفادار داوود
مکیال نفس عمیقی کشید و اشک گرمی فرو ریخت و گفت؛ ای داوود من چیزی را از تو پنهان نمی کنم، از روزی که پدرم دید بنی اسرائیل به تو احترام و عزت می گذارند و در مقابل شکوه و هیبت تو سر خم می کنند و از روزی که دید پیروزی های پی در پی نصیب تو می شود، از نفوذ تو هراسان است که مبادا زیانی به سلطنت او برسد.
ای داوود! تو می دانی که سلطنت، چراگاهی خوش آب و علف و محیط عیش و نوش است و حاکم با جان و دل از ریاست خویش دفاع و با هر سلاحی از آن حمایت می کند. سلطان همیشه نسبت به همه حتی به درباریان خود بدبین است و به همین جهت با سوء ظن دستگیر می کند و با حدس متهم می سازد و از روی ترس کیفر می دهد.
گرچه پدر من ایمانی خالص دارد ولی سلطانی است که تندی سلاطین دیگر را دارد و حاکمی است که در فکر او بدگمانی راه می یابد. اخیرا فهمیده ام که به فکر رهایی از تو افتاده و می خواهد نفوذ و پر و بال تو را قطع کند، من معتقدم که احتیاط کنی و تدبیر و عاقبت اندیشی را پیشه کنی. با این پیشنهاد من اگر درست باشد جان سالم به در برده ای.
داوود از آنچه شنید غمگین شد و گفت؛ من سربازی بیش که زیر پرچم سلطان جنگ می کند، نیستم. من بیش از یک مؤمن با اعتقاد و مدافع ایمان نیستم. شاید فکر طالوت از وسوسه های شیطان باشد و اگر وسوسه های شیطانی را کنار بگذارد بر هوای نفس خود پیروز گردد. آنگاه که سخن داوود به پایان رسید، چنان به خواب عمیق فرو رفت، که گویا از اندیشه طالوت خبری ندارد.
تصمیم بر قتل داوود
روزی طالوت، داوود را از خواب بیدار کرد و او را نزد خود فرا خواند و به او گفت؛ ای داوود، من امروز در اندوه شدیدی به سر می برم و دردی جانکاه مرا عذاب می دهد، امروز خبری درباره، مردم کنعان شنیدم که بار دیگر به تجمع افراد و همبستگی احزاب خود پرداخته و لشکری انبوه به خیال حمله به سرزمین ما فراهم کرده اند و من فقط به تو اعتماد دارم و تنها تو هستی که شایسته این کار می باشی، صلاحت را بردار و هر کدام از سربازانت را می خواهی انتخاب کن و بدان و آگاه باش که یا با پیروزی باز می گردی و خون دشمنان از شمشیرت می چکد و یا اینکه کشته می شوی و بر دوش مردان خود باز می گردی.
طالوت پنداشت که کار داوود ساخته شده است، ولی داوود با آنکه از سوء نیت طالوت آگاه بود، فرمان او را پذیرفت و برای مقابله با کنعانیان جان برکف حرکت کرد و ترس نداشت که بر مرگ پیروز گردد و یا مرگ او را برباید.
داوود با اراده محکم حرکت کرد و خدا پیروزی را نصیب او ساخت و فاتح و پیروز نزد طالوت بازگشت.
این پیروزی داوود بر کینه طالوت افزود و چیزی جز غم و اندوه نصیب او نشد، به همین خاطر بود که طالوت به فکر قتل داوود افتاد و نقشه خطرناکی برای او طرح کرد، ولی همسر داوود از فکر پدر خویش آگاه گشت و فهمید که پدرش چه نقشه ای درباره شوهرش در سر دارد، لذا با قلبی اندوهگین به پیش داوود شتافت
و مضطرب و آهسته، زیر گوش داوود گفت؛ خود را نجات بده! از این سرزمین فرار کن! اگر فرار نکنی جز حسرت چیزی بدست نمی آوری و با مرگ خویش غم و اندوه من را دو چندان می سازی!
داوود، راهی غیر از فرار نداشت و با توکل به یاری خداوند از تاریکی شب استفاده کرد و از شر حسد و کینه طالوت گریخت و در بیابانی سکونت یافت و با غم های خود دست به گریبان شد. هواداران و علاقمندان وی که در بین بنی اسرائیل بودند محل وی را یافتند و دسته دسته طالوت را رها کرده و مخفیانه در گروه های ده و بیست نفری برای دیدار داوود نزد او شتافتند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد